عدم رنج و سختی در بهشت

اهل بهشت به گرفتارى و بدبختى گمراهان مبتلا نیستند، چون آنان سعادت و سیادتشان و کرامت و حرمتشان را از دست نداده اند، و چون زمینه کلام این بود، مناسب بود امنیت اهل بهشت را نام ببرد، لذا فرمود: اهل بهشت از ناحیه نفسشان و درونشان در امنیتند، چون خداوند کینه و حسد را از دلهایشان کنده، دیگر احدى از آنان قصد سویى نسبت به دیگرى ندارد، بلکه همه برادرانى هستند در برابر هم که بر تختها تکیه زده اند، و همچنین از ناحیه اسباب و عوامل بیرونى نیز در امنیتند، دیگر دچار نصب (خستگى) نمى گردند. و نیز از ناحیه پروردگارشان هم ایمن هستند، و از بهشت هرگز اخراج نمى شوند، پس اهل بهشت از هر جهت در سعادت و کرامتند، و از هیچ جهتى دچار شقاوت و خوارى نمى شوند، نه از ناحیه درونشان و نه از بیرونشان و نه از خدایشان: «لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین؛ در آنجا خستگى و رنجى به آنان نمى رسد و هیچ گاه از آنجا اخراج نمى شوند.» (حجر/ 48)
مس إلصاق شیئ ایست به شىء (فیها) مرجع ضمیر جنات است که در آیه قبل ذکر شده (نصب) نصب در آیات شریفه و أخبار به معانی بسیارى اطلاق شده «فإذا فرغت فانصب؛ پس چون فراغت يافتى، به طاعت دركوش.» (انشراح/ 7) به معنى اقبال و توجه در دعاء است «و إلى الجبال کیف نصبت؛ و به كوه‌ها كه چگونه برپا داشته شده؟» (غاشیه/ 19) به معنى برافراشته شده (به نصب و عذاب) (ص/ 40) به معنى رنج و تعب و در این آیه به همین معنى اطلاق شده «و الأنصاب و الأزلام رجس؛ شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند.» (مائده/ 92) به معنى بتهاى مشرکین، «أولئک لهم نصیب؛ آنانند كه از دستاوردشان بهره‌اى خواهند داشت.» (بقره/ 202) بهره و سهم است. «عاملة ناصبة؛ كه تلاش كرده، رنج [بيهوده‌] برده اند.» (غاشیة/ 3) رنج کشنده. اما در اخبار، ناصبى کسى را گویند که عداوت على (ع) یا ائمه اطهار را داشته باشد که سه طبقه از مسلمین کافر و نجس هستند نواصب و خوارج و غلات و در بعضی اخبار نواصب را گفتند کسانى که عداوت شیعیان را داشته باشند.
در مجمع البحرین از حضرت صادق (ع) نقل کرده فرمود: «لیس الناصب من نصب لنا أهل البیت لأنه لا یجد رجلا یقول: أنا أبغض محمدا و آل محمد و لکن الناصب من نصب لکم و هو یعلم انکم تولونا و انتم من شیعتنا) (و ما هم) نیستند متقین بجمیع مراتبهم پس از دخول در جنة (منها) در آن بهشتها که داخل شده اند (بمخرجین) دلیل بر خلود است که هر که داخل بهشت شد دیگر مرگ ندارد و نعم بهشتى هم زوال ندارد و ابد الآباد متنعم هستند، چنانچه کفار هم در عذاب و جهنم مخلد هستند و خلود از ضروریات دین و نصوص قرآن است.»
از نظر قدرت و توانائى زیاده بر تصور آنان هر چه اراده نمایند بی درنگ آماده مى شود رنج و خستگى و ناگوارى عارض آنان نمى شود و براى همیشه در بهشت جوار رحمت سکونت گزینند و از آن منازل عالى هرگز کوچ نخواهند کرد. در کتاب کافى به سندى از محمد بن مسلم روایت نموده گفت سؤال نمودم از امام باقر أبی جعفر (ع) از آنچه روایت می کنند که پروردگار آدم را به همین صورت آفرید؟ امام فرمود به همان صورت او را آفرید و او را برگزید و بر سایر صورتها فضیلت داد و آن را از نظر شرافت به خود نسبت داد هم چنان که کعبه را خانه خود معرفى نمود و فرمود از روح خود در او دمیدم.
این بهشت داراى ویژگیهائى مى باشد:
اول- در محیط سرسبز و جالب و خوش آب و هوا بودن.
دوم- در محیطى قرار گرفتن که چشمه هاى روان باشد، و قهرا آبهاى آن محیط متناسب محیط ماوراى طبیعت خواهد بود، و شامل مى شود به جریان معارف و حقایق إلهى و افاضات لاهوتى.
سوم- از هر گونه آفات و امراض و نقایص و عیوب دور باشند.
چهارم- از برخورد با ناملائمات و اضطراب محفوظ باشند، و چیزى از خارج زندگى آنها را نا امن و پریشان نکند.
پنجم- در داخل وجود آنها چیزی که موجب انکدار و آلودگى و تیرگى زندگى آنها باشد، وجود نداشته باشد، چون صفات خبیثه و رذیله حیوانى، حسد، و امثال آن.
ششم- مهربانى و محبت به همدیگر، و در مقابل هم قرار گرفتن، که انحراف و اعوجاجى در میان آنها دیده نشود، و با کمال رأفت و مهربانى در پهلوى همدیگر زندگى داشته باشند.
هفتم- نبودن ناملائمات و آنچه در مقابل انسان بدون مقدمه پیش آمده و ظاهر مى شود باشد. و نصب به وزن حسن صفت مشبهه است، و دلالت مى کند به چیزی که در مقابل انسان ظاهر گشته و بلند مى شود، از ناملائمات و شر و از امور ناراحت کننده، چنانکه در ادامه زندگى دنیوى چنین باشد.
هشتم- پایدار بودن و ادامه پیدا کردن و خلود این زندگى، که در این جهت ناراحتى پیدا نکنند، و بر زندگى خود پابند باشند. آرى این هشت صفت از آثار و از لوازم زندگى بهشتى بوده، و هر مقداری که از آنها در زندگى دنیوى پیدا شود: نمونه اى خواهد بود از حیات روحانى بهشتى.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 12 صفحه 255

  2. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 12 صفحه 335

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 9 صفحه 386

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116970