معجزه پیامبر غیر از قرآن

موضوع گفتار ما در این بخش این است که آیا معجزه پیامبر گرامی (ص) منحصر به قرآن بوده یا علاوه بر قرآن دارای معجزات دیگری نیز بوده است؟ برای نخستین بار این موضوع از جانب مسیحیان عنوان شده است آنان به منظور پایین آوردن مقام و عظمت پیامبر اکرم (ص) مدعی آن شدند که پیامبر اسلام (ص) معجزه ای جز قرآن نداشت و تنها با قرآن تحدی می کرد و هر موقع از او معجزه می خواستند به کتاب خود اشاره می نمود.
«فندر» کشیش معروف آلمانی مؤلف کتاب «میزان الحق» در ص 227 از نبوت پیامبر اکرم (ص) انتقاد کرده می گوید: «از شرایط نبوت ظهور معجزه است و حضرت محمد دارای معجزه نبوده است.» سپس با آیه 50 سوره عنکبوت و آیه 89 تا 93 سوره اسراء و آیه های 109 و 110 سوره انعام، بر گفتار خود استدلال نموده است.
این انتقاد اختصاص به ایشان ندارد، بلکه کشیشان دیگری مانند مؤلف «منار الحق» که ترجمه ای از کتاب او به زبان عربی است این مطلب را در کتاب خود مطرح کرده است.
مرحوم فخرالاسلام می گوید: «مسیو ژرژ دوروی کتابی درباره زندگانی پیامبر اسلام (ص) نوشته و در صفحه 157 عکسی از آن حضرت کشیده در حالی که ورق قرآنی در دست دارد و زیر عکس چنین نوشته است: "چون از این بزرگوار معجزه می خواستند در پاسخ آنان می گفت: اختیار معجزه در دست من نیست و این نعمت به من عنایت نشده است."»
نخستین سخن این کشیش عین حقیقت است و آن اینکه آوردن معجزه در اختیار پیامبر نیست و تا اذن الهی نباشد پیامبر نمی تواند دست به چنین کاری بزند و صریح قرآن بر آن گواهی می دهد آنجا که می فرماید: «و ما کان لرسول أن یأتی بآیة الا باذن الله؛ هیچ رسولی نمی تواند آیه و معجزه ای بیاورد مگر به اذن خداوند.» (رعد/ 38) ولی سخن دوم او (این نعمت به من عنایت نشده است) افترا و ساخته پندار او است و هرگز حضرت محمد (ص) چنین سخنی را نگفته است، بلکه او در مواردی از این نعمت برخوردار بود و به اذن خداوند اعجاز می کرد.
در میان مسیحیان بیش از همه «انارکلی» مؤلف کتاب «مشکاة صدق» که در لاهور به سال 1901 چاپ شده است، در این مسئله قلم فرسایی کرده است و بیش از دیگر نویسندگان مسیحی به این مسئله دامن زده و خواسته است که با برخی از آیات قرآن بر مدعای خود نیز استدلال نماید.
برخی از سیره نویسان معاصر سخنان و استدلالهای آنان را به نام خود قالب زده و مدعی شده اند که منکران از حضرت محمد می خواست و او یا سکوت کرده و یا سرباز زده و بدین اکتفا کرده است که بگوید من بشری هستم چون شما و خویشتن را مأمور ابلاغ دانسته و فرموده که من مبشر و منذرم. این نویسنده نخواسته است لا اقل به ریشه این بحث در میان مسیحیان اشاره کند که گویی وی پایه گذار و طراح این بحث است.

پاسخ
توجه به یک کلمه که در کلمات جمعی از مفسران بزرگ آمده است جواب این ایراد روشن می سازد و آن اینکه معجزات دو گونه است: معجزاتی که برای اثبات صدق دعوی پیامبر و تشویق مردم به ایمان و تخویف منکران ضرورت دارد یعنی معجزات منطقی برای حق طلبان و حقیقت جویان که قرآن از آن چنین تعبیر می کند «و ما نرسل بالایات الا تخویفا؛ ما فقط معجزات را برای (اتمام حجت نسبت به عموم مردم و) ترسانیدن منکران می فرستیم.» (اسراء/ 59)
دسته دوم معجزاتی است که «اقتراحی» نامیده می شود یعنی معجزاتی که بهانه جویان آن را مطالبه می کنند نه برای حق طلبی و یقین به صدق دعوی نبوت و سپس ایمان آوردن، بلکه به گمان اینکه طرف را ناتوان سازند و اگر هم توانایی داشت او را متهم به سحر و ساحری کنند. پیامبران تنها به سراغ قسم اول می رفتند و هرگز تسلیم پیشنهادهای بهانه جویان و معجزات اقتراحی نمی شدند.
لحن آیات 90 تا 93 سوره اسراء به خوبی نشان می دهد که این درخواستهای عجیب و غریب و ضد و نقیض مشرکان عرب هرگز از روی حقیقت جویی سرچشمه نگرفته بود بلکه هدف بهانه جویی و ایجاد شک در نبوت پیامبر اسلام و تقویت پایه های شرک و بت پرستی بود، و لذا حتی مفهوم سخنان خود را هم درست بررسی نمی کردند. در یک جا تقاضای معجزه ای می کنند که باعث نابودی آنها شود (مانند نازل شدن سنگهای آسمانی بر سرآنها) و گاه معجزه ای را تقاضا کرده (مانند بالا رفتن به آسمان) سپس بلافاصله آن را نفی می کنند و می گویند ما به آن ایمان نمی آوریم تا نامه ای از سوی خدا برای ما بیاوری.
گاه تقاضای امور محال می کنند مانند اینکه خدا و فرشتگان را نزد ما آوری درحالی که خداوند نه مکان دارد و نه جسم و جسمانی است. تازه اگر هدف پی بردن به حقانیت پیامبر است چرا شش معجزه مختلف تقاضا می کنند مگر یک مورد کافی نیست؟ اینجاست که هیچ پیامبری نمی تواند در مقابل این گونه بیهوده گوییها سر تسلیم فرود آورد. از همه اینها گذشته اعجاز کار پیامبر نیست، کار خداست و در اختیار پیامبر نیست بلکه در اختیار خدا می باشد.
او می تواند تقاضای معجزه از خداوند کند و خداوند هر مورد را صلاح بداند در اختیار او می گذارد و از این رو در ذیل آیات 90 تا 93 سوره اسراء می خوانیم «قل سبحان ربى‏ هل کنت إلا بشرا رسولا؛ منزه است خدای من (از این گونه تقاضای بی اساس) مگر من جز بشری فرستاده خدا هستم، که هر کار بخواهم انجام دهم.» لذا در آیه 38 سوره رعد می خوانیم: «و ما کان لرسول ان یاتی بایة الا باذن الله؛ هیچ پیامبری نمی تواند معجزه ای جز به اذن خدا بیاورد.»
اما اینکه می گوید: اگر ما در برابر درخواستهای شما تسلیم نمی شویم به خاطر این است که پیشنهاد تکذیب کردند. این سوال را برمی انگیزد که تکذیب پیشینیان چگونه می تواند سبب محرومیت نسلهای بعد، از مشاهده معجزات شود؟
پاسخ سوال این است که این یک تعبیر رایج است که در برابر اصرار کسی ما می گوییم نمی توانیم تسلیم بهانه جوییهای تو شویم و اگر طرف مقابل بپرسد چرا؟ می گوییم این کار سابقه زیاد دارد. افراد دیگری نیز چنین پیشنهادهایی داشتند ولی هرگز تسلیم حق نشدند. شرایط و وضع شما نیز همانند آنها است.
به تعبیر دیگر معجزاتی را که پیشنهاد می کنید جنبه حقیقت جویی ندارد بلکه «اقتراحی» و بهانه جویانه است، و به یقین اگر پیشنهاد شما عملی شود باز هم ایمان نمی آورید آن گونه که در امتهای پیشین نیز افراد مثل شما بودند که معجزاتی را طلب کردند و سپس تکذیب کردند.

یک محاسبه عقلی
ما خواه پیامبر اسلام را یک برگزیده الهی بدانیم، یا او را یک متفکر اجتماعی در هر حال وی خود را در قرآن مجید همتای پیامبرانی مانند موسی و عیسی معرفی کرده است بلکه خود را به مراتب بالاتر از آنها دانسته است به گواه این که خود را خاتم پیامبران و کتاب خویش را خاتم کتابهای آسمانی معرفی کرده است.
این برگزیده الهی و یا به اصطلاح دیگران این مصلح اجتماعی، وقتی زندگی پیامبران پیشین را مطرح می کند برای بسیاری از آنان رویدادهای خارق العاده و معجزه های زیادی ثابت می کند. مثلا وقتی وی درباره دعوت موسی سخن می گوید او را چنین معرفی می کند: «و لقد آتینا موسی تسع آیات بینات؛ ما به موسی نه معجزه روشن عطا کردیم.» (اسراء/ 101)
باز درباره او چنین می گوید: «وادخل یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء فی تسع آیات الی فرعون و قومه؛ دست خود را در بغل کن وقتی بیرون بیاوری بدون عیب نورانی و درخشنده خواهد بود و با نه معجزه به سوی فرعون و قوم او رهسپار باش.» (نمل/ 2)
وقتی وی نحوه دعوت حضرت مسیح را یادآور می گردد او را چنین معرفی می کند:
«و رسولا الی بنی اسرائیل أنی قدجئتکم بآیة من ربکم أنی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرئ الاکمه والابرص و احی الموتی باذن الله و انبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لآیة لکم ان کنتم مؤمنین؛ او فرستاده خدا به سوی بنی اسرائیل بود و به آنان چنین گفت من به سوی شما با معجزاتی آمده ام. من از گل شکل پرنده ای می سازم و در آن می دمم، در آن موقع به اذن خدا پرنده می گردد و نابینایان و بیماران پیسی را به اذن خدا شفا می دهم و از آنچه که می خورید و ذخیره می کنید گزارش می دهم و در این معجزات برای گروه ایمان نشانه های روشن است.» (آل عمران/ 49)
او نه تنها دعوت پیامبرانی از قبیل کلیم و مسیح را با معجزه همراه می داند، بلکه برای پیامبران دیگر نیز معجزاتی ثابت می نماید. با مراجعه به آیاتی که درباره دعوت پیامبران آسمانی در قرآن وارد شده است، این حقیقت به خوبی روشن می گردد.
آیا صحیح است شخصی که خود مدعی نبوت و رسالت است و دعوت تمام پیامبران را همراه با معجزه می داند و خصوصیات معجزه های گروهی از آنان را نقل می کند، وقتی از او معجزه بخواهند، یا سکوت کند و یا سر باز زند؟
این محاسبه موقعیت پیامبر (ص) را در برابر درخواست معجزه به خوبی روشن می سازد، زیرا او یا پیامبر آسمانی است که در این صورت قطعا باید در مواقع لزوم و امکان تأثیر اعجاز در هدایت مردم، بسان پیامبران دیگر که خود خصوصیات معجزات آنان را در کتاب خویش نقل می کند، معجزه ای بیاورد و چیز خارق العاده ای از خود نشان دهد.
و یا یک متفکر اجتماعی است که روی نبوغ و افکار شخصی خود می خواهد بشریت را نجات دهد هرچند به دعوت خود رنگ نبوت و برانگیختگی از جانب خدا داده است، چنین فردی نباید بهانه ای به دست طرف بدهد چه بهانه ای بزرگتر از این که برای پیامبران پیشین معجزاتی ثابت کند، ولی خود او در مقام درخواست معجزه، طفره رود، و یا جریان را با سکوت برگزار نماید.
برای همین جهت، در تاریخ زندگی مدعیان دروغین نبوت، این مطلب به چشم می خورد که آنان پیوسته با اعجاز مخالفت نموده و معجزه های پیامبران گذشته را انکار می کردند و کوشش می نمودند آیاتی را که حاکی از صدور معجزه از آنان می باشد، تأویل نمایند و تمام این تلاشها برای این بود که خود را از این بن بست که با آن روبرو بودند خارج سازند برای این که مبادا مردم از آنها معجزه بخواهند و عجز و ناتوانی آنها آشکار گردد. ولی پیامبر اسلام (ص) بر خلاف این گروه برای پیامبران پیشین معجزه ثابت می کند حتی صریحا اعلام می دارد، دعوت پیامبران از درخواست معجزه از جانب مردم، جدا نبوده است. با این وصف خود این شخص چگونه می تواند از آوردن معجزه سر باز زند.
کوتاه سخن اینکه درست است که قرآن به تنهایی یک معجزه روشن و جاویدان است و هرگاه جز آن معجزه دیگری برای پیامبر اسلام (ص) نبود می توانست گواه صدق او باشد. ولی این دلیل بر آن نیست که پیامبر غیر از این معجزه روحانی و معنوی، معجزات جسمانی و مادی نداشته است بلکه آیات و روایات و تواریخ اسلام و سیره های پیامبر می گوید داشته است و شک نیست که ضمیمه شدن معجزات محسوس و مادی با آن معجزه معنوی بزرگ، حقانیت دعوت پیامبر را آشکارتر می سازد.


منابع :

  1. جعفر سبحاني- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 208

  2. ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 8 صفحه 324

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/18192