چند برابر شدن پاداش

کردارهای انسان یکسان نیست؛ هر عملی پاداش ویژه خود را دارد و برخی عاملان نیز پاداش چند برابر دارند؛ چنان که صدور اعمال از عاملان متعدد یکسان نیست: "حسنات الأبرار سیئات المقربین". پاره ای اعمال یا بر اثر خصوصیت عمل یا بر اثر این که از عامل مخصوص صادر شده اثر سنگینی دارد. قرآن در یک اصل کلی می فرماید: «من جاء بالحسنة فله خیر منها؛ هر کس کار نیک کند پاداش بهتری می گیرد.» (قصص/ 84) این همان مرحله ی "تفضل" است یعنى خداوند همچون مردم تنگ چشم نیست که به هنگام رعایت عدالت، سعى مى کنند مزد و پاداش درست به اندازه عمل باشد او گاهى ده برابر و گاه صدها برابر و گاه هزاران برابر، از لطف بى کرانش پاداش عمل مى دهد، و حد اقل آن همان ده برابر است، چنان که در آیه 160 سوره انعام مى خوانیم: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها؛ هر که کار نیک عرضه کند ده برابر سود خواهد برد.» و حد اکثر آن را تنها خدا مى داند.
اما در این میان گاهی برخی کردارهای انسان دارای برجستگی خاص و اثر ویژه است؛ چنان که انفاق در راه خدا ثواب و پاداش آن هفت صد برابر، بلکه یک هزار و چهارصد و بلکه بیشتر خواهد بود: «مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل حبة أنبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأئة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم؛ آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند، انفاق آنان به دانه ای می ماند که هفت خوشه برآورد و در هر خوشه یک صد دانه باشد و اگر خدا خواهد برای کسانی این عدد را دو، یا چند برابر می کند و گاهی از این هم گسترده تر خواهد بود.» (بقره/ 261)
خداى تعالى براى هر کس که بخواهد بیش از هفتصد دانه گندم هم مى دهد، براى اینکه او واسع است و هیچ مانعى نیست که از جود او جلوگیرى کرده و فضل و کرمش را محدود سازد، هم چنان که خودش در جاى دیگر فرمود: «من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا، فیضاعفه له أضعافا کثیرة؛ کیست که به خدا قرض دهد، قرضى دهد، قرضى نیکو، تا خدا آن را برایش به اضعافى کثیر مضاعف کند؟» (بقره/ 245) و کثیر را در این آیه مقید به عدد معینى نکرده است. بعضى از مفسرین در معناى آیه مورد بحث گفته اند: "مضاعفة" به معناى چند برابر است، و نهایت درجه این چند برابر همان هفتصد برابر است، نه اینکه اگر خدا بخواهد هفتصد را هم چند برابر مى کند ولى این حرف صحیح نیست، زیرا اگر اینطور مى بود قهرا جمله مورد بحث کار تعلیل را مى کرد، و معنا چنین مى شد: "انفاق در راه خدا مثل دانه اى است که تا هفتصد دانه بهره دهد، چون خدا براى هر کس بخواهد مضاعف مى کند" و در این صورت مى بایست جمله نامبرده چنین باشد: "فى کل سنبلة مائة حبة فان الله یضاعف..."، هم چنان که در آیه شریفه ی «الله الذی جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه، و النهار مبصرا، إن الله لذو فضل على الناس؛ خداست که شب را براى شما پدید آورد تا در آن بیارامید، و روز را روشن و بینش بخش قرار داد [تا در آن به کارهاى لازم بپردازید] خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است.» (مؤمن/ 61) کلمه ی "ان" آمده است، و چون در آیه مورد بحث کلمه "فان" نیامده معلوم مى شود که جمله نامبرده تعلیل نیست.
قرآن برای گروهی از اهل کتاب که به اسلام مشرف شدند نیز پاداش دو چندان را متذکر شده، می فرماید: «الذین اتیناهم الکتاب من قبله هم به یؤمنون* و إذا یتلی علیهم قالوا امنا به إنه الحق من ربنا إنا کنا من قبله مسلمین* أولئک یؤتون أجرهم مرتین بما صبروا و یدرؤن بالحسنة السیئة و مما رزقناهم ینفقون؛ کسانی که قبل از آن، کتاب آسمانی به ایشان داده ایم، آنان به قرآن می گروند و چون برایشان فروخوانده می شود، می گویند: بدان ایمان آوردیم که آن درست است و از طرف پروردگار ماست؛ ما پیش از آن هم از تسلیم شوندگان بودیم. آنانند که به پاس آن که صبر کردند و برای آن که بدی را با نیکی دفع می کنند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند، دوبار پاداش خواهند یافت.» (قصص/ 52- 54)
در برابر، اگر انسانی وجیه و مقبول الکلام، به خداوند و مقدسات دین افترا ببندد، گرچه پیامبر اولواالعزم باشد، عذابی چند برابر مردم معمولی خواهد دید و رگ گردن او قطع خواهد شد؛ چنان که در آیاتی آمده: «و إن کادوا لیفتنونک عن الذی أوحینا إلیک لتفتری علینا غیره و إذا لاتخذوک خلیلا* و لولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا* إذا لأذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات ثم لاتجد لک علینا نصیرا؛ نزدیک بود تو را فریب داده و از آنچه به تو وحی کردیم غافل شوی و چیز دیگری بر ما افترا ببندی تا مشرکان تو را دوست خود گیرند و اگر ما تو را ثابت قدم نمی گردانیدیم نزدیک بود که به مشرکان اندک تمایل و اعتماد پیدا کنی، و در آن صورت جزای این عمل را به تو می چشانیدیم و عذاب تو را در حیات دنیا و آخرت چند برابر می کردیم، و آنگاه از قهر و خشم ما بر خود هیچ یاوری نمی یافتی.» (اسراء/ 73- 75)
«و لو تقول علینا بعض الأقاویل* لأخذنا منه بالیمین* ثم لقطعنا منه الوتین* فما منکم من أحد عنه حاجزین؛ و اگر پیامبر (ص) به دروغ به ما سخنانی می بست، همانا ما او را به قهر و انتقام می گرفتیم، و رگ گردنش را قطع می کردیم، و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید.» (حاقه/ 44- 47)
شمار مردم عادی که به دروغ خود را پیامبر خواندند کمتر از پیامبران مرسل نبوده، با این وجود حق تعالی این گونه که یک پیامبر مرسل را تهدید کرده آنان را تهدید نکرده است؛ زیرا پیامبران نزد مردم مقبول بودند و کلام آنان صبغه الهی داشت و اگر مطلبی را می گفتند مردم آن را نمی پذیرفتند. بر خلاف پیامبر نمایان و دین سازان که چنان مقبولیتی الهی نداشتند. چنان که زنان پیامبر (ص) نیز تکلیف ویژه دارند؛ زیرا آنان دو حیثیت دارند: یکی اسلام و دیگری انتساب به پیامبر (ص). پس کیفر گناهان آنان دو برابر یا چند برابر دیگران است: «یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا* و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤتها أجرها مرتین و اعتدنا لها رزقا کریما؛ ای همسران پیامبر (ص) هر کس از شما به کار ناروایی دانسته اقدام کند عذاب او دو برابر باشد و این بر خدا سهل و آسان است و هر کس از شما مطیع فرمان خدا و رسول او باشد و نیکوکار شود پاداشش را دوبار عطا کنیم و برای او روزی بسیار نیکو در بهشت ابد مهیا سازیم.» (احزاب/ 30- 31)
افرادی که مورد توجه مردمند، چنان که عمل ناشایست انجام دهند تأثیر منفی آن چند برابر کار زشت دیگران است. همچنین است اگر کسی در لباس دین کار ناروا کند. این قضیه درباره ی مستضعفان و مستکبران نیز صادق است. مستضعفان در جهنم می گویند: خدایا کیفر مستکبران را چند برابر کن که ما را گرفتار کردند. حق تعالی به آنان می فرماید: عذاب شما نیز مانند مستکبران دو یا چند برابر است؛ یعنی مستکبران هم خود مرتکب گناه شدند و هم مستضعفان را گمراه ساختند. اما با بررسی معلوم می گردد که مستضعفان سه گناه مرتکب شده اند: اول: گمراهی و ضلالت پذیری، دوم: پذیرش اصل زعامت و رهبری مستکبران، سوم: تقویت مستکبران و پیروی از سردمداران و بزرگان آنان.
قرآن می فرماید: «کلما دخلت أمة لعنت أختها حتی إذا ادارکوا فیها جمیعا قالت أخریهم لأولیهم ربنا هؤلاء أضلونا فـاتهم عذابا ضعفا من النار قال لکل ضعف و لکن لاتعلمون* و قالت أولیهم لأ خریهم فما کان لکم علینا من فضل فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون؛ هر بار که امتی در آتش درآید، هم کیشان خود را لعنت کند، تا وقتی که همگی در آن به هم پیوندند. آنگاه پیروانشان درباره پیشوایانشان می گویند: پروردگارا، اینان ما را گمراه کردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده. خدا می فرماید: برای هر کدام عذاب دوچندان است، ولی شما نمی دانید و پیشوایانشان به پیروانشان می گویند: شما را بر ما امتیازی نیست. پس به سزای آنچه به دست می آورید عذاب را بچشید.» (اعراف/ 38- 39)
«و قالوا ربنا إنا أطعنا سادتنا و کبراءنا فأضلونا السبیلا* ربنا اتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا؛ گویند خدایا ما امر بزرگان و پیشوایان فاسد خود را اطاعت کردیم و آنان ما را به گمراهی کشیدند. خدایا عذاب آنان را سخت و مضاعف گردان و به لعن و غضب شدید گرفتارشان ساز.» (احزاب/ 67- 68)
مستکبران قرآن را به تمسخر گرفته آن را افسانه می دانند. از این رو گروهی را گمراه کرده، بار ضلالت آنان را بر دوش می کشند: «و إذا قیل لهم ماذا أنزل ربکم قالوا أساطیر الأولین* لیحملوا أوزارهم کاملة یوم القیمة و من أوزار الذین یضلونهم بغیر علم ألا ساء مایزرون؛ وقتی به مستکبران گفته شود خداوند چه آیاتی نازل کرده است؟ گویند: این آیات افسانه های پیشینیان است، تا آن که بار سنگین گناه خود را در روز قیامت با بار گناه کسانی که از روی جهل گمراهشان ساختند به دوش نهند. آگاه باشید که بار گناه بسیار بد عاقبت است.» (نحل/ 24- 25)
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «هر کس مردم را به هدایت و راستی دعوت کند و مردم از او پیروی کنند برای اوست همانند پاداش همه ی پیروان؛ بدون آن که از پاداش پیروان او چیزی کاسته شود و هر کس مردم را به گمراهی بخواند و مردم از او متابعت کنند برای اوست همانند گناه مردمانی که از او پیروی کرده اند، بدون آن که از گناه پیروان چیزی کاسته شود.»

پیشنهادی جاهلانه
چه بسیار دیده می شود سران ستمگر پیروان خود را به کاری ناروا فرا می خوانند و می گویند اگر گناهی داشت بر عهده ی ما؛ چنین پیشنهادی بی اساس و جاهلانه است و هیچ گاه از پیروان سلب مسؤولیت نخواهد شد. گناه به گردن کسی می افتد که آن را مرتکب شده است. گمراه کننده ی ستمگر گذشته از ارتکاب گناه "ضلالت" مرتکب گناه "اضلال" است. گناه مانند مال نیست که بر عهده و ذمه ی شخص دیگر بیفتد. گناه امری تکوینی و ذمه امری اعتباری و قراردادی است. گناه، روح گنه کار را تیره می کند و تیرگی روح او تنها با گفتن دیگری "گناه تو بر عهده ی من" پاک نمی شود. در روز قیامت هنگامی که نامه ی کردار به دست انسان داده می شود وی با تعجب می گوید: همه ی اعمال ریز و درشت من در این کتاب وجود دارد. از این رو قرآن با اصرار به این که گناه کسی به گردن دیگری نخواهد افتاد می فرماید: «و قال الذین کفروا للذین امنوا اتبعوا سبیلنا و لنحمل خطایاکم و ما هم بحاملین من خطایاهم من شیء إنهم لکاذبون؛ و كسانى كه كافر شده ‏اند به كسانى كه ايمان آورده ‏اند مى‏ گويند راه ما را پيروى كنيد و گناهانتان به گردن ما و[لى] چيزى از گناهانشان را به گردن نخواهند گرفت قطعا آنان دروغگويانند.» (عنکبوت/ 12) سردمداران تبه کار کافر به خدا باوران گویند از راه ما پیروی کنید. ما بار خطای شما را بر عهده می گیریم؛ در صورتی که آنان دروغ می گویند و هرگز بار گناه پیروان را به دوش نمی کشند. بنابراین، هر کس پاسخ گوی کردار خویش است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 59

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏16 صفحه 181

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏2 صفحه 594

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117358