تجسم اعمال (ولایت الهی)

صحنه قیامت در پیشگاه پروردگار اندیشه و سیرت عمل گناهکاران مشهود و آشکار شده خود را محکوم دانسته اند. هر یک از افراد بشر هنگام بررسى به اندیشه و به هر یک از اعمال در لحظات زندگى آنها از نیک و بد سیرت آنها به طور شهود و آنچه مورد بررسى حقیقى است احوال و اغراض و شئون حسنه و سیئه نفوس بشرى است و فقط عملى کمال روانى و مورد ثواب و شایسته پاداش خواهد بود که ظهور ایمان از آن سر چشمه گرفته و براى رضایت و خشنودى پروردگار باشد. از این جهت که در اثر ارتباط و شعار عبودیت روح حیات به آن عمل دمیده و براى همیشه رو به رشد خواهد گذارد خلاصه حقیقت هر یک از افراد بشر وجود جمعى و محصول روانى و ثمره سیر و حرکت ارادى گذشته او است.
بعضی از آیات دلالت دارد اعمال انسان آزموده می شود؛ چنان که محصول کشاورزی به وسیله چشیدن آزمون می شود تا کال یا رسیده بودن آن مشخص و همچنین مزه ی آن معلوم شود. عمل انسان نیز در قیامت به آزمایش گذاشته می شود و انسان آن را می چشد تا بفهمد شیرین است یا تلخ. چه بسا کرداری که در دنیا شیرین جلوه کرده و در قیامت تلخ می نماید یا برعکس؛ زیرا "حفت الجنة بالمکاره و حفت النار بالشهوات". از این رو قرآن می فرماید: «هنالک تبلوا کل نفس ما أسلفت و ردوا إلی الله مولیهم الحق؛ در آن روز هر کرداری را که انسان قبلا در دنیا انجام داده بود به بوته آزمایش می گذارد و همه به سوی مولای حقیقی خود باز گردانده می شوند.» (یونس/ 30)
آنچه پیش فرستاده که در جاى دیگر می فرماید: «و وجدوا ما عملوا حاضرا؛ آنچه را انجام داده ‏اند حاضر يابند.» (کهف/ 49) و در کیفیت حضور اعمال بعضى گفتند اعمال مجسم می شود، بعضى گفتند مراد جزاى اعمال است، بعضى گفتند مراد نامه عمل است که «لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اينكه همه را به حساب آورده است.» (کهف/ 49) تحقیق کلام این است که کلمه تبلوا در این آیه و وجدوا در سوره کهف دلالت ندارد بر رؤیت بچشم و بصر تا محتاج به این تأویلات باشیم بلکه یافتن به معنى معرفت و علم و ظهور در ذهن است به هر وسیله که باشد به مشاهده نامه عمل یا شهادت اعضاء و جوارح یا مشاهده جزاى آنها یا شهادت ملائکه و انبیاء و ائمه (ع) کارهاى آنها را براى آنها مکشوف می شود که می فرماید: «فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید و جئنا بک على هؤلاء شهیدا؛ پس چگونه است [حالشان] آنگاه كه از هر امتى گواهى آوريم و تو را بر آنان گواه آوريم.» (نساء/ 41)
«رد»، به معناى رجوع و بازگشت است و آغاز بشر را نیز در بر دارد که از مبداء حقیقى و ازلى سرچشمه گرفته و پرتو افکنده و به صحنه سراب طبع تنزل نموده و به سوى ساحت قدس نیز باز خواهد گشت و هر یک از عوالم و مراحلى که بشر پیموده و مى پیماید تحت مراقبت و تأثیر نیروهاى غیبى است و پیوسته رو به کمال نهاده کمون خود را آشکار می نماید و به مقصد نهائى که صحنه رستاخیز است رهسپار و به پیشگاه ربوبى احضار می شود آنگاه مورد بررسى کامل قرار خواهد گرفت و نظر به این که خلقت این جهان ناقص و متزلزل و به منظور آزمایش بشر است پس از پایان آن به صورت نشئه دیگر کامل و ثابت ظهور خواهد نمود آنگاه آفریدگار هستى ثابت و ابدى را در آن جهان می گستراند براى اینکه نیکان را براى همیشه از نعمتهاى زیاده بر تصور بهره مند فرماید و تبهکاران را نیز مورد عقوبت قرار دهد و بازگشت بشر به سوى پروردگار مانند رد ملک به مالک نیست که لحظه اى انجام یابد بلکه عبارت از جذبه تدبیر است و بشر را به سرمنزل مقصود می رساند و کاروان هستى را با نهایت سرعت به سوى آن جهان سوق می دهد و به سوى آفریدگار می کشاند و ذکر لفظ الله به تناسب آن است که بشر یگانه مسطوره اى از صفات ذات و نمونه اى از جمال و جلال کبریائى است.
در "مولاهم" نیز باید گفت که: مولى از ولایت گرفته شده و صفت فعل پروردگار است ولایت و حاکمیت او در همه عوالم به طور اطلاق است و از نظر تشریف بشر اضافه به ضمیر شده ولایت رابطه اى است میان ولى یا مولى علیه بدین نظر ولایت پروردگار چنانچه به لحاظ تکوین و آفرینش باشد مولى علیه نیز مخلوق و آفریده است.
همچنین از نظر تدبیر و تربیت تدریجى که آن را به سوى کمال سوق می دهد و چنانچه از نظر هدایت و تعلیم باشد ملازم با عبودیت ارادى بشر و انقیاد مولى علیه است ولایت و فرمانروائى از لوازم خلقت و آفرینش است زیرا ایجاد بشر و تدبیر درباره او یعنى ربوبیت پروردگار مقتضى است او را به سوى کمال سوق دهد و نهایت کمال بشر رجوع و بازگشت او به سوى آفریدگار خواهد بود که نتایج عقیده و مساعى خود را به صورت فعلیت خواهد یافت.
"الحق"، صفت ذات و به لحاظى ظهور ذات در مرتبه فعل پروردگار است از نظر اینکه افعال و آثار او نیز ثابت و خلل ناپذیر و ظهورى از ذات است ساحت کبریائى حق حقیقى و غرض از آفرینش جهان نیز ذات کبریائى او است آثار او نیز حق ظلى تام و کامل مسطور امکانى است هر یک از آثار به قدر ظرفیت خود صفت کمال او را ارائه مى دهد. از جمله عالم قیامت آخرین نشئه امکانى و محصول و غرض آن است ظرفیت و صلاحیت آن را دارد که حاکمیت و فرمانروائى پروردگار در آن نشئه به نهایت ظهور برسد. از این رو ابدى است و چنانچه فنا پذیر باشد خلقت جهان بیهوده و شاهد عجز فاعل است آفریدگار منزه از امکان و نقص است و بشر نیز یگانه مسطوره اى است که صفات کبریائى را در حد امکان در عالم قیامت ارائه مى دهد با توجه به این که عوالم امکانى هرگز ظرفیت ارائه حقیقى صفات کامله او را ندارد زیرا محض قابلیت و تمکن است هم چنانکه پرتوى که به این صحنه پهناور بتابد هرگز توصیف کامل خورشید نخواهد بود.
علامه طباطبائى در ذیل این آیه مى نویسند که: «در آنجا که جاى اختیار و امتحان است، امتحان شوند. مشرکین و شرکاء و هر انسان دیگر آنچه را که در دنیا کرده امتحان شوند تا حقیقت کرده هایش برایش منکشف و روشن شود، و حقیقت هر عملى را که کرده به عیان مشاهده کند، نه اینکه صرفا برایش بشمارند و بیان کنند که تو چنین و چنان کرده اى، بلکه عمل خود را مجسم مى بیند و با مشاهده حق از هر چیزى، این معنا برایش منکشف مى شود که مولاى حقیقى، تنها خداى سبحان است و همه اوهام ساقط و منهدم مى گردد، و اثرى از آن دعوى ها که بشر به اوهام و هواهاى خود بر حق مى بست باقى نمى ماند.
آرى، همه این افتراها و ادعاها از ناحیه روابطى ناشى شده که ما انسانها در این دنیا بین اسباب و مسببات برقرار نموده و به آن اسباب استقلال و مولویت مى دهیم، با اینکه غیر از خداى سبحان نه معبودى حقیقى هست و نه مولایى، و این معنا وقتى واضح و منجلى مى شود و ابر اوهام و حجاب دعاوى کنار مى رود که عالم اسباب و مسببات فرو ریزد و عالم آخرت برپا شود، آن وقت است که همه آلهه و معبودهایى که دست افتراى بشر آنها را ساخته و پرداخته بود باطل گشته، تمامى اعمال به غیر از آنچه به عنوان عبادت خداى سبحان (البته عبادت به معناى حقیقى کلمه) انجام شده باشد حبط و بى اثر مى گردد.
پس فقرات سه گانه از آیه شریفه، یعنى جمله «هنالک تبلوا کل نفس» و «ردوا إلى الله» و «و ضل عنهم» هر یک آن دو جمله دیگر را در افاده حقیقت معنایش کمک مى کند، و حاصل مفاد مجموع آنها این است که: در آن روز حقیقت ولایت الهى به طور عیان ظهور پیدا مى کند و خلق به عیان لمس مى کنند که غیر از خداى تعالى به جز فقر و مملوکیت محض چیزى ندارند، در این هنگام است که هر دعوى باطلى باطل و بنیان هر موهومى منهدم مى گردد. هم چنان که آیات زیر به آن اشاره نموده مى فرماید: «هنالک الولایة لله الحق؛ در آنجا ولایت حقیقى مخصوص خدا است.» (کهف/ 44) و «یوم هم بارزون لا یخفى على الله منهم شی ء لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ روزى که خلق ظهور مى کنند، هیچ چیزى از آنان بر خدا پوشیده نیست، (خطاب مى رسد): امروز ملک از آن کیست؟ (همان منادى پاسخ مى دهد) از آن خداى واحد قهار است.» (مؤمن/ 16) و «و الأمر یومئذ لله؛ در آن روز حکم و فرمان تنها از آن خداست.» (انفطار/ 19) و آیاتى دیگر.
پس در این صورت که به امور و اعمال مردم رسیدگى گردید: هر کسى در مقابل عدالت و محاسبه دقیق، مى خواهد که پرونده گذشته خود را متحول و متغیر کند، و در این مقام همه برگردانیده مى شوند به سوى خداوند متعال که متولى امور و پروردگار جهان و یگانه مقام حق و تنها مرجع واقعیت و مصداق أتم حقیقت است. و چون به آن مقام رسیده و در آن پیشگاه نور قرار گرفتند: قهرا آنچه بر خلاف حق بافته و ساخته بودند، همه محو و باطل و گم شده، و حقایق از هر جهت روشن گشته، و آنچه باطل و ساختگى و دروغ بود، پیدا و معلوم مى شود. آرى در آن جهان حق از باطل و واقعیت از ساختگى و ادعاء، جدا مى گردد، و خلوص از آنچه آلوده است امتیاز پیدا مى کند. تا سیه روى شود آنچه در او غش باشد. «و قد خاب من دساها؛ و هر كه آلوده ‏اش ساخت قطعا درباخت.» (شمس/ 10)


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏10 صفحه 66

  2. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏6 صفحه 377

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 8 صفحه 204

  4. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏10 صفحه 379

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117402