پی بردن به عالم مثال منفصل، گذشته از آن که چهره ای از واقعیت عینی جهان هستی را روشن میکند، مایه حل بسیاری از معارف دینی خواهد بود، زیرا نه مجالی برای حصر مشاهد وجودی در ماده و طبیعت خواهد بود و نه وجهی برای توجیه تجریدی و مفهومی محض و عقلی و ذهنی خالص باقی می ماند، بلکه در عین حفظ ماده و احکام طبیعی آن از یک سو و حفظ تجرد تام و احکام عقلی آن از سوی دیگر، سهم تمثلهای عینی در مثال منفصل -که خارج از نفس انسان وجود دارد و شخـص صالـح سالک آن را در رؤیا یا بیداری مشاهـده مـی کند- محـفـوظ می ماند.
مثلا تمثل روح برای حضرت مریم (س) می تواند از این قبیل باشد. البته آثار مادی موجود مثالی، قویتر از تأثیرهای طبیعی موجود مادی است، زیرا در قوس نزول، اصل عالم طبیعت به وساطت عالم مثال از خداوند سبحان فیض دریافت میکند همان گونه که آثار مثالی موجود مجرد تام عقلی از تأثیرهای مثالی موجود عالم مثال قویتر است، زیرا پیدایش اصل عالم مثال به وساطت عالم عقل می باشد. بنابراین بخشی از حالتهای دریافت وحی یا إسراء و عروج می تواند در پرتو ارتباط خارجی رسول اکرم (ص) با عالم مثال منفصل حل گردد، چنانکه بخشی از آن مربوط به عالم ماده و طبیعت، و بخش دیگر آن منوط به عالم تجرد و عقل تام می باشد. از آنچه گذشت، نقدها و ملاحظاتی که در نوشتار ابن سینا (ره) یافت می شود، معلوم می گردد. در این جا به پاره ای موارد از آن نوشتار که مورد نقد است اشاره می شود:
1ـ ... و اگر خواهد به تعجیل مسافتی که به تأنی رفته باشد قطع کند نتواند که کند.
2ـ ... و آنکـه در وصف مرکـوب گفت: از خری بزرگـتر و از اسبی کوچکتر، یعنی از عقل انسانی بزرگتر بود و از عقل اول کمتر.
3ـ و آنکه گفت: چون این همه بکردم به خانه باز آمدم، از زودی سفر هنوز جامه خواب گرم بود، یعنی که سفر فکری بود، می رفت به خاطر،... پس چون تفکر تمام شد، به خود بازگشت، هیچ روزگار نشده بود، باز آمدن اندر آن حالت زودتر از چشم زخمی بود. آنچه ابن سینا (ره) درباره معراج عقلی فرموده، مطالبی دقیق و سودمند است، لیکن تکلف توجیه مرکب رسول گرامی (ص) در معراج به آنچه نقل شد و تکلف توجیه امامت ملائکه و انبیاء در نماز جماعت، به قوای ارواح دماغی...، نشان حل نشدن عالم مثال منفصل می باشد.
مشابه برخی از این ملاحظات در توشه مفسر بزرگوار شیعه، جناب طبرسی (ره) یافت می شود، مانند حمل مشاهده بهشت و احوال بهشتیان، رؤیت دوزخ و احوال دوزخیان، بر مشاهده اوصاف یا اسماء بهشتیان و دوزخیان. سر ناصواب بودن چنین حملی آن است که حقیقت بهشت و دوزخ هم اکنون موجود است، چنانکه از نصوص دینی کاملا استفاده می شود و عده ای هم اکنون در آنها منعم یا معذبند، گرچه ظهور این حقائق در قوس صعود بعد از دنیا خواهد بود و چون وجود مثالی آنها در خارج موجود است و رؤیت آنها ممکن می باشد، از این رو حمل روایات ناظر به مشاهده آنها بر مشاهده وصف محض نارواست، بلکه می توان این گروه از روایات را مانند روایاتی که دلالت بر شهود انبیا و احوال فرشتگان دارد بر همان معنای ظاهری ابقا کرد، چون مخالف با هیچ اصل معقول و مقبول نیست تا تأویل شوند.
البته این گونه از ملاحظات، محصول تطور علوم عقلی و نقلی است که اگر ابن سینا و طبرسی در این عصر می بودند حتما کاملترین آن را می یافتند، چنانکه تبیین برخی از نظرات ابن سینا با وصیت آن بزرگ حکیم الهی در مقدمه معراج نامه منافاتی ندارد، زیرا آنچه در این نوشتار آمد از اغیار مصون است و برای ابرار و اخیار و مقربان سودمند می باشد. امید است مقصود نهایی معراج بهره سالکان صالح گردد.
هر که کارد، قصد گندم باشدش *** کاه خود اندر تبع می آیدش
قصد در معراج دید دوست بود *** در تبع عرش و ملائک هم نمود