روز حشر و نشر

ابن بابویه (ره) گوید: «اعتقاد ما در باب بعث از موت اینست که آن حق است و جناب نبوى (ص) فرمودند: اى پسران عبدالمطلب بدرستى که پیش رو جماعت براى تعیین منزل مناسب دروغ به کسان خود نمیگوید، به آن خدائى که مرا مبعوث نموده بحق به پیغمبرى که هر آینه خواهید مرد چنانچه بخواب میروید و هر آینه زنده خواهید شد چنانچه بیدار میشوید و نیست بعد مردن خانه اى بجز بهشت یا آتش و آفریدن همه خلایق دوباره زنده کردن ایشان نزد قدرت خداوند مثل آفریدن و دوباره زنده نمودن یک نفس است حقتعالى فرموده: «ما خلقکم و لا بعثکم إلا کنفس واحدة؛ آفرینش و برانگیختن شما [در نزد ما] جز مانند [آفرینش] یک تن نیست» (لقمان/ 28). امام باقر (ع) فرموده است: مردم در قیامت طبق نیات باطنى و ملکات درونى خود محشور مى شوند. شباهت و همانندى خواب و مرگ در نظر اولیاء گرامى اسلام به اندازه اى است که رسول گرامى (ص) وقتى از خواب بیدار مى شد خداى را این چنین حمد و سپاس مى نمود؛ «یحشر الناس على نیاتهم یوم القیامة....الحمد لله الذى احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور؛ سپاس و ستایش خداوندى را سزاست که ما را پس از میراندن زنده کرد و حشر و نشر مردم در قیامت به سوى او خواهد بود». از حضرت جواد (ع) سؤال شد: مرگ چیست؟ در پاسخ فرمود: مرگ همان خواب است که هر شب سر وقت شما مى آید جز آنکه مدت خواب مرگ طولانى است و آدمى از آن خواب بیدار نمى شود جز روز قیامت.

بعث خلائق در روز حشر
ثویربن ابى فاخته گوید: شنیدم از على بن الحسین (ع) که در مسجد رسول خدا (ص) (در مدینه) حدیث میفرمود که پدرم براى من حدیث کرد که از پدرش على بن ابیطالب (ع) شنیده که به مردم میفرمود: همین که روز رستاخیز شود خداوند مردم را از گورها برانگیزاند با بدنهائى صاف و در حال تندرستى و تنهائى پاک از مو بصورت جوانى که هنوز صورتش مو درنیاورده، در یک زمین هموار که نور آنان را براند و تاریکى گردشان آورد: «کلما أضاء لهم مشوا فیه و إذا أظلم علیهم قاموا؛ هر گاه نورى بر آنها بتابد بجلو روند و هر گاه تاریکى فرایشان گیرد بایستند» (بقره/ 20)، و گرد هم جمع شوند تا در گردنه محشر بایستند و از دوش همدیگر بالا روند و در آنجا ازدحام کنند، و جلوشان را از رفتن بگیرند، در آنجا است که نفسهاشان تند شود و عرق زیادى کنند و کارها برایشان سخت گردد، و شیونشان زیاد و صداهاشان بلند گردد. فرمود: و آن نخستین هراس روز قیامت است، در آن هنگام خداى جبار تبارک و تعالى از زبر عرش خویش در انبوهى از فرشتگان بر آنها توجه کند و به فرشته از فرشتگان دستور دهد تا در میان آنها فریاد زند: اى گروه خلائق خموش باشید و سخن نداکننده خدا را بشنوید، فرمود: در آن هنگام همگى این فریاد را بشنوند و آن وقت است که صداها شکسته شود و دیده ها ترسان گردد و لرزه آنها را بگیرد و دلها بطپد و سرها را بسوى ناحیه آن آواز بلند کنند و بسرعت بسوى آن خواننده بروند، در این هنگام است که کافر گوید: امروز روز دشوارى است، فرمود: در این وقت خداى جبار عزوجل و حاکم دادگر بر آنان توجه کند و فرماید: منم خدائى که معبودى جز من نیست، حاکم دادگرى که ستم نکنم امروز روزى است که در میان شما از روى عدالت و انصاف خویش حکم کنم و نسبت به احدى در پیشگاه من ستم نشود. امروز است که حق ناتوان را از نیرومند بستانم و هر چه بستم از کسى گرفته شده آن را به صاحبش بازگردانم و بوسیله حسنات و سیئات تقاص کنم و به آنان که حق خود را بخشیده (و ذمه بدهکاران را برى کرده اند) پاداش نیک دهم.

امروز از این گردنه هیچ ستمکارى از پیش من نگذرد، و نه آن کس که حقى از دیگرى در گردنش باشد جز آن کس که طرف او از حق خویش بگذرد، و من بدو پاداش نیک دهم، و هنگام حساب حقش را بگیرم پس اینک اى خلایق گرد هم آئید و حق خود را از هر کس که بشما در دنیا ستم کرده بگیرید و من نیز گواه شمایم در آن ستم، و گواهى چون من بس است. فرمود: پس همدیگر را ببینند و گرد هم آیند و احدى بجاى نماند که طلبى یا حقى از او در نزد دیگرى باشد جز آنکه باو بچسبد، پس بدین حال باشند تا هنگامى که خدا خواهد و در نتیجه حالشان سخت گردد، و عرق زیادى بریزند، و اندوهشان شدید شود و صداى شیون سختى از آنها بلند شود و آرزو کنند که حقوق خود را به به پایمال کنندگان آن واگذارند و از آنجا نجات یابند، پس خداى عزوجل که این حال آنان را ببیند منادى از طرف او تبارک و تعالى ندا کند -و همه آنها از اول تا به آخر بشنوند- اى گروه خلایق به سخن گوینده خدا دل دهید و گوش کنید: همانا خداى تبارک و تعالى فرماید: منم بخشایشگر اینک اگر خواهید یکدیگر را ببخشید وگرنه حق شما را بگیرم؟ فرمود: از این ندا شاد گردند زیرا در وضع سخت و تنگنا و فشار جمعیت واقع شده اند، پس برخى از آنها بامید اینکه از آن تنگنا آسوده شوند حق خود را مى بخشند، و برخى بجا مانند و گویند: پروردگارا ستمهائى که بما شده بزرگتر از آن است که ما آنها را ببخشیم، فرمود:
در این هنگام منادى از برابر عرش ندا کند: کجاست رضوان نگهبان باغهاى بهشت، بهشتهاى فردوس؟

و (چون رضوان حاضر گردد) خداى عزوجل دستور دهد قصرى را از (قصرهاى) نقره با تمام ساختمانها و خدمتکارانى که در آن هستند بمردم نشان دهد، و او نیز قصرى را بدان اوصاف که در اطراف آن کنیزکان ماهر و خدمتکاران زیبا هستند بمردم نشان میدهد، پس منادى از جانب خداى تبارک و تعالى ندا کند: اى گروه خلائق سرها را بلند کنید و بدین قصر بنگرید، فرمود: آنان سرها را بلند کنند و هر کدام از آنها آرزوى آن قصر را در دل بنماید، فرمود: پس منادى از جانب خداى تعالى ندا کند: اى گروه خلائق این قصر از آن کسى است که از مؤمنى درگذرد، فرمود: پس همگى آنها از حقوق خود درگذرند جز اندکى، فرمود: در این هنگام خداى عزوجل فرماید: امروز هیچ ستمکارى بسوى بهشتم نرود، و هیچ ستمکارى نیز که از مسلمانى در نزد او حقى هست به دوزخم عبور نکند تا در جایگاه حساب آن حق را از او بستاند. اى خلائق مهیاى حساب باشید. فرمود: سپس راهشان را باز کنند و آنها بسوى گردنه بروند، و براى بالا رفتن آن یکدیگر را بعقب رانند تا آنکه به عرصه محشر رسند و خداى جبار تبارک و تعالى بر عرش عظمت و جلال استیلا دارد، و نامه هاى اعمال گسترده شده و پیمبران و گواهان در آنجا حاضرند و گواهان همان امامان بر حقند که هر امامى گواهى دهد براى مردم زمان خود که در آنجا بدستور خدا بپا خواسته و آنان را براه خدا خوانده است. پس مردى از قریش عرض کرد: اى فرزند رسول خدا اگر مرد مؤمنى در گردن مرد کافرى حقى داشته باشد چه از آن مرد کافر برگیرد با اینکه آن مرد کافر اهل دوزخ است؟ حضرت على بن الحسین علیه السلام فرمود: به اندازه همان حقى که مؤمن به گردن کافر دارد از گناهان مؤمن برمیدارند و کافر اضافه بر عذابى که بواسطه کفر خود می کشد به اندازه آنها نیز عذاب خواهد شد.


منابع :

  1. شیخ کلینی- روضه کافى- ترجمه رسولى محلاتى- ج ‏1 صفحه 151

  2. محمدتقی فلسفی- الحدیت- روایات تربیتى- ج ‏2 صفحه 407

  3. شیخ صدوق- اعتقادات- صفحه 77

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/119059