نمونه هایی از تأثیر قرآن و حدیث در آثار حافظ

جمع آوری دیوان حافظ
مشهور اینست که دیوان حافظ را خود او گرد نیاورده، و نخستین بار توسط یکی از یاران و یا شاگردان او به نام محمد گلندام تدوین شده است. بعدها به سبب محبوبیت حافظ و تداول اشعار لطیف او و نیز عوامل دیگر برخی از اشعار شاعران دیگر نیز در دیوان او راه یافته، و چون گاه تعبیرات مشکل و متشابهی در دیوان او وجود دارد و بر بسیاری از ناسخان معنی روشن و صریحی نداشته تصرفات ناروایی در ابیات او کرده اند و کار را به جایی رسانیده اند که امروزه تهیه یک متن منقح و درستی که به گفته های خود خواجه بسیار نزدیک باشد از مشکلات شده است. در حال حاضر منقح ترین چاپ دیوان خواجه همان است که علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی (تهران، 1320 هـ.ش) منتشر کرده اند، اما توضیحات و نسخه بدل هایی که قول داده بودند، چاپ نشد، و هنوز همین چاپ نیز اشکالات عدیده دارد. دیگران نیز در این راه زحمت بسیار کشیده اند، از جمله چاپ دیوان حافظ توسط پژمان، دکتر خانلری، ابوالقاسم انجوی نیز روشنگری هایی می کند. دیوان حافظ را به فارسی و ترکی شرح هم کرده اند، از جمله شرح ملا سودی سغدی به زبان ترکی استانبولی بسیار مشهور شده است که در سده دهم هجری انجام داده است. دیوان حافظ به صورت کامل و یا بخش هایی از آن، به زبانهای اروپایی و زبان انگلیسی و عربی ترجمه شده. پروفسور براون حدود پانزده فقره از ترجمه های انگلیسی اشعار خواجه را به اسم و رسم در تاریخ ادبیات ایران یاد کرده است.
همین طور تأثیر و نفوذ انکارناپذیر اندیشه های حافظ در ایجاد دیوان شرقی گوته شاعر بزرگ آلمانی (1749ـ1832.) محسوس و مشهور است. همچنین فال زدن یا تفأل با دیوان حافظ سابقه ای قدیم دارد و حکایات و قصه های بسیار از فال هایی که مردمان در موارد گوناگون از دیوان لسان الغیب شیراز زده اند و غالبا موافق نیت یا مخالف آرزوی آنها جواب داده بسیار مشهور است و از شهرت و قبول فوق العاده او و دیوان بی مثالش نزد عامه فارسی زبانان دنیا حکایت دارد. (حاجی خلیفه در کشف الظنون زمانی که از دیوان خواجه سخن می گوید به این نکته اشاره کرده می نویسد: این دیوان میان فارسی زبانان معروف و متداول است و او را لسان الغیب می گویند. و در تصدیق این مطلب، برخی از مؤلفان کتابهایی نوشته اند از جمله شیخ محمدبن محمد هروی رساله مختصری در این باره نگاشته و اخبار مربوط به تفأل از دیوان را یاد کرده، دیگری مولی حسین کفوی رساله ای به زبان ترکی در تفألات دیوان حافظ نگاشته است که مشحون از حکایت های غریبی است.

تاثیر آیات و روایات بر اشعار حافظ
اینک به کاربرد آیات قرآنی و احادیث نبوی در اشعار حافظ می پردازیم و پاره ای از تأثرات این شاعر بزرگ از کلام خداوند و معصومان را باز گو می کنیم:
شاید به استثنای مولوی و تا حدودی، ناصر خسرو و سعدی، هیچ شاعری به اندازه حافظ با قرآن انس و الفت نداشته است. حافظ وقتی که در کنج فقر و خلوت شبهای تار است، با قرآن مأنوس و همدم است:
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار *** تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
و هنگامی که به خوشی و لطافت شعر خود گواه می آورد، به قرآنی که در سینه دارد سوگند می خورد:
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ *** به قرآنی که اندر سینه داری
و اگر می می خورد و رندی می کند، خوش است، چرا که با وجود انجام دادن این کارها، مانند دیگران قرآن را دام تزویر نمی نهد.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی *** دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
و یا هنگامی که معشوق به خون دل او چنگ فرو برده، تهدید کنان از وی می پرسد:
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ *** فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست
بنابراین، طبیعی است اگر خواننده ی دیوان حافظ در غالب غزلها و ابیات دیوان او به معانی قرآنی و احادیث نبوی برمی خورد و گاه از نیروی تلمیح او به شگفتی می افتد.
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک *** دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
بیت بالا تلمیحی است به حدیث: «البیت الذی یقرء فیه القرآن و یذکر الله عز و جل فیه، تکثر و تحضره الملائکة و یهجره الشیطان؛ خانه ای که قرآن در آن خوانده می شود و نام خدا در آنجا یاد می شود، برکت آن بیشتر می شود و فرشتگان در آن حضور می یابند و شیطان از آن می گریزد».
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را *** که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر *** به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
که به احتمال زیاد تلمیح است به آیه های «انک لعلی خلق عظیم؛ تو بر خوی و خلق خوش عظیمی هستی» (قلم/ 4)؛ و «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفظوا من حولک؛ پس به سبب رحمتی از جانب خدا با آنان نرمی کردی و اگر تندخو و سخت دل بودی بی شک از گرد تو پراکنده می شدند. پس از (لغزش) آنها در گذر و برای آنان آمرزش خواه» (آل عمران/ 159).
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست *** که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا *** ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد *** یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
بیت اول اقتباس و تلمیح است از آیه ی «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی؛ و یادآور زمانی را که پروردگارت از پشت پسران آدم، ذریه ی آنها را پدید آورد، و آنها را بر خودشان گواه گرفت (گفت): آیا من پروردگار شما نیستم؟» (اعراف/ 172) و اینک در ادب فارسی این همه تعبیرات «اقلیم الست»، «کشور الست» و «روز الست» و نظایر آن به کار رفته، همه تلمیح به همین آیه شریفه است.
بیت دوم تلمیح است به چندین آیه از جمله: «ولله ملک السموات و الارض یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء؛ و خدای راست فرمانروایی آسمان ها و زمین. هر کس را بخواهد می بخشد و هر کس را بخواهد شکنجه می کند» (فتح/ 14)؛ و آیه 284 از سوره بقره که در آنجا نیز می گوید: «لِّلَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن خداست و اگر آشکار کنید آنچه در درونتان است یا آن را نهان سازید خدا شما را بدان محاسبه می کند هر که را بخواهد می آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می کند و خدا بر همه چیز تواناست» و مقصود از هر دو آیه، قدرت کامله خداست و تحذیری است برای کسانی که در دنیا کار نیک می کنند و بدان مغرور می شوند و از یاد می برند که کارها همه به دست خداست و خواست و مشیت او معتبر است و عمل صالح هر چند لازم است ولی اعتماد را نشاید. و این معنی جبرگرایانه در همه دیوان های شعر شاعران فارسی نمایان است. مصراع دوم نیز تلمیح و اقتباس از آیه: «لا تقنطوا من رحمت الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا؛ از رحمت خدا نومید مشوید زیرا او همه ی گناهکاران را می آمرزد و او آمرزگار مهربان است» (زمر/ 53).
بیت سوم نیز تلمیح به قصه سلیمان است که پیامبر خدا بود و بر همه عالم از جن و انس حکومت داشت و از جمله باد در استخدام او بود. ولی سرانجام از این جهان رفت و جز باد به دستش نبود. چنانکه در سوره سبا آیه 12 می فرماید «و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر و اسلنا له عین القطر و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه؛ باد را برای سلیمان مسخر کردیم که رفتن بامداد آن راه یک ماهه و رفتن شبانه آن راه یک ماهه بود و برای او چشمه ای از مس روان کردیم و از جن نیز کسانی را (مسخر او کردیم) که در پیش او به اذن پروردگارش کار می کردند» میبدی در تفسیر آیه می نویسد: چون سلیمان به سرزمین موران رسید، با مورچه ها سخن گفت، و از جمله مور از او پرسید: «ای سلیمان! از عطایا که خدا تو را داد یکی بگوی. گفت: باد مرکب من ساخته غدوها شهر و رواحها شهر -در یک شبانه روز دو ماهه راه می برد- گفت: ای سلیمان دانی که این چه معنی دارد؟ یعنی هر چه تو را دادم از این ملکت دنیا همچون باد است، در آید و نپاید و برود!» (کشف الاسرار). و خواجه همین معنی را در جای دیگری بیان می کند:
گره به باد مزن گرچه بر مراد رود *** که این سخن به مثل مور با سلیمان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو *** تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت


منابع :

  1. دکتر علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374

  2. امام محمد غزالی- احیاءالعلوم

  3. ابوالفتح رازی- تفسیر روض الجنان و روح الجنان

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117654