داستان تهنیت (راویان حدیث)

1- ابواسحق ثعلبى، متوفاى 427 در تفسیر خود (الکشف و البیان) روایت نموده گوید: «خبر داد ما را، ابوالقاسم یعقوب بن احمد سرى، از ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد، از ابى مسلم ابراهیم بن عبدالله کجى، از حجاج بن منهال از حماد (ابن سلمه)، از على بن زید، از عدى بن ثابت، از براء بن عازب که گفت چون با رسول خدا (ص) در حجة الوداع در غدیر خم فرود آمدیم، نماز جماعت را اعلام کرد و زیر دو درخت براى رسول خدا (ص) از خار و خاشاک رفته شد، سپس دست على (ع) را گرفت و فرمود: «آیا من اولى به مؤمنین از خودشان نیستم؟» گفتند: «بلى. هستى.» فرمود «این مولاى کسى است که من مولاى اویم. بار خدایا دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را.» گفت: «پس از این جریان عمر او را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، گردیدى مولاى هر مرد و زن با ایمان.»
2- حافظ، ابن سمان رازى، متوفاى 445 این حدیث را به اسناد خود از براء بن عازب به لفظ مذکور از احمد بن حنبل روایت نموده و روایت مزبور را محب الدین طبرى در «الریاض النضره» جلد 2 ص 169 و شنقیطى در (حیاة على بن ابى طالب (ع)) در ص 28 از او حکایت نموده اند.
3- حافظ ابوبکر بیهقى، متوفاى 458، حدیث مزبور را بدون ذکر رجال سند از براء بن عازب، به طوری که در (الفصول المهمه) ابن صباغ مالکى مکى ص 25 مذکور است روایت نموده و چنانکه در (درر السمطین) جمال الدین زرندى حنفى مذکور است همین حدیث را از ابى هریره روایت نموده و از طریق خوارزمى هم از او، از براء و از ابى هریره روایت نموده است.
4- حافظ، ابوبکر، خطیب بغدادى متوفاى 463، روایت از او به دو سند صحیح از ابى هریره وارد شده است.
5- فقیه، ابوالحسن ابن المغازلى، متوفاى 483 در کتاب «المناقب» گوید: خبر داد ما را ابوبکر احمد بن محمد بن طاوان از ابوالحسن احمد بن حسین بن سماک، از ابومحمد جعفر بن محمد بن نصیر خلدى، از على بن سعید بن قتیبه رملى از ضمره ... تا آخر سند و لفظ مذکور از طریق خطیب بغدادى ص 119. و نیز نامبرده (ابن مغازلى) گوید: «خبر داد ما را: ابوالحسن احمد بن مظفر عطا از ابومحمد ابن سقاء و خبر داد ما را، ابوالحسن على بن عبدالله قصاب بیع واسطى از جمله اخبارى که به من اذن داد روایت نمودن آن را، که او گفت: حدیث نمود مرا، ابوبکر محمد بن حسن بن محمد بیاسرى، از ابوالحسن على بن محمد بن حسن جوهرى، از محمد بن زکریا عبدى، از حمید طویل، از أنس، در ضمن حدیثى که گفت: سپس رسول خدا (ص) دست او را (على (ع)) گرفت و او را به بالاى منبر برد و فرمود: بار خدایا، این از من است، و من از اویم، آگاه باشید، همانا او از من به منزله هارون است از موسى، آگاه باشید هر کس من مولاى اویم، على مولاى او است، گوید: پس از این داستان على با مسرت و شادمانى برگشت و عمر ابن خطاب به دنبال او آمد و باو گفت: به به اى ابوالحسن، گردیدى مولاى من و مولاى هر مسلم.»
6- ابومحمد احمد عاصمى، در تألیف خود «زین الفتى» گوید: «خبر داد مرا استادم محمد بن احمد رحمه الله، از ابواحمد همدانى، از ابوجعفر محمد بن ابراهیم ابن محمد بن عبدالله بن جبله قهستانى از ابوقریش محمد بن جمعة بن خلف قاینى، از ابویحیى محمد بن عبدالله بن یزید مقرى که گفت: حدیث نمود مرا پدرم، از حماد بن سلمه، از على بن زید بن جدعان، از عدى بن ثابت، از براء بن عازب که گفت: چون رسول خدا (ص) فرمود "من کنت مولاه فعلى مولاه" عمر گفت: گوارا باد تو را اى ابوالحسن، گردیدى مولاى هر مسلم.» و نیز عاصمى گوید: «خبر داد ما را محمد بن ابى زکریا رحمه الله از ابوالحسن محمد بن عمر بن بهته بزاز به وسیله قرائت ابوالفتح ابن ابوالفوارس حافظ بر او در بغداد که بدان اقرار نموده گفت: خبر داد ما را، ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبدالرحمن بن عقده همدانى (وابسته بنى هاشم) به وسیله قرائت بر او از اصل کتابش در سال 330 هنگامى که در بغداد بر ما ورود نمود، گفت: حدیث کرد ما را ابراهیم ابن ولید بن حماد و گفت پدرم ما را خبر داد از یحیى بن یعلى...»
تا آخر خبر مذکور از طریق حافظ ابن عقده از جهت متن و سند.
7- حافظ، ابوسعد سمعانى متوفاى 562 در کتاب خود (فضایل الصحابه) به اسناد از براء بن عازب به لفظ احمد بن حنبل، داستان تهنیت را ذکر نموده.
8- حجة الاسلام، ابوحامد غزالى، متوفاى 505 در تألیف خود (سر العالمین) ص 9 گوید: «جماهیر مسلمین اجماع دارند بر متن حدیث از خطبه رسول خدا (ص) در روز غدیر خم به اتفاق همگان که فرمود: من کنت مولاه، فعلى مولاه، و سپس عمر گفت: به به براى تو اى ابوالحسن هر آینه به تحقیق گردیدى مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن.»
9- ابوالفتح اشعرى شهرستانى، متوفاى 548 در «الملل و النحل» چاپ شده در حاشیه کتاب فصل ابن حزم جلد 1 ص 220 گوید: «و مانند آنچه جریان یافت در کمال اسلام و انتظام حال هنگام نزول قول خداى تعالى: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته؛ اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى کند.» (مائده/ 67) و چون رسول خدا (ص) به غدیر خم رسید به امر آن جناب خار و خاشاک رفته و زدوده شد و نماز جماعت را اعلام نمودند، سپس آن حضرت در حالی که بر جهاز شتران قرار داشت فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیث دار» و سپس سه بار فرمود: آیا ابلاغ نمودم؟؟ امامیه مدعى هستند که این نص صریحى است، چه آنکه مى بینیم: (به مدلول این فرموده) هر کس که پیغمبر (ص) مولاى او است به هر معنى که براى مولى قائل شویم شامل على (ع) می شود، و صحابه از تولیت همان را که ما فهمیده ایم فهمیده اند تا آنجا که عمر وقتى با على (ع) روبرو شد به او گفت: خوشا به حال تو یا على، گردیدى مولاى هر مرد و زن با ایمان.»
10- اخطب خطباى خوارزمى حنفى، متوفاى 568 در کتاب مناقب خود ص 94 با دقت در سند از ابى الحسن على بن احمد عاصمى خوارزمى، از اسماعیل بن احمد واعظ، از حافظ ابى بکر بیهقى، از على بن احمد بن حمدان، از احمد بن عبید از احمد بن سلیمان مؤدب از عثمان ابن ابى شیبه از زید بن حباب از حماد بن سلمه از على بن زید بن جدعان از عدى بن ثابت، از براء بن عازب روایت نموده که گفت: «در سفر حج با رسول خدا (ص) آمدیم تا در بین مکه و مدینه پیغمبر (ص) فرود آمد و به امر آن جناب نماز جماعت اعلام شد، سپس دست على (ع) را گرفت و فرمود: آیا من اولى (سزاوارتر) به مؤمنین از خود آنها نیستم؟ گفتند آرى هستى. فرمود: پس این (اشاره به على (ع)) ولى کسى است که من ولى اویم، بار خدایا! دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را من کنت مولاه، فعلى مولاه، این جملات را با صداى بلند مى فرمود بعد از این اعلام، عمر بن خطاب با او روبرو شد و گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، گردیدى مولاى من و مولاى هر مرد و زن با ایمان.»
نیز به اسناد مذکور از حافظ ابى بکر بیهقى، از حافظ ابى عبدالله حاکم، از ابى یعلى زبیر بن عبدالله ثورى از ابى جعفر احمد بن عبدالله بزاز، از على بن سعید، از ضمره، از ابن شوذب تا آخر حدیث مذکور از طریق خطیب بغدادى از حیث سند و متن روایت شده است.
11- ابوالفرج ابن جوزى حنبلى متوفاى 597 در مناقب خود از طریق احمد بن حنبل به اسناد از براء بن عازب به لفظ او چنانکه مذکور افتاد روایت نموده است.
12- فخرالدین رازى شافعى، متوفاى 606 داستان تهنیت را در تفسیر کبیر خود جلد 3 ص 636 و در چاپ دیگر ص 443، روایت نموده است.
13- ابوالسعادات مجدالدین ابن اثیر شیبانى متوفاى 606 در جلد 4 «النهایة» ص 246 بعد از شمردن معانى مولا گوید: «و از این قبیل است حدیث: من کنت مولاه فعلى مولاه.» تا آنجا که گوید: «و سخن عمر به على (ع): اصبحت مولى کل مؤمن».
14- ابوالفتح محمد بن على نطنزى در کتاب خود، الخصائص العلویة، به اسناد خود داستان تهنیت را از ابى هریره به لفظ آن از طریق خطیب بغدادى.
15- عزالدین ابوالحسن ابن اثیر شیبانى متوفاى 630 داستان تهنیت را به اسناد خود از براء بن عازب روایت نموده است.
16- حافظ، ابوعبدالله گنجى شافعى، متوفاى 658 در «کفایة الطالب» ص 16 گوید: «خبر داد ما را حافظ یوسف بن خلیل دمشقى در حلب، گفت: خبر داد ما را شریف ابوالمعمر محمد بن حیدره حسینى کوفى در بغداد، و خبر داد ما را، ابوالغنائم محمد بن على بن میمون نرسى در کوفه، از ابوالمثنى دارم بن محمد بن زید نهشلى به حدیث از ابوحکیم محمد بن ابراهیم بن سرى تمیمى از ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید همدانى (مشهور به ابن عقده) از ابراهیم بن ولید بن حماد که او گفت پدرم به من خبر داد به اخبار از یحیى بن یعلى از حرب بن صبیح از پسر خواهر حمید طویل...» تا آخر آنچه که از ابن عقده نقل شده است.
17- شمس الدین ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى 654 در تذکره خود در ص 18 از فضائل احمد بن حنبل حکایت نموده، به اسنادش از براء بن عازب.
18- عمر بن محمد ملا، داستان تهنیت را در «وسیلة المتعبدین» از براء بن عازب به لفظ احمد روایت نموده.
19- حافظ، ابوجعفر محب الدین طبرى شافعى، متوفاى 694 در (الریاض النضره) جلد 2 ص169 به طریق احمد بن حنبل از براء بن عازب و زید بن ارقم به لفظ مذکور روایت کرده، و در «ذخائر العقبى» ص67 از طریق احمد به لفظ براء بن عازب داستان تهنیت را روایت نموده.
 


منابع :

  1. عبدالحسین امینی- ترجمه الغدیر- جلد 2 صفحه 184 به نقل از؛

  2. خطیب بغدادى- تاریخ خطیب بغدادى- جلد 1 صفحه 411

  3. محبّ الدین طبرى- الریاض النضره- جلد 2 صفحه 169

  4. ابن صبّاغ مالکى مکّى- الفصول المهمّه- صفحه 25

  5. ابن مغازلی- المناقب- صفحه 119

  6. عبدالکریم شهرستانی- الملل و النحل- جلد 1 صفحه 220

  7. خوارزمی- المناقب- صفحه 94

  8. فخر رازی- تفسیر کبیر- جلد 3 صفحه 636

  9. ابن اثیر- النهایه- جلد 4 صفحه 246

  10. گنجى شافعى- کفایة الطالب- صفحه 16

  11. محب الدین طبری- ذخائر العقبى- صفحه 67

  12. الریاض النضره- الریاض النضره- جلد 2 صفحه 169

  13. ابراهيم بن محمّد حموى- فرائد

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/118189