تفکر اجتماعی در دین اسلام

زندگی انسان اجتماعی است یعنی ماهیت اجتماعی دارد: از طرفی نیازها، بهره‏ ها و برخورداری ها، کارها و فعالیت ها ماهیت اجتماعی دارد و جز با تقسیم کارها و تقسیم بهره ‏ها و تقسیم رفع نیازمندی ها در داخل یک سلسله سنن و نظامات میسر نیست، از طرف دیگر نوعی اندیشه‏ ها، ایده ‏ها، خلق و خوی ها بر عموم حکومت می‏ کند که‏ به آنها وحدت و یگانگی می‏ بخشد و به تعبیر دیگر، جامعه عبارت است از مجموعه ‏ای از انسان ها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله‏ عقیده ‏ها و ایده ‏ها و آرمان ها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک‏ غوطه ‏ورند. نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه زندگی انسانی، انسان ها را آنچنان‏ به یکدیگر پیوند می‏زند و زندگی را آنچنان وحدت می ‏بخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار می‏ دهد که در یک اتومبیل و یا یک هواپیما یا یک کشتی‏ سوارند و به سوی مقصدی در حرکت‏اند و همه با هم به منزل می‏رسند و یا همه‏ با هم از رفتن می‏ مانند و همه با هم دچار خطر می‏ گردند و سرنوشت یگانه ‏ای‏ پیدا می‏ کنند.
چه زیبا مثلی آورد رسول اکرم (ص) آنجا که فلسفه امر به معروف و نهی‏ از منکر را بیان می‏ کرد: گروهی از مردم در یک کشتی سوار شدند و کشتی سینه دریا را می‏ شکافت‏ و می‏رفت. هر یک از مسافران در جایگاه مخصوص خود نشسته بود. یکی از مسافران به عذر اینکه اینجا که نشسته ‏ام جایگاه خودم است و تنها به خودم‏ تعلق دارد، با وسیله‏ ای که در اختیار داشت به سوراخ کردن همان نقطه‏ پرداخت. اگر سایر مسافران همانجا دست او را گرفته و مانع می‏ شدند، غرق‏ نمی ‏شدند و مانع غرق شدن آن بیچاره نیز می ‏شدند. طبق این بیان گذشته از اینکه ما در اجرای امر به معروف و نهی از منکر باید عمل را دخالت دهیم، به این نکته توجه داشته باشیم که عمل هم‏ اگر فردی باشد چندان مفید فایده ‏ای نیست خصوصا در دنیای امروز. این هم‏ خود یک مشکلی است در زندگی اجتماعی ما که آن هایی هم که اهل عمل می ‏باشند توجهی به عمل اجتماعی ندارند و به اصطلاح تک ‏رو می ‏باشند. از عمل فردی‏ کاری ساخته نیست، از فکر فرد کاری ساخته نیست، از تصمیم فرد کاری‏ ساخته نیست، همکاری و همفکری و مشارکت لازم است. در تفسیر المیزان در ذیل آیه کریمه قرآن: «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! صبوری کنید و استقامت ورزید و از مرزها مراقبت نمایید.» (آل عمران/ 200) بحثی دارد راجع به اینکه دستور اسلام‏ اینست که تفکر، تفکر اجتماعی باشد.

انسان طبیعتی اجتماعی دارد
مطابق نظریه اسلام زندگی اجتماعی انسان ها از قبیل زندگی خانوادگی زن و مرد است، که هر یک از زوجین به صورت یک "جزء" از یک "کل" در متن خلقت آفریده شده و در نهاد هر کدام گرایش به پیوستن به "کل" خود وجود دارد. بنابراین نظریه عامل اصلی، طبیعت درونی انسان است. از آیات کریمه قرآن استفاده می‏شود که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت‏ و آفرینش او پی‏ریزی شده است. در سوره مبارکه حجرات آیه 13 می ‏فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل‏ لتعارفوا ان اکرمکم عند الله أتقیکم؛ ای مردم! شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملت ها و قبیله ‏ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را باز شناسید. (نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید). همانا گرامی ‏ترین شما نزد خداوند متقی ترین شماست.»‏ در این آیه کریمه ضمن یک دستور اخلاقی، به فلسفه اجتماعی آفرینش خاص‏ انسان اشاره می‏ کند به این بیان که انسان به گونه ‏ای آفریده شده که به‏ صورت گروه های مختلف ملی و قبیله ‏ای در آمده است، با انتساب به ملیت ها و قبیله‏ ها بازشناسی یکدیگر که شرط لاینفک زندگی اجتماعی است صورت‏ می‏ گیرد، یعنی اگر این انتساب ها که از جهتی وجه اشتراک افراد و از جهتی‏ وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسی نا ممکن بود و در نتیجه زندگی‏ اجتماعی که بر اساس روابط انسان ها با یکدیگر است امکان‏پذیر نبود.
این‏ امور و امثال این امور از قبیل اختلاف در شکل و رنگ و اندازه است که به‏ هر فردی زمینه شناسنامه‏ای ویژه خود او اعطا می‏کند. اگر فرضا همه افراد یک شکل و یک رنگ و یک قالب بودند و اگر رابطه‏ ها و انتساب های مختلف‏ میان آنها حکم فرما نبود، افراد در برابر یکدیگر نظیر کالاهای متحدالشکل‏ یک کارخانه بودند که تمیز آنها از یکدیگر و در نتیجه بازشناسی آنها از یکدیگر و در نتیجه نهایی زندگی اجتماعی آنها بر اساس روابط و مبادله‏ اندیشه و کار و کالا غیر ممکن بود. پس انتساب به شعب ها و قبیله‏ ها حکمت‏ و غایتی طبیعی دارد و آن تفاوت و بازشناسی افراد از یکدیگر است که شرط لاینفک زندگی اجتماعی است نه تفاخر و مایه برتری شمردن ها، که همانا مایه کرامت و شرافت تقواست. در سوره فرقان آیه 54 می‏ فرماید: «و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا؛ اوست که از آب، بشری آفرید و آن بشر را به صورت نسب ها (رابطه‏ های‏ نسبی) و خویشاوندی دامادی (رابطه‏ های سببی) قرار داد.» این آیه کریمه نیز روابط نسبی و سببی را که مایه پیوند افراد با یکدیگر و پایه بازشناسی آنها از یکدیگر است، به عنوان طرحی که در متن خلقت‏ برای حکمت و غایتی کلی قرار داده شده عنوان نموده است.
در سوره مبارکه زخرف آیه 32 می‏ فرماید: «أهم یقسمون رحمة ربک، نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمة ربک خیر مما یجمعون؛ آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می‏کنند؟ (آیا کار خلقت به آنها واگذار شده که هرچه را به هر که بخواهند بدهند و از هر که نخواهند باز گیرند؟) ما مایه‏ های معیشت و وسایل زندگی (امکانات و استعدادها) را میان آنها در زندگی دنیا تقسیم کردیم و برخی را بر برخی دیگر از نظر امکانات و استعدادها به درجاتی برتری دادیم تا به این وسیله و به‏ صورت متقابل، برخی برخی دیگر را مسخر خود قرار دهند (و در نتیجه همه‏ به طور طبیعی مسخر همه واقع شوند) و همانا رحمت پروردگارت (موهبت‏ نبوت) از آنچه اینها گرد می‏ آورند بهتر است.» مفاد آیه‏ کریمه این است که انسان ها از نظر امکانات و استعدادها، یکسان و همانند آفریده نشده ‏اند، که اگر چنین آفریده شده بودند، هر کس همان را داشت‏ که دیگری دارد و همان را فاقد بود که دیگری فاقد است و طبعا نیاز متقابلی و پیوندی و خدمت متبادلی در کار نبود. خداوند انسان ها را از نظر استعدادها و امکانات جسمی و روحی و عقلی و عاطفی، مختلف و متفاوت‏ آفریده است، بعضی را در بعضی از مواهب بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داده است و احیانا آن بعض دیگر را بر این بعض، در بعضی دیگر از مواهب برتری داده‏ است و به این وسیله همه را بالطبع نیازمند به هم و مایل به پیوستن به هم‏ قرار داده و به این وسیله زمینه زندگی به هم پیوسته اجتماعی را فراهم‏ نموده است. این آیه کریمه نیز دلالت دارد بر اینکه زندگی اجتماعی انسان‏ امری طبیعی است نه صرفا قراردادی و انتخابی و نه اضطراری و تحمیلی.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 87

  2. مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 18-21

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/18599