تعریف دین از نظر علمای ادیان

علمای ادیان نیز تعاریف متعددی از دین ارائه کرده اند، به طور مثال در تعریف دین می‌ گویند: دین عبارتست از ایمان و اطاعت به یک نیروی مافوق انسانی که مستحق عبادت خالق و حاکم عالم می‌ باشد. یا تعریف می کنند: دین یک سیستم خاص اعتقاد و اعمال و عبادات است که غالبا مشتمل بر مجموعه قواعد اخلاقی و فلسفی می‌ شود. یا می‌ گویند: دین ایمان به موجودات روحانی است. و می‌ گویند: دین عبارتست از تبیین احساسات قلبی انسان، و یا دین مجموعه کلی از اعتقادات و احساسات و اعمال انفرادی یا اجتماعی است و … در دایرة ‏المعارف دین آمده است که گاهى بعضى تعریف‏هاى غرب‏ پسند دین را با مجموعه اعتقادات، به خصوص اعتقاد به موجود متعالى، برابر گرفته ‏اند.

جان بی ناس عالم علم ادیان نیز در کتاب خویش تاریخ جامع ادیان، تعاریف متعددی از دین را ذکر می کند، مانند: تعریف متکلمان که گفته ‏اند: «الدین وضع الهى لاولى الالباب، یتناول الاصول و الفروع؛ دین عبارت از یک نظام الهى است که براى صاحبان خرد وضع شده است و مشتمل بر اصول و فروع مى ‏باشد». او می گوید: در تعاریف متکلمان گاهى «دین به ما هو دین‏» مورد نظر قرار گرفته است. وی همچنین می نویسد: در تعاریفى نیز غایت و اهداف مد نظر بوده است، مانند آنچه در دائرة ‏المعارف الاسلامیه آمده است که: «الدین وضع الهى سائق لذوى العقول باختیارهم ایاه الى الصلاح فى الحال و الفلاح فى المال؛ دین وضعى است الهى که صاحبان خرد را به سوى رستگارى در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت سوق میدهد».

از جرجانى نیز نقل کرده ‏اند که: «الدین وضع الهى یدعوا اصحاب العقول الى قبول ماهو عند الرسول صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم؛ دین قانون و قرارداد الهى است که خردمندان را به سوى قبول آنچه در نزد رسول‏ (ص) است، فرا می‏خواند». ایشان بیان می دارد که در کنار این تعریف‏ها، در بعضى‏ دیگر از تعاریف، اصولا حیثیت اعتقاد و التزام انسان، مبناى تحلیل و توصیف قرار گرفته است: «الدین هو الاعتراف باللسان و الاعتقاد بالجنان و العمل بالارکان‏؛ دین عبارت است از اقرار به زبان، اعتقاد به پاداش و کیفر در آن جهان و عمل به ارکان و دستورات آن». عده‌ای از فیلسوفان دین هر مکتبى را که سه موضوع زیر را قبول داشته باشد، دین مى‏ نامند:
الف: عالمى وراى عالم طبیعت و محسوسات، وجود دارد.
ب: جهان طبیعت، هدفدار است.
ج: جهان هستى داراى نظام اخلاقى است، این خود شامل دو بخش است:
الف: جهان هستى چنان است که نیک و بد اخلاقى را درک میکند.
ب: جهان هستى چنان است که نیک و بد اخلاقى را پاداش و کیفر میدهد. بر اساس تعریف، مکتب مارکسیسم و لیبرالیسم و بعضى از شاخه‏ هاى اگزیستانسیالیسم، دین‏ نمی‌ باشند.

ماکس مولر خاورشناس و دین‏ شناس آلمانى می گوید: دین کوششى است ‏براى درک آنچه درک نشدنى است و بیان آنچه غیرقابل تقدیر است. او با تاکید بر جنبه عقلانى دین میگوید: دین قوه و یا تمایل فکرى است که مستقل از حس و عقل و نه الزاما به رغم آن دو، بشر را قادر می‏سازد که بی‏نهایت را به اسامى و اشکال گوناگون درک نماید. میرچا الیاده می نویسد: دین، از نظر لغت یعنى همبستگى و در اصل، دلالت ‏بر یک سلسله دغدغه دارد که صاحبان آنها را به یکدیگر پیوند می‏دهد و بین آنها همبستگى نزدیک پدید مى ‏آورد.

در برخی از تعاریف از دین، بر جنبه اخلاقى آن تاکید شده است؛ ایمانوئل کانت می فرماید: «دین، عبارت است از تشخیص همه وظایف به عنوان دستورهاى الهى‏».
و ماتیو آرنولد می فرماید: «دین، عبارت است از اخلاقى که در تماس با احساس قرار گرفته است‏». جان هیک، کلام آرنولد را این گونه نقل کرده است: «دین، همان اخلاق است که احساس و عاطفه، به آن تعالى و گرما و روشنى بخشیده است‏». فریدریش شلایر ماخر (Sehleiermachar) تاکید می کند که دین ریشه در احساس دارد، نه در عقل. در نتیجه، دین باید چیزى فراتر از کوشش ابتدایى در به دست آوردن تصورى از جهان باشد. وی در کتاب سخنرانیهایى درباره دین‏ با تاکید احساسى بر دین صریحا مى گوید: جوهر دین عبارت است از احساس وابستگى مطلق و آن را به احساس اتکاى مطلق توصیف کرده است. مرادش از اتکاى مطلق، چیزى است در تقابل با سایر احساس اتکاهاى نسبى و جزئى.

ویلیام جیمز نیز، بر این جنبه از مذهب تاکید کرده و گفته است: مذهب، عبارت است از تاثرات و احساسات و رویدادهایى که براى هر انسانى در عالم تنهایى و دور از همه بستگى‏ها براى او روى میدهد، به طورى که انسان از این مجموعه مى‏ یابد که بین او و آن چیزى که آن را امر خدایى مینامد، رابطه ‏اى برقرار است. برخى از آنان، بر جنبه اعتقادى دین تاکید ورزیده و دین را با این ویژگى تعریف کرده ‏اند. چنان که ویلیام جیمز، در جاى دیگر، دین را چنین تعریف کرده است: مذهب، عبارت است از اعتقاد به این که یک نظم نامرئى در میان چیزهایى این جهان هست و بهترین کار براى ما این است که خود را با این نظم هماهنگ سازیم. جان هیک به نقل از فرهنگ مختصر آکسفورد، تعریف زیر را نقل کرده است: شناخت ‏یک موجود فوق بشرى که داراى قدرت مطلقه است و خصوصا باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته اطاعت و پرستش ‏اند.

ویل دورانت نیز تعریف زیر را از تیلر نقل کرده است: دین، فقط اعتقاد به موجودات روحانى غیرمادى است. عده ‏اى جنبه اعتقادى و احساسى دین را مهم‏تر یافته و آن دو را در تعریف دین برگزیده ‏اند؛ چنان که رابرت هیوم گفته است: آن چه دین یک فرد را تشکیل می‏دهد، عبارت از اعتقاد او به نوعى خدا، یا خدایان، و تجربه او از آن خدا، یا خدایان است. آن چه یک دین را از ادیان دیگر متمایز میسازد، عبارت از نوع خدایى است که پیروان آن دین به آن اعتقاد دارند و نوع تجربه بشرى ‏اى که به گونه شایسته از آن اعتقاد حاصل میگردد.

گروهى بر جنبه پرستش دینى تاکید کرده و دین را با این ویژگى تعریف کرده‏ اند. آلن منزیس (Allan Menzies) در تعریف دین گفته است: «دین، عبارت است از پرستش قدرت‏هاى بالا به دلیل نیاز». تعریفى مشابه را ویل دورانت از سیر جیمس نقل کرده است: «دین، پرستش موجودات فوق طبیعت است‏». برخى، ویژگى ادراکى و معرفتى را معرف دین دانسته ‏اند. پرفسور استراتون (Stratton) در تعریف دین گفته است: دین عبارت است از ادراک یک جهان نادیده، که معمولا یک مصاحب غیبى است. هم‏چنین، دین، هر آن چیزى است که آشکارا ما را به سمت آن ادراک حرکت داده، یا از آن برگشت مینماید. از نظر برخى دیگر از دین‏ شناسان، حالت‏ خضوع و انقیاد در برابر اسرار هستى، از ویژگیهاى بارز دین است. پرفسور شات ول (Shotwell) گفته است: «دین، چیزى جز انقیاد به عالم اسرار نیست‏».

برخى خواسته ‏اند تعریفى جامع‏تر ارایه دهند؛ از این روى، گذشته از افکار و احساسات و تجربیات روانى، فعالیت‏هاى عملى انسان را نیز مدنظر قرار داده، و این مجموعه را با این ویژگى که در ارتباط با آن‏چه مقدس و الهى به شمار میرود، شکل می‏گیرد، دین نامیده ‏اند؛ چنان‏که رابرت هیوم گفته است: دین را به عبارت ساده میتوان چنین تعریف کرد که آن جنبه از تجربیات و از جمله افکار و احساسات و فعالیت‏هاى یک فرد است که به وسیله آن او کوشش میکند که در ارتباط با آن چه که خود مقدس و الهى می‏شمارد، یعنى قدرت بسیار متعالى و باارزشى که جهان را کنترل نماید، زندگى کند. همچنین دکتر رابرت هیوم بر مبناى انگیزه‏ هاى مؤکد بر یک رفتار دینى دین را اینگونه ذکر می کند: دین عبارت است از جستجوى جمعى براى یک زندگى کاملا رضایتمندانه.

تعریف زیر از پرفسور ویلیام آدامز براون (William Adams Brown) نیز تا حدى همین معنا را میرساند. دین به معناى زندگى بشر در روابط فوق بشریش می‏باشد؛ یعنى رابطه او با قدرتى که او به آن احساس وابستگى می‏کند، صاحب اختیارى که او، خود را در مقابل آن مسئول می‏بیند، و وجود غیبى که او، خود را قادر به ارتباط با آن می‏داند، در آرمان وابستگى دینى، مسئولیت و ارتباط به یکدیگر متعلق‏ اند.


منابع :

  1. علی اصغر حکمت- نه گفتار در ادیان- ج 1 صفحه 3

  2. جان‏ بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه ‏79-81

  3. علی ربانی گلپایگانی- مقاله درآمدى بر دين پژوهى و واژه شناسی دین

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19398