پیوند عمل انسان با پدیده های گوارا و دلپذیر

سختیهای زندگی

گرفتارى عمومى و ناگواریهاى که در زندگى بشر رخ مى دهند محصول اعمال و کردار ناشایسته خود آنها است که گریبانگیر آنها شده است زیرا بشر جزئى از نظام جهان و زندگى او وابسته به سایر اجزاء عالم می باشد و تنها اعمال و کردار بشر است که در جهان نقش مؤثرى دارد و صلاح و فساد و انتظام و اختلال عالم نیز بر محور اعمال و کردار نیک و بد بشر دور می زند و با صرف نظر از آسایش سلسله بشر صلاح و فساد در جهان مفهوم ندارد بر این اساس چنانچه افراد جامعه اى به طور عموم در مقام ایمان و پرهیزکارى برآیند و حقوق یکدیگر را رعایت کنند و بر یکدیگر ظلم و ستم ننمایند و اعراض و اموال یکدیگر را محترم شمرند ناگزیر عدالت در زندگى آن جامعه و اجتماع فرمانروا خواهد بود. پروردگار نیز برکات آسمانى را بر آنان نازل می نماید و درهاى رحمت را به روى آنان از هر سو می گشاید از جمله بارانهاى نافع و تغییرات جوى است که مناسب با رشد و نماى کشتزارها و محصولات آنها باشد بالاخره وفور نعمت از هر سو به آنها رو می آورد و به رفاه زندگى خواهند نمود: «و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض؛ اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند، به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد، ایمان مى آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى کردند، نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى شدند، بلکه درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم.» (اعراف/ 96)

عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوى

ولى متاسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند، «و لکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون؛ و پیامبران خدا را تکذیب کردند، و برنامه هاى اصلاحى آنها را زیر پا گذاشتند، ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم.» (اعراف/ 96) "برکات" به معناى هر چیز کثیرى از قبیل امنیت، آسایش، سلامتى، مال و اولاد است که غالبا انسان به فقد آنها مورد آزمایش قرار مى گیرد.

معنى "برکات"
"برکات" جمع "برکت" است، این کلمه در اصل به معنى "ثبات" و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى و نابود و بى اثر مى شوند. قابل توجه اینکه ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد که آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود، فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر "مسابقه تسلیحاتى" و ساختن سلاحهاى نابود کننده صرف مى گردد، اینها مواهبى هستند فاقد هر گونه برکت، بزودى از میان مى روند و نه تنها نتیجه اى نخواهند داشت، ویرانى هم به بار مى آورند، ولى اگر جوامع انسانى ایمان و تقوا داشته باشند این مواهب الهى به شکل دیگرى در میان آنها در مى آید و طبعا آثار آن باقى و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود.

برکات زمین و آسمان

در اینکه منظور از "برکات" زمین و آسمان، چیست در میان مفسران گفتگو است: بعضى آن را به نزول باران و روئیدن گیاهان تفسیر کرده اند، و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى، ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى برکات مادى بوده باشد، اما با توجه به آیات گذشته تفسیر اول از همه مناسبتر است، زیرا: آیاتی که مجازاتهاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح مى دهد، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان، و طغیان چشمه ها از زمین (همانند طوفان نوح) و گاهى اشاره به صاعقه ها و صیحه هاى آسمانى، و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى می شود، در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازاتها واکنش اعمال خود آنها بود و گرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى اینکه عذاب از آسمان و زمین فرا رسد، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند.
افزونیها و برکات سماوى عبارت است از توجهات معنوى و رحمتهاى روحانى که سبب بر گشایش و خوشى روحى و وسعت قلبى و نورانیت باطنى و استفاضه از فیوضات إلهى مى شود. و افزودنیهاى زمینى آن نعمتها و برکاتی است که از کره زمین برمى خیزد، مانند آب و خاک و هوا و اشجار و زراعات و حیوانات دریایى و صحرایى و هوایى و آنچه مورد استفاده انسانها قرار مى گیرد از نعمتهاى مادى. و اگر از نظر تنها ظاهر و محسوس حکم کنیم: نعمتهاى آسمانى شامل همه آنچه از آسمان مادى نازل است، خواهد بود، چون باران و گرما و نور و سرما و برف و آثار ستارگان و غیر آنها. و باید توجه داشت که در حقیقت تمام برکات مادى شعاع و اثر برکات روحانى است، و اگر براى انسان خوشى و وسعت و فتح و گشایشى برسد: از مقام بالاى روحانى است به واسطه روح پاک انسان و یا بدون واسطه صورت بگیرد. و همچنین اگر عذاب و سختى و گرفتارى و نقمتى فراگیر انسانها مى شود: در اثر تاریکى روحى و گرفتگى باطنى و منقطع بودن از نور و فیوضات الهى خواهد بود.
یکى از اشتباهات مردم این است که عالم ماده را (زمین، زندگى مادى، قواى بدنى، گشایش و وسعت ظاهرى) به نحو مستقل و خودکفا به حساب آورده، و از عالم روحانى و بلکه از عالم لاهوت هم مجزى و جدا مى کنند، در صورتى که عالم ماده به طور کلى خواه از انسان حساب کنیم و یا به نحو کلى از موجودات دیگر، همه ظل و جلوه عوالم بالاى روحانى هستند، و سرچشمه همه فیوضات و تجلیات در همه عوالم از عالم لاهوت و از نور نامحدود ازلى و ابدى مطلق خداوند متعال است، مانند نور مادى خارجى که از آفتاب سر چشمه گرفته، و مجموع منظومه شمسى را روشن مى سازد. پس ما باید از هر جهت مادى باشد و یا روحانى، ارتباط خودمان را با مبداء و سرچشمه فیوضات برقرار کرده، و متوجه باشیم که هر چه از این جهت کوتاهى و قصور داشته باشیم به ضرر ما تمام خواهد شد.
در جمله ی "لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض" استعاره به کنایه به کار رفته، براى اینکه برکات را به مجرایى تشبیه کرده که نعمت هاى الهى از آن مجرا بر آدمیان جریان مى یابد، باران و برف هر کدام در موقع مناسب و به مقدار نافع مى بارد، هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد شده، و در نتیجه غلات و میوه ها فراوان مى شود، البته این در موقعى است که مردم به خداى خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند وگرنه این مجرا بسته شده و جریانش قطع مى گردد. نظر به این که بشر بر حسب طبع خودستا و ناسپاس است و در مقام تکذیب و مبارزه با دعوت پیامبران برمی آید و نعمتهاى پروردگار را نادیده می گیرد، و حقوق دیگران را رعایت ننموده، به اندازه قدرت و توانائى خود بر دیگران ستم می نماید، ناگزیر اختلال در زندگى آن اجتماع فرمانروا خواهد بود و اختلاف میان آنان بروز نموده، از نعمت آسایش بى بهره شده، مصائب و حوادث ناگوار بر آنان رخ خواهد داد، پروردگار نیز اعمال و کردار ناسزاى آنها را گریبانگیرشان می نماید و از برکات آسمانى و نزول رحمت آنها را بى بهره خواهد فرمود.

مفهوم وسیع آیه

جمله ی "و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا ..." دلالت دارد بر اینکه افتتاح ابواب برکت ها مسبب از ایمان و تقواى جمعیت ها است، نه ایمان یک نفر و دو نفر از آنها، چون کفر و فسق جمعیت، با ایمان و تقواى چند نفر، باز کار خود را مى کند. جمله ی "و لکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون" دلالت دارد بر اینکه عذابى که بر جمعیت ها نازل مى شده به عنوان مجازات بوده، اینگونه عذاب ها در حقیقت اعمال خود مردم است که به آنان بر مى گردد. گر چه آیه شریفه مورد بحث، ناظر به وضع اقوام پیشین است ولى مسلما مفهوم آن یک مفهوم وسیع و عمومى و دائمى است و انحصار به هیچ قوم و ملتى ندارد و این یک سنت الهى است که افراد بى ایمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واکنشها در همین زندگى دنیاى خود خواهند شد، گاهى بلاهاى آسمان و زمین بر سر آنها مى بارد، و گاهى آتش جنگهاى جهانى یا منطقه اى سرمایه هاى آنها را در کام خود فرو مى گیرد، و گاهى ناامنى هاى جسمانى و روانى آنها را تحت فشار قرار مى دهد، و به تعبیر قرآن، این وابسته به "کسب و اکتساب" و اعمالى است که خود انسان انجام مى دهد، فیض خدا محدود و ممنوع نیست، همانطور که مجازات او اختصاص به قوم و ملت معینى ندارد!

چرا ملل فاقد ایمان زندگى مرفه دارند؟

از آنچه در بالا گفتیم پاسخ یک سؤال که زیاد در میان جمعى مورد بحث و گفتگو است روشن مى گردد و آن اینکه اگر ایمان و تقوا، موجب نزول انواع برکات الهى است و نقطه مقابل آن باعث سلب برکات است چرا مشاهده مى کنیم ملتهاى بى ایمانى را که غرق ناز و نعمتند، در حالى که جمعى از افراد با ایمان به سختى روزگار مى گذرانند؟! پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن مى گردد:
1- اینکه تصور مى شود ملتهاى فاقد ایمان و پرهیزگارى غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگى است که از اشتباه دیگرى یعنى ثروت را دلیل بر خوشبختى گرفتن سرچشمه مى گیرد. معمولا مردم این طور فکر مى کنند که هر ملتى صنایعش پیشرفته تر و ثروتش بیشتر باشد خوشبختر است در حالى که اگر به درون این جوامع نفوذ کنیم و دردهاى جانکاهى که روح و جسم آنها را درهم مى کوبد از نزدیک ببینیم قبول خواهیم کرد که بسیارى از آنها از بیچاره ترین مردم روى زمین هستند، بگذریم از اینکه همان پیشرفت نسبى، نتیجه به کار بستن اصولى همانند کوشش و تلاش و نظم و حس مسئولیت است که در متن تعلیمات انبیا قرار دارد.
روزی این خبر در جرائد منتشر شد که در "نیویورک" یعنى یکى از ثروتمندترین و پیشرفته ترین نقاط دنیاى مادى، بر اثر خاموشى ناگهانى برق صحنه عجیبى به وجود آمد، یعنى بسیارى از مردم به مغازه ها حمله بردند و هستى آنها را غارت کردند، تا آنجا که سه هزار نفر از غارتگران به وسیله پلیس بازداشت شدند. مسلما تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این عدد بوده و تنها این عده بودند که نتوانستند به موقع فرار کنند، و نیز مسلم است که آنها غارتگران حرفه اى نبوده اند که نفرات خود را براى چنان حمله عمومى از قبل آماده کرده باشند، زیرا حادثه یک حادثه ناگهانى بود.
بنابراین چنین نتیجه مى گیریم که با یک خاموشى برق، دهها هزار نفر از مردم یک شهر ثروتمند و به اصطلاح پیشرفته تبدیل به "غارتگر" شدند، این نه تنها دلیل بر انحطاط اخلاقى یک ملت است بلکه دلیل بر ناامنى شدید اجتماعى نیز مى باشد. خبر دیگرى که در جرائد بود این خبر را تکمیل کرد و آن اینکه یکى از شخصیتهاى معروف که در همین ایام در نیویورک در یکى از هتلهاى مشهور چندین ده طبقه اى نیویورک سکونت داشت مى گوید: قطع برق، سبب شد که راه رفتن در راهروهاى هتل به صورت کار خطرناکى درآید، به طورى که متصدیان هتل اجازه نمى دادند کسى تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد مبادا گرفتار غارتگران گردد، لذا مسافران را در اکیپهاى ده نفرى یا بیشتر، با مامورین مسلح به اطاقهاى خود مى فرستادند!، شخص مزبور اضافه مى کند که تا گرسنگى شدید به او فشار نمى آورده جرئت نداشته است از اطاق خویش خارج گردد! اما همین خاموشى برق در کشورهاى عقب مانده شرقى هرگز چنین مشکلاتى را به وجود نمى آورده و این نشان مى دهد که آنها در عین ثروت و پیشرفت صنایع کمترین امنیت در محیط خودشان ندارند، از این گذشته ناظران عینى مى گویند آدم کشى در آن محیطها همانند نوشیدن یک جرعه آب است، به همین آسانى. و مى دانیم اگر تمام دنیا را به کسى بدهند و در چنین شرائطى زندگى کند، از بیچاره ترین مردم جهان خواهد بود، تازه مشکل امنیت تنها یکى از مشکلات آنها است، نابسامانیهاى فراوان اجتماعى دیگرى دارند که آنها نیز به نوبه خود بسیار دردناکند، با توجه به این حقایق ثروت را نباید با خوشبختى اشتباه کرد.
2- اما اینکه گفته مى شود چرا جوامعى که داراى ایمان و پرهیزگارى هستند عقب مانده اند اگر منظور از ایمان و پرهیزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیاء بوده باشد، قبول داریم چنین افرادى عقب مانده اند، ولى مى دانیم حقیقت ایمان و پرهیزگارى چیزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نیست، و این امرى است که با ادعا تامین نمى گردد. با نهایت تاسف امروز اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیارى از جوامع اسلامى متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع چهره مسلمانان راستین نیست. اسلام دعوت به پاکى و درستکارى و امانت و تلاش و کوشش مى کند کو آن امانت و تلاش؟ اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بیدارى مى کند کو آن علم و آگاهى سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صفوف و فداکارى مى کند، آیا به راستى این اصل به طور کامل در جوامع اسلامى امروز حکمفرما است و با این حال عقب مانده اند؟! بنابراین باید اعتراف کرد اسلام چیزى است و ما مسلمانان چیز دیگر.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏8 صفحه 254

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 267

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏6 صفحه 431

  4. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏9 صفحه 71

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117369