عدم پرسش از گناه مجرمان در قیامت

سؤال روز قیامت قانونی کلی است که شامل پیامبران و عموم مردم می شود. «فلنسئلن الذین أرسل إلیهم و لنسئلن المرسلین* فلنقصن علیهم بعلم و ما کنا غائبین؛ قطعا ما از مردمی که پیامبران را به سوی آنان فرستادیم پرسش خواهیم کرد و از پیامبران نیز می پرسیم و مسلما کردار همه را از روی علم خود برای آنان شرح خواهیم داد. ما هنگام ارتکاب آنها غایب نبودیم، بلکه همه ی اعمال آنان را زیر نظر داشتیم.» (اعراف/ 6- 7)
بنابراین، همه پیامبران، پیشوایان، پارسایان و مردم مسؤولند. امیر مؤمنان (ع) می فرماید: «فیقام الرسل فیسألون عن تأدیة الرسلات التى حملوها إلی أممهم. فأخبروا أنهم قد أدوا ذلک إلی أممهم و تسأل الأمم فیجحدون؛ روز قیامت پیامبران (ع) را برپا می دارند و از آنان پرسش می کنند که آیا رسالت هایشان را کاملا ادا کردند و به مردم رساندند؟ پیامبران گزارش می دهند که رسالت را ادا و به مردم ابلاغ کردند. از مردم نیز سؤال می شود، ولی آنان منکر ادای حق رسالت می شوند؛ زیرا از تکلیف رخ برتافته اند.»
قرآن در آیه دوم به این سؤال پاسخ می دهد که آیا امکان دارد خداوند از کردار بندگان بی خبر باشد تا روز قیامت از آنان با پرسش مطلع گردد؟ در پاسخ می فرماید: چنین نیست، بلکه خداوند همواره حاضر و ناظر کردار مردم است و لحظه ای از آنان غایب و غافل نیست. بنابراین، سؤال برای این است که انسان متوجه گردد چه کرده و مستوجب چه پاداشی است؛ نظیر آزمونی که از دانش آموز به عمل می آید تا خود به خود به داوری بنشیند و درباره ی کارنامه خویش قضا و حکم کند. لیکن گروهی که آثار جرم از چهره های آنها هویداست، به صورت انسان زنده نمی شوند، بلکه به صورت درندگان محشور می شوند، از جن باشند یا از انس، مورد سؤال قرار نخواهند گرفت: «فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لا جان؛ در آن روز از گناه انسان و جن نپرسند.» (الرحمن/ 39) «یعرف المجرمون بسیمهم فیؤخذ بالنواصی و الأقدام؛ افزون بر این، در آن روز اعضا و جوراح شهادت می دهند.» (الرحمن/ 41)
این سنت الهى در عذاب کردن مجرمین و هلاکت ایشان به جرم گناهانشان می باشد، خداوند ایشان را مهلت نمى دهد، و به عذرهایى که به هم می بافند گوش نمى دهد، و به تذلل و انابه اى که قبلا به امید نجات آماده کرده اند، توجه نمى کند، هم چنان که قدرتمندان بشر وقتى مى خواهند محکوم خود را شکنجه کنند از جرمش مى پرسند، تا جرمش را شناخته و به جرم محکوم کنند و سپس عذابش کنند، و در قوانین حکومتهاى بشرى بسیار مى شود که مجرم عذرهایى مى تراشد، و عذاب حکومت را از خود دور مى کند، ولى خداى سبحان چنین نیست، چون به حقیقت حال آگاه است، و لذا از مجرم نمى پرسد که گناهت چیست؟ بلکه تنها علیه او حکم مى کند و او بدون هیچ درنگى عذاب مى شود، عذابى که به هیچ وجه برگشت ندارد.
در قرآن می خوانیم که قارون با حالت غرور و تکبرى که از ثروت بى حسابش ناشى مى شد «قال إنما أوتیته على علم عندی؛ چنین گفت: من این ثروت را به وسیله علم و دانش خودم به دست آورده ام!.» قرآن پاسخ کوبنده اى به قارون و قارونها مى دهد که «أ و لم یعلم أن الله قد أهلک من قبله من القرون من هو أشد منه قوة و أکثر جمعا؛ آیا او نمى دانست خداوند اقوامى را قبل از او هلاک کرد که از او نیرومندتر و آگاهتر و ثروتمندتر بودند؟!» و در پایان آیه با یک جمله کوتاه و پر معنى هشدار دیگرى به او مى دهد و مى فرماید: به هنگام نزول عذاب الهى، مجرمان از گناهانشان سؤال نمى شوند اصلا مجالى براى پرسش و پاسخ نیست، عذابى است قاطع و دردناک و کوبنده و ناگهانى؛ «و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون؛ به هنگام نزول عذاب الهى، مجرمان از گناهانشان سؤال نمى شوند.» (قصص/ 78)
از ظاهر امر چنین برمى آید که جمله مورد بحث تتمه توبیخ سابق باشد، و پاسخى است به قارون که ثروت خود را به علم و کاردانى خود مستند مى کرد، یعنى امروز آگاهان بنى اسرائیل به قارون نصیحت مى کنند و مجال اندیشه و پاسخ به او مى دهند اما هنگامى که اتمام حجت شد و عذاب الهى فرا رسید، دیگر مجالى براى اندیشه یا سخنان ناموزون و کبرآلود نیست، عذاب الهى همان و نابودى همان! و حاصلش این است که مؤاخذه الهى مانند مؤاخذه بشر نیست، که وقتى کسى را ملامت و یا نصیحت مى کنند، براى برگرداندن ملامت از خود، به علم و کاردانى خود متشبث شده، چیزهایى بهم مى بافند، چون خداى سبحان عالم و شاهد اعمال هر کسى است و مؤاخذه او را نمى توان با نیرنگ پاسخ داد، بلکه او به خاطر همین که دانا و ناظر اعمال است، از هیچ مجرمى نمى پرسد که چه کردى؟ بلکه تنها مطابق جرمش مؤاخذه اش مى کند، و نیز مؤاخذه او ناگهانى است، به طورى که خود مجرم هیچ اطلاع قبلى از آن ندارد.
در اینجا این پرسش پیش مى آید که منظور از این سؤال که در مورد مجرمان نفى شده کدام سؤال است؟ در دنیا یا آخرت؟ بعضى از مفسران، اولى را انتخاب کرده اند، و بعضى دومى را، و مانعى ندارد که هر دو مراد باشد، یعنى هم در موقع مجازات استیصال در دنیا از آنها سؤالى نمى شود تا بخواهند پشت هم اندازى کنند و عذرتراشى نمایند و خود را بى گناه قلمداد کنند، و هم در قیامت، چرا که در آنجا بدون سؤال همه چیز روشن است و به گفته قرآن، چهره ها خود گواهى بر وضع مجرمان مى دهد! «یعرف المجرمون بسیماهم» (الرحمن/ 41) و به این ترتیب آیه مورد بحث هماهنگ با آیه 39 سوره رحمان است که مى فرماید: «فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لا جان؛ در آن روز از هیچ یک نه انسان و نه جن درباره گناهش سؤال نمى شود.» در اینجا سؤال دیگرى مطرح است که این تعبیر با آیه 92 سوره حجر که مى گوید: «فو ربک لنسئلنهم أجمعین؛ قسم به پروردگارت که ما از همه آنها سؤال مى کنیم.» چگونه سازگار است؟
این سؤال را نیز از دو راه مى توان پاسخ گفت: نخست اینکه قیامت، مواقف متعددى دارد بعضى از مواقف سؤال مى کنند، اما در بعضى از مواقف همه چیز روشن است و نیاز به سؤال ندارد. دیگر اینکه سؤال دو گونه است: "سؤال تحقیق" و "سؤال سرزنش"، در قیامت نیاز به "سؤال تحقیق" نیست، چرا که همه چیز عیان است و حاجت به بیان نیست، ولى "سؤال سرزنش آمیز" در آنجا وجود دارد که این خود یک نوع مجازات روانى براى مجرمان است. درست همانند سؤالى که پدر از فرزند ناخلفش مى کند و مى گوید: آیا من این همه به تو خدمت نکردم؟ و آیا جزاى آن همه خدمت خیانت و فساد بود؟! در حالى که هر دو از جریانها باخبرند و منظور پدر سرزنش فرزند است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 صفحه 114

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏16 صفحه 161

  3. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 401

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117407