رسول اکرم (ص) به حکم تاریخ قطعی و به شهادت قرآن کریم و به حکم قرائن فراوانی که از تاریخ اسلام استنباط می شود، لوح ضمیرش از تعلم از بشر پاک بوده است. او انسانی است که جز مکتب تعلیم الهی مکتبی ندیده و جز از حق دانشی نیاموخته است. او گلی است که جز دست باغبان ازل دست دیگری در پرورشش دخالت نداشته است.
او با آنکه با قلم و کاغذ و مرکب و خواندن و نوشتن آشنا نبود، در کتاب مقدس خویش به قلم و آثار قلم به عنوان یک امر مقدس سوگند یاد کرد و در اولین پیام آسمانی خود فرمان خواندن داد، علم و دانش و صنعت به کار بردن قلم را، پس از نعمت آفرینش، بزرگترین نعمت ارزانی شده به بشر معرفی کرد. آن کس که خود قلم به دست نگرفته بود بلافاصله پس از ورود به مدینه و ایجاد امکانات ساده، "نهضت قلم" ایجاد کرد و با آنکه خود معلمی از بشر ندیده بود و دارالعلم و دانشگاهی طی نکرده بود، خود معلم بشر و پدید آورنده دارالعلم ها و دانشگاه ها شد.
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
حضرت رضا (ع) در مناظره خویش با ارباب ادیان خطاب به رأس الجالوت فرمود: «از جمله دلایل صدق این پیامبر این است که شخصی بود یتیم، تهیدست، چوپان، مزدکار، هیچ کتابی نخوانده و نزد هیچ استادی نرفته بود. کتابی آورد که در آن حکایت پیامبران و خبر گذشتگان و آیندگان هست.» آن چیزی که بیش از پیش عظمت و رفعت و آسمانی بودن قرآن کریم را مدلل می سازد این است که این کتاب عظیم آسمانی با این همه معارف در باب مبدأ، معاد، انسان، اخلاق، قانون، قصص، عبرت ها، مواعظ و با این همه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان کسی جاری شده که خود امی بوده است. نه تنها هیچ مدرسه و دانشگاه و دارالعلمی را در همه عمر ندیده است و با هیچ دانشمندی از دانشمندان جهان رو به رو نشده است، حتی یک کتاب ساده از کتاب های عصر خود را نخوانده است.
آیت و معجزه ای که خداوند بر آخرین پیامبرش فرستاد از نوع کتاب و نوشته است، از نوع سخن است، از نوع فکر و احساس است، با عقل و با فکر و با دل و ضمیر سر و کار دارد. این کتاب قرن هاست که قدرت خارق العاده معنوی خود را نشان داده و نشان می دهد، روزگار نمیتواند آن را کهنه کند، میلیون ها میلیون دل را به سوی خود کشیده و می کشد، نیروی حیاتی در آن موج میزند، چه عقل های متفکری را به اندیشه و تدبر وا داشته و چه دل هایی را لبریز از ایمان و ذوق و شوق معنوی کرده و چه مرغان سحر و شب زنده دارانی را غذای روحی شده و چه اشک ها را از عشق به خدا و خوف از خدا در نیمه های شب بر گونه ها جاری ساخته است و چه ملت های اسیر و به زنجیر کشیده را از چنگال ظلم و استبداد نجات داده است.
نقش قرآن چون که بر عالم نشست *** نقشه های پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است *** این کتابی نیست چیز دیگر است
چونکه در جان رفت جان دیگر شود *** جان چو دیگر شد جهان دیگر شود
همچو حق پیدا و پنهان است این *** زنده و پاینده و گویاست این
آری، عنایت ازلی برای اینکه آیت بودن این کتاب و وحی بودنش بیشتر روشن شود آن را بر بنده ای از بندگانش فرود آورد که یتیم، فقیر، چوپان، صحرا گرد و درس ناخوانده و مکتب نادیده بود. «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم».