فرشتگان در دادگاه الهی

هنگامى که فرمان خدا به اسرافیل برسد و در صور بدمد، مردمان از گورهاى خویش مبعوث و برانگیخته مى شوند، و قیامت آغاز خواهد شد، و میزانهاى حق نهاده مى شود، و صداها به فرمان رحمان فرو مى افتد، و از ترس جز صداهایى آهسته شنیده نمى شود، و هر کس تنها و بریده از هر چیز جز آنچه براى آن تلاش کرده و به دست آورده حاضر مى شود که قرآن چنان گفته است: «و کلهم آتیه یوم القیامة فردا؛ و همه در روز قیامت تنها در برابر او حاضر مى شوند.» (مریم/ 95) آرى، تنها دو نفر در پى او روانند که وظیفه نخستین نفر از ایشان پس از صادر شدن حکم سرنوشت ساز او پایان مى پذیرد، و او گواهى است که دریافتهاى خود را از او، خواه به نفع وى باشد یا به زیانش، در برابر محکمه الهى بیان مى کند، خواه گواه و شاهد فرشته اى باشد که اعمال او را مى نوشته است، یا طرف دیگرى از بشر و دیگر آفریدگان، یا اندامى از بدن خود او، در صورتى که وظیفه دیگرى، در صورتى که شخص از صالحان باشد، در کنار در بهشت پایان مى پذیرد، و اگر از اصحاب سعیر باشد در کنار در جهنم، و نام او سایق و راننده است، و این یک منتظر حکم خدا است تا معلوم شود که وى را به کجا باید سوق دهد و راهنماى او باشد، به لطف و محبت و خوشامدگویى به سوى بهشت، یا راندن با گرز آهنین به سوى آتش دوزخ. در آیه بعد وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مى کند: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید؛ در آن روز هر انسانى (اعم از نیکوکار و بدکار) وارد عرصه محشر مى شود، در حالى که همراه او سوق دهنده و گواهى است.» (ق/ 21)
"سائق" او را به سوى دادگاه عدل الهى مى راند، و "شهید" بر اعمال او گواهى مى دهد. درست همچون دادگاههاى این جهان که مامورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مى دهد. بعضى احتمال داده اند که "سائق"، آن کسى است که نیکوکاران را به سوى بهشت "سوق" مى دهد و بدکاران را به سوى دوزخ، ولى با توجه به کلمه "شهید" (شاهد و گواه) معنى اول یعنى سوق به دادگاه عدل الهى مناسبتر است. در اینکه این سوق دهنده و شاهد از فرشتگان است یا غیر آنها؟ تفسیرهاى گوناگونى کرده اند. بعضى گفته اند "سائق" فرشته نویسنده حسنات است، و شهید فرشته نویسنده سیئات، و به این ترتیب آنها فرشتگانى هستند که در آیات گذشته اشاره شده. از روایتى چنین استفاده مى شود که "سائق"، فرشته، مرگ است و "شهید" پیامبر اسلام (ص) اما این روایت با توجه به لحن آیات، ضعیف به نظر مى رسد. بعضى نیز گفته اند: "سائق" فرشته اى است که هر انسانى را سوق مى دهد، و شهید عمل انسان است. و نیز گفته شده "سائق" فرشته است، و "شهید" اعضاى تن انسان، و یا نامه اعمال او که به گردنش آویخته مى شود. این احتمال نیز داده شده که "سائق" و "شهید" یک فرشته بیش نیست، و عطف این دو بر یکدیگر به خاطر مغایرت این دو وصف است، یعنى فرشته اى همراه او است که هم او را به دادگاه الهى سوق مى دهد، و هم گواه بر اعمال او است.
ولى غالب این تفسیرها خلاف ظاهر آیه است و ظاهر آیه چنان که غالب مفسران نیز فهمیده اند این است که دو فرشته با هر انسانى مى آید یکى او را سوق مى دهد و دیگرى گواه اعمال او است. ناگفته پیداست که گواهى بعضى از فرشتگان منافاتى با وجود گواهان دیگر در صحنه قیامت ندارد، گواهانى همچون انبیاء، اعضاى بدن، نامه اعمال و زمان و مکانى که گناه در آنجا انجام گرفته است. به هر حال، فرشته اول در حقیقت مانع از "فرار" است، و فرشته دوم مانع از "انکار" و به این ترتیب هر انسانى در آن روز گرفتار اعمال خویش است و راه گریزى از جزاء و کیفر آنها وجود ندارد.
در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مى شود که «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ تو از این دادگاه بزرگ غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیزبین است.» (ق/ 22) آرى پرده هاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمى داد که امروز را از همان زمان بنگرى، با اینکه نشانه هاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پرده هاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است، چرا که امروز "یوم البروز" و "یوم الشهود" و "یوم تبلى السرائر" است! به همین دلیل چشمى تیز بین پیدا کرده اى، و به خوبى مى توانى حقائق را درک کنى! آرى چهره حقیقت پوشیده نیست، و جمال یار پرده ندارد، اما غبار ره را باید فرو نشاند تا بتوان آن را تماشا کرد.
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى *** غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد!
اما فرو رفتن در چاه طبیعت، و گرفتارى در میان انواع حجابها، به انسان اجازه نمى دهد حقائق را به خوبى ببیند، ولى آن روز که تمام این علائق و پیوندها بریده مى شود طبعا انسان درک و دید تازه اى پیدا مى کند، و اصولا روز قیامت روز ظهور و آشکار شدن حقائق است. حتى در این جهان کسانى را که بتوانند این حجابها را از برابر چشم دل کنار بزنند و خود را از چنگال اسارت شهوات رهایى بخشند درک و دیدى پیدا مى کنند که فرزندان دنیا از آن محرومند.
توجه به این نکته نیز لازم است که "حدید" در اصل به معنى "آهن" و نیز به معنى چاقو یا شمشیر تیز است، سپس به تیزبینى، و تیزفهمى، اطلاق شده است، همانگونه که "برنده" صفت شمشیر و کارد است اما در فارسى به زبان گویا و نطق فصیح نیز برنده اطلاق مى شود، و از اینجا روشن مى شود که منظور از "بصر" در اینجا چشم ظاهر نیست، بلکه همان چشم عقل و دل است. على (ع) درباره حجتهاى الهى در روى زمین چنین مى فرماید: «هجم بهم العلم على حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلى، اولئک خلفاء الله فى ارضه و الدعاة الى دینه؛ علم و دانش با حقیقت بصیرت به آنها روى آورده، و روح یقین را لمس کرده اند، آنچه دنیا پرستان آن را مشکل مى شمرند براى آنها آسان است، و به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند، در این دنیا با بدنهایى زندگى مى کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوسته، آنها خلفاى الهى در زمینند و دعوت کنندگان به آئین خدا.» امیر مؤمنان (ع) پس از ذکر آیه یاد شده می فرماید: «سائق یسوقها إلى محشرها و شاهد یشهد علیها بعملها؛ مأموری که گنهکار را به سوی محشر (محکمه الهی) هدایت می کند و فرشته ای که (در دنیا) شاهد اعمال او بوده و در آن محکمه بر علیه او شهادت می دهد.»

مأموریت فرشته مراقب
در آیات دیگر نیز به شهادت فرشتگان اشاره شده است چنانکه می فرماید: «ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید؛ هیچ سخنى را انسان تلفظ نمى کند مگر اینکه نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام ماموریت است.» (ق/ 18) در این آیه سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در این آیه روى خصوص الفاظ و سخنان او تکیه مى کند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله مسیر اجتماعى را به سوى خیر یا شر تغییر مى دهد. و هم به خاطر اینکه بسیارى از مردم سخنان خود را جزء اعمال خویش نمى دانند، و خود را در سخن گفتن آزاد مى بینند، در حالى که مؤثرترین و خطرناکترین اعمال آدمى همان سخنان او است.
"رقیب" به معنى مراقب و "عتید" به معنى کسى است که مهیاى انجام کار است، لذا به اسبى که مهیاى دویدن است "فرس عتید" مى گویند، و به کسى که چیزى را ذخیره و نگهدارى مى کند نیز "عتید" گفته مى شود (از ماده "عتاد" بر وزن جهاد به معنى ذخیره کردن). غالب مفسران معتقدند که "رقیب" و "عتید" همان دو فرشته اى است که در آیه قبل به عنوان "متلقیان" از آنها یاد شده است، فرشته سمت راست نامش "رقیب" و فرشته سمت چپ نامش "عتید" است، گرچه آیه مورد بحث صراحتى در این مطلب ندارد، ولى با ملاحظه مجموع آیات چنین تفسیرى بعید به نظر نمى رسد.
در اینکه این دو فرشته چه سخنانى را مى نویسند؟ در میان مفسران گفتگو است. جمعى معتقدند همه را مى نویسند، حتى ناله اى را که دردمند در موقع درد سر مى دهد! در حالى که بعضى دیگر عقیده دارند تنها الفاظ خیر و شر و واجب و مستحب یا حرام و مکروه را مى نویسند و کارى به مباحات ندارند. اما عمومیت تعبیر آیه نشان مى دهد که تمامى الفاظ و گفتار آدمى ثبت مى شود. جالب اینکه در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که «ان المؤمنین اذا قعدا یتحدثان قالت الحفظة بعضها لبعض اعتزلوا بنا، فلعل لهما سرا و قد ستر الله علیهما؛ هنگامى که دو مؤمن کنار هم مى نشینند و بحثهاى خصوصى مى کنند، حافظان اعمال به یکدیگر مى گویند: ما باید کنار رویم، شاید آنها سرى دارند که خداوند آن را مستور داشته.» راوى مى گوید: «مگر خداوند عز و جل نمى فرماید ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید؛ هیچ سخنى انسان نمى گوید مگر اینکه فرشته مراقب و آماده ثبت اعمال نزد آن حاضر است؟» امام فرمود: «ان کانت الحفظة لا تسمع فان عالم السر یسمع و یرى؛ اگر حافظان سخنان آنها را نشنوند خداوندى که از اسرار باخبر است مى شنود و مى بیند.»
از این روایت استفاده مى شود که خداوند براى اکرام و احترام مؤمن بعضى از سخنان او را که جنبه سرى دارد از آنها مکتوم مى دارد، ولى خودش حافظ تمام این اسرار است. از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که فرشتگان شب غیر فرشتگان روزند.
انسان میان پاسخ مثبت دادن به نداى حق (فطرت و عقل و وحى و پیشواى بر حق) و انصراف از همه اینها و به نداى باطل گوش دادن (نفس اماره و شیطان، و امام گمراهى) در حال تذبذب و تردید است، و او در این باره براى اندیشه هایش مورد مؤاخذه قرار نمى گیرد، و چون مبارزه میان نیروهاى مخالف پایان پذیرد، و با اراده یکى از آن دو را بپذیرد و بر آن عمل کند، ایستار وى و عملش به ثبت مى رسد. هر چه را که از او صادر مى شود مى نویسد، و آن را ضمیمه کتاب و نامه اى مى سازد که سرنوشت او را بنا بر آنچه در همین کتاب آمده است معین مى کند، پس اگر اندازه حسنات بیش از سیئات او بوده باشد، آن کتاب را به دست راستش مى دهند و فرشتگان رحمت او را در زمره پرهیزگاران به بهشت مى رسانند، و گاه هست که براى پاک کردن وى او را اندکى در آتش نگاه مى دارند، و اما اگر سیئات و بدکاریها غلبه داشته باشد، کتاب را به دست چپش مى دهند و فرشتگان عذاب راهنماى او به جهنم مى شوند و مدتهایى کم یا زیاد یا به صورت جاودانى در عذاب آن خوار و زبون باقى مى ماند. و چنان است که افراد بشر از دقتى که در کتاب مى بینند پریشان مى شوند: «و عرضوا على ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقناکم أول مرة بل زعمتم ألن نجعل لکم موعدا* و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک أحدا؛ و عرض کنند ایشان را بر خداوند تو صفها بر کشیده، و گویند ایشان را که آمدید به ما چنان که نخستین بار شما را آفریدیم، و چنان مى پنداشتید که ما براى شما هرگز وعده گاهى قرار نخواهیم داد و کتاب نهاده شد، پس گناهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است بیمناکند و مى گویند واى بر ما! که این کتاب از خرد و کلان کارهاى ما هیچ یک را فرو گذار نکرده و همه را بر شمرده است، و هر چه کرده اند همه را در برابر خود مى یابند، و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى کند.» (کهف/ 48- 49)


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏20 صفحه 371

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 249- 258

  3. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏13 صفحه 477- 480

  4. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 29

  5. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 9 صفحه 334

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/119154