«مراقبه و محاسبه»، دو عامل مهم تربیت است، یک معنی مراقبه این است که انسان بداند که کسی مراقب اوست و در همه حال، احوال او را زیر نظر دارد، و از آن بالاتر اینکه اسرار درون او نیز در برابر وی آشکار است. توجه به این حقیقت، انسان را در یک حالت بیدارباش دائم نگه می دارد و توجه به «محاسبه» و اینکه تمامی اعمال او از کوچک و بزرگ و نیک و بد حسابرسی می شود، و پاسخ عادلانه ای به هر کدام داده خواهد شد، سبب می شود که انسان خود را در انجام کارها آزاد مطلق نبیند، و هیچ کاری را ساده و کوچک نشمرد، و به همان اندازه که نیروی مراقبت و حسابرسی دقیق است او هم در انجام کارها دقیق و سختگیر باشد.
امروز در بعضی از کشورها جاده بیابانی و حرکت اتومبیلها در آن، با دوربینهای مخفی کنترل می شود، و پلیسهای راهنمائی که در مرکز خود نشسته اند با دقت مراقب آنها هستند، و اتومبیلهای متخلف را از طریق بی سیم با ماموران گشتی، با پست بازرسی متوقف ساخته، جریمه می کنند. توجه به این مراقبت و آن جریمه سبب می شود که نظم خاصی بر جاده ها حتی بر بیابانها حکمفرما گردد.
جائی که مراقبت های انسانی که در آن خطا راه دارد و حسابرسی او چنین اثری داشته باشد، ایمان به مراقبت دائم خداوندی که از اسرار درون و برون آگاه است، و ایمان به دادگاه عدلی که «مثقال ذره» نیز در آن مورد محاسبه قرار می گیرد، و هیچ تخلف و توصیه ای در آن راه ندارد، عمق تاثیرش در انسان ناگفته پیدا است.
روشن است این مطلب تدریجا از صورت فعل به عادت، و از عادت تبدیل به ملکه می شود، و حقیقتی که نامش «وجدان اخلاقی» و «تقوای الهی» است در انسان با ایمان راسخ می گردد.
اصولا فلسفه وجود دادگاهها و کیفرهای معمولی، و همچنین پاداشها و تشویقهای عادی نیز همین برقراری نظم و حاکمیت قانون و تربیت انسان است، با این تفاوت که دادگاههای معمولی این جهان گاه دارای تجدید نظر، و غالبا در برابر توصیه و رشوه آسیب پذیر است، به علاوه پیچ و خم قوانین، استثنائها و تبصره ها، و ارائه مدارک دروغین در بسیاری از موارد سبب می شود که مجرم از چنگال عدالت بگریزد، و گاه با استفاده کردن از مسائل تشریفاتی دادگاهها می تواند مجازات خود را سالها به تاخیر اندازد، ولی دادگاه رستاخیز هیچ یک از این ضعفها را ندارد، بلکه همانگونه که بعدا اشاره خواهد شد پاداشها و کیفرها در آنجا شباهت زیادی به آثار و خواص طبیعی اشیاء دارد، آیا اثر یک داروی شفا بخش یا سم کشنده را می توان به ارائه مدارک دروغین و توصیه و رشوه، عوض کرد؟! قطعا ایمان به چنین دادگاهی اثرش در تربیت و پاکی انسان به مراتب از دادگاههای معمولی دنیا بیشتر است.
از سوی دیگر ایمان به چنین دادگاهی روح ایثار و فداکاری را در انسان زنده می کند، زیرا به حکم «ما عندکم ینفذ و ما عندالله باق؛ آنچه نزد شما است فانی می شود و آنچه نزد خدا است باقی می ماند.» (نحل/ 96) زندگی این دنیا یک زندگی گذرا و ناپدار و فانی است، در حالی که آنچه برای آن چهان ذخیره شود پایدار و جاویدان خواهد ماند، کدام عاقل است که در معامله «کالای اندک» به «نعمت های بسیار» بلکه بی پایان، تردید به خود راه دهد؟ اینجاست که ایمان به معاد می تواند سرچشمه انواع انفاقها و گذشتها و ایثارها گردد.
از سوی سوم این ایمان به انسان روح شجاعت و شهامت و صبر و استقامت می بخشد، کسی از مرگ می ترسد که «ان هی الا حیاتنا الدنیا؛ چیزی جز زندگی این دنیا در کار نیست.» اما آن کس که معتقد است «ان الدار الاخرة لهی الحیوان؛ زندگی حقیقی تنها در سرای دیگر است.» (عنکبوت/ 64) چه ترسی از مرگ دارد؟!
آن کس که شهادت در راه خدا را دریچه ای برای یافتن به جوار رحمت حق، و رسیدن به مقام قرب او، و مواهب توصیف ناشدنی بهشت می داند، چگونه ممکن است از بذل جان و مال در راه او دریغ داشته باشد، و یا از انبوه لشکر دشمن بهراسد؟!
اینکه می بینیم در جنگهای صدر اسلام، و جنگهای تحمیلی اخیر رزمندگان دلیر سپاه اسلام ایستادگی بی نظیر و شجاعت اعجاب انگیزی از خود نشان می دادند، و علی رغم برتری دشمن از نظر تجهیزات تعداد و نفرات بر او غالب می شدند همین است که ایمان به معاد از آنها انسان دیگری می ساخت، انسانی که هرگز از مرگ نمی ترسید، و شهادت در راه خدا را افتخار خود می دید.
کوتاه سخن اینکه هر قدر درباره این رابطه و پیوند (رابطه ایمان به معاد و تربیت انسان) بیشتر بیندیشیم به اهمیت آن بیشتر واقف می شویم، و اصولا همانگونه که بارها گفته شد تکیه قرآن روی این مساله در آیات بی شمار به خاطر همین مطلب است.
ممکن است گفته شود: آنچه گفتید رابطه میان «عمل» و «ایمان» را مشخص می کند نه «اخلاق» و «ایمان» را. ولی همانگونه که در بالا نیز اشاره شد «عمل» بر اثر تکرار تدریجا به صورت «حالت» و سپس «عادت» و بعدا به صورت «ملکه اخلاقی» در می آید!