چند سؤال در مورد حشر حیوانات

حشر حیوانات غیر انسانى

حیوانات هم مثل انسان احکامى دارد، خیر و شر و عدالت و ظلم را تشخیص مى دهد، چطور شد که ما اختلاف افراد انسان را در اینگونه اخلاقیات دلیل بر اختلاف عقاید و آراء وى و تشخیص خوب و بد و عدالت و ظلم در افعالش مى دانیم، و مى گوئیم که نه تنها این اختلاف در زندگى دنیایى وى تاثیر دارد، بلکه در سعادت و بدبختى اخرویش نیز مؤثر است، چون ملاک خوبى و بدى در قیامت و حساب اعمال و استحقاق کیفر و پاداش همین "عدالت" و "ظلم" است، آن وقت، همین سخن را درباره حیوانات نگوییم، و نگوییم که حیوانات هم مانند انسان حشرى دارند؟ مگر جز این است که خداى سبحان، ملاک خوبى حشر و سعادت اخروى انسان را، این دانسته که اعمالش با عدالت و تقوا منطبق باشد، و ملاک بدى آن را این دانسته، که اعمالش با ظلم و فجور تطبیق کند؟ و مگر نفرموده: «أم نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الأرض أم نجعل المتقین کالفجار؛ آیا ما کسانى را که ایمان آورده و عمل صالح کرده اند، همانند کسانى که در زمین افساد مى کنند قرار مى دهیم؟ و یا پرهیزکاران و تبه کاران را به یک چوب مى رانیم.» (ص/ 28)
از این بالاتر مگر نبودن حشر را مستلزم این ندانسته است که تمامى آسمانها و زمین و آنچه که در آن دو است بازیچه و گزاف شود و مگر در آیه پیش از آن نفرموده: «و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار؛ و ما آسمان و زمین را و آنچه را که در بین آن دو است به باطل نیافریدیم، این خیالى است که کفار پیش خود کردند، پس واى بر کسانى که کفر ورزیدند از آتش (جهنم).» (ص/ 27) پس چرا حیوانات مانند انسان حشرى نداشته باشند؟ آیا به راستى حیوانات هم قیامتى دارند؟ و آیا در پیشگاه خداى سبحان، محشور مى شوند به همان نحوى که انسان محشور مى شود؟ و آیا اگر محشور مى شوند، حشر آنها هم مانند حشر انسان است؟ اعمال آنها هم به حساب درآمده و در میزانى سنجیده شده آن گاه بر حسب تکالیفى که در دنیا داشتند با دخول در بهشت پاداش یا با ورود در آتش کیفر مى بینند؟ و آیا آنها نیز براى خود انبیایى دارند، و در دنیا تکالیفشان به وسیله بعثت انبیایى به گوششان مى رسد؟ و اگر چنین است آیا انبیاى آنها از جنس خود آنها است، و یا از جنس بشر است؟ اینها همه سؤالاتى است که در این بحث به ذهن خواننده مى رسد، و جواب یک یک آنها از آیات قرآنى استفاده مى شود.

حشر حیوانات و کیفر و پاداش

1- آیا حیوانات غیر انسانى هم نظیر انسان حشر دارند یا نه؟ آیه «ثم إلى ربهم یحشرون؛ سپس همه آن حیوانات به سوى پروردگار خود محشور مى شوند.» (انعام/ 28) متکفل جواب از این سؤال است، هم چنان که آیه «و إذا الوحوش حشرت؛ و به یاد آر آن روزى را که وحوش محشور مى شوند.» (کورت/ 5) قریب به آن مضمون را افاده مى کند، بلکه از آیات بسیار دیگرى استفاده مى شود که نه تنها انسان و حیوانات محشور مى شوند، بلکه آسمان ها و زمین و آفتاب و ماه و ستارگان و جن و سنگها و بت ها و سایر شرکائى که مردم آنها را پرستش مى کنند و حتى طلا و نقره اى که اندوخته شده و در راه خدا انفاق نگردیده همه محشور خواهند شد، و با آن طلا و نقره پیشانى و پهلوى صاحبانشان داغ مى شود. خلاصه اینکه آیات در این باره بسیار و روایات از حد شمار بیرون است.
2- آیا حشر حیوانات شبیه حشر انسان است، و آنها هم مبعوث شده، و اعمالشان حاضر گشته و بر طبق آن پاداش و یا کیفر مى بینند؟ جواب: آرى معناى حشر همین است، زیرا حشر به معناى جمع کردن افراد و آنها را از جاى کندن و به سوى کارى بسیج دادن است.

حشر آسمانها و زمین

3- آیا امثال آسمانها و زمین و آفتاب و ماه و سنگها و غیر آن نیز حشر دارند؟ جواب: قرآن کریم در خصوص اینگونه موجودات تعبیر به "حشر" نفرموده، ولیکن چنین فرموده است: «یوم تبدل الأرض غیر الأرض و السماوات و برزوا لله الواحد القهار؛ روزى که آسمان و زمین به آسمان و زمین دیگرى تبدیل و همه براى خداى واحد قهار ظاهر مى شوند.» (ابراهیم/ 48) و نیز فرموده: «و الأرض جمیعا قبضته یوم القیامة و السماوات مطویات بیمینه؛ و در روز قیامت زمین همه اش در قبضه قدرت او و آسمانها پیچیده در دست او است.» (زمر/ 67) و نیز فرموده: «و جمع الشمس و القمر؛ زمانى که مهر و ماه جمع مى شود.» (قیامت/ 9) و نیز فرموده: «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون، لو کان هؤلاء آلهة ما وردوها؛ به درستى که شما و آن خدایانى که به غیر پروردگار مى پرستیدید همه آتشگیره جهنمید و همه در آینده در آن آتشید، اگر این خدایان راستى خدا بودند در آتش نمى شدند.» (انبیا/ 99) علاوه بر اینکه از آیه شریفه «إن ربک هو یفصل بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون؛ به درستى که پروردگارت در روز قیامت در میان آنان و راجع به آنچه که در آن اختلاف مى کردند حکم خواهد کرد.» (سجده/ 25) و آیه «ثم إلی مرجعکم فأحکم بینکم فیما کنتم فیه تختلفون؛ پس از آن بازگشت همه شما به سوى من است، و من در بین شما و در آنچه که بر سر آن اختلاف مى کردید حکم خواهم کرد.» (آل عمران/ 55) و همچنین از آیات دیگرى استفاده مى شود که تنها ملاک حشر مساله فصل خصومت در بین آنان و احقاق حق است که در آن اختلاف دارند.
مرجع همه این آیات به دو کلمه است، و آن انعام نیکوکار و انتقام از ظالم است، هم چنان که در آیه «إنا من المجرمین منتقمون؛ به درستى که ما از مجرمین انتقام خواهیم گرفت.» (سجده/ 22) و آیه «فلا تحسبن الله مخلف وعده رسله إن الله عزیز ذو انتقام، یوم تبدل الأرض غیر الأرض و السماوات و برزوا لله الواحد القهار؛ پس مبادا گمان کنى که خداوند وعده اى راى که به فرستادگانش داده خلف نماید، به درستى که خداوند غالب و صاحب انتقام است، روزى که زمین به غیر این زمین تبدیل مى شود و آسمانها به غیر این آسمانها و همه براى خداى واحد قهار ظاهر مى شوند.» (ابراهیم/ 48) همین دو چیز را ذکر فرموده، یعنى "انعام" و "انتقام" را جزاى دو وصف "احسان" و "ظلم" دانسته، و چون این دو وصف در بین حیوانات وجود دارد، و اجمالا افرادى از حیوانات را مى بینیم که در عمل خود ظلم مى کنند و افراد دیگرى را مشاهده مى کنیم که رعایت احسان را مى نمایند از این رو به دلیل این آیات باید بگوییم که حیوانات نیز حشر دارند.
مؤید این معنا ظاهر آیه «و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابة و لکن یؤخرهم إلى أجل مسمى؛ و اگر خدا مى خواست مردم راى به کیفر ظلمشان بگیرد، هیچ جنبنده اى بر روى زمین نمى ماند، ولیکن کیفرشان راى براى مدتى معین تاخیر مى اندازد.» (نحل/ 61) است، زیرا که این آیه ظهور در این دارد که اگر ظلم مردم مستوجب مؤاخذه الهى است تنها به خاطر این است که ظلم است، و صدورش از مردم دخالتى در مؤاخذه ندارد، بنابراین هر جنبده ظالمى، چه انسان و چه حیوان، باید انتقام دیده و هلاک شود.

مراد از "دابة" در آیات

گو اینکه بعضیها گفته اند که مراد از "دابة" در این آیه خصوص انسان است. این را هم باید خاطرنشان ساخت که لازمه انتقام از حیوانات، در روز قیامت، این نیست که حیوانات در شعور و اراده با انسان مساوى بوده و در عین بى زبانى همه آن مدارج کمال را که انسان در نفسانیات و روحیات سیر مى کند، آنها نیز سیر کنند، تا کسى اشکال کند و بگوید: این سخن مخالف با ضرورت است، و شاهد بطلان آن آثارى است که از انسان و حیوانات بروز مى کند، براى اینکه صرف شریک بودن حیوانات با انسان در مساله "مؤاخذه" و "حساب" و "اجر" مستلزم شرکت و تساویشان در جمیع جهات نیست، به شهادت اینکه افراد همین انسان، در جمیع جهات با هم برابر نیستند و جمیع افراد انسان در روز قیامت از جهت دقت و سخت گیرى در حساب، یک جور نبوده، عاقل و سفیه، رشید و مستضعف به یک جور حساب پس نمى دهند.
علاوه بر اینکه خداى تعالى از پاره اى از حیوانات لطائفى از فهم و دقائقى از هوشیارى حکایت کرده که هیچ دست کمى از فهم و هوش انسان متوسط الحال در فهم و تعقل ندارد، مانند داستانى که از مورچه و سلیمان حکایت کرده و فرموده است: «حتى إذا أتوا على واد النمل قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون؛ تا آنکه رسیدند کنار وادى مورچگان، مورچه اى بانگ زد که هان اى مورچگان به لانه هاى خود اندر شوید، زنهار که سلیمان و لشکریانش شما را از روى غفلت پایمال نکنند.» (نمل/ 18)
نیز مانند مطلبى که از قول هدهد در داستان غایب شدنش حکایت کرده و فرموده است: «فقال أحطت بما لم تحط به و جئتک من سبإ بنبإ یقین، إنی وجدت امرأة تملکهم و أوتیت من کل شی ء و لها عرش عظیم، وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون؛ هدهد به سلیمان گفت من به مطلبى برخوردم که تا کنون تو از آن بى خبر بوده اى، خلاصه اینکه از قوم سبا خبر یقینى آورده ام، و آن این است که دیدم زنى بر آن مردم حکومت و پادشاهى مى کند، زنى است آن چنان توانگر که از هر چیزى (که تصور شود) او نمونه اى دارد، از آن جمله داراى تخت بزرگى است، دیدم که این زن و ملتش براى آفتاب سجده مى کردند، و براى خدا سجده نمى کردند و شیطان چنان این عملشان را زینت داده و از راه بازشان داشته بود که دیگر هدایت نخواهند شد.» (نمل/ 24)
تحقق این مقدار از فهم و شعور موقوف به داشتن معارف بسیارى دیگر و ادراکات گوناگونى است از معانى بسیطه و مرکبه. و چه بسا عجائب و غرائبى که دانشمندان حیوان شناسى پس از مطالعات عمیقى در انواع مختلفى از حیوانات و تحت نظر گرفتن تربیت آنها به دست آورده اند، گفتار ما را تایید نماید، براى اینکه چنین عجائب و غرائبى، جز از موجودى صاحب اراده و داراى فکر لطیف و شعور تیز و عمیق، سر نمى زند.

تکالیف حیوانات

اما سؤال چهارم و پنجم اینکه: آیا حیوانات تکالیف خود را در دنیا از پیغمبرى که وحى بر او نازل مى شود مى گیرند یا نه؟ و آیا پیغمبرانى که فرضا هر کدام به یک نوع از انواع حیوانات مبعوث مى شوند، از افراد همان نوعند یا نه؟ جوابش این است که: تا کنون بشر نتوانسته از عالم حیوانات سر درآورده و حجابهایى که بین او و بین حیوانات وجود دارد، پس بزند، لذا بحث کردن ما پیرامون این سؤال، فائده اى نداشته و جز سنگ به تاریکى انداختن چیز دیگرى نیست، کلام الهى نیز، تا آنجا که ما از ظواهر آن مى فهمیم، کوچکترین اشاره اى به این مطلب نداشته و در روایات وارده از رسول خدا (ص) و ائمه اهل بیت (ع) هم چیزى که بتوان اعتماد بر آن نمود دیده نمى شود. از آنچه که گفتیم به خوبى معلوم شد که اجتماعات حیوانى هم مانند اجتماعات بشرى، ماده و استعداد پذیرفتن دین الهى در فطرتشان وجود دارد، همان فطریاتى که در بشر سر چشمه دین الهى است و وى را براى حشر و بازگشت به سوى خدا، قابل و مستعد مى سازد، در حیوانات نیز هست. گو اینکه حیوانات به طورى که مشاهده مى کنیم، جزئیات و تفاصیل معارف انسانى را نداشته و مکلف به دقائق تکالیفى که انسان از ناحیه خداوند مکلف به آن است، نیستند، چنان که آیات قرآنى نیز این مشاهده را تایید مى نماید، زیرا جمیع اشیاء عالم را مسخر انسان مى داند و او را از سایر حیوانات افضل مى شمارد. این منتها چیزیست که درباره حیوانات مى توان اظهار داشت.


منابع :

  1. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 7 صفحه 107

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/119140