دیدگاههای مختلف در مورد رابطه دین و دنیا

در باره رابطه دین و دنیا نظرها مختلف و گرایشها متفاوت است، از جمله:
1ـ دین ابزار دنیا و وسیله عمران و آبادانی آن از طریق ایجاد اخوت و برادری و برابری میان بشر است.  این تصویر که صریح برخی از کلمات غربیان‏ و لازمه کلمات برخی از فلاسفه‏ می ‏باشد، بر پایه دنیاگرایی دین مطرح شده است. ملاحظاتی که در این رابطه است عبارتند از:
الف ـ ادعای اینکه هدف نهایی دین فلاح دنیوی است که همان برخورداری از مواهب طبیعت و زندگی در سایه عدل و آزادی و برابری می ‏باشد، ماده ‏پرستی است.
ب ـ انسان به معرفت اخروی بیشتر نیاز دارد تا به قوانین دنیوی محض. چگونه امکان دارد نیاز قلیل از طرف دین برطرف شود اما نیاز اصیل و کثیر همچنان باقی بماند.
ج ـ این نگرش با متن هیچ یک از ادیان آسمانی سازگار نیست.
2ـ عمران و آبادانی دنیا یکی از دو وظیفه اصلی دین است و هدف دیگر آن سعادت اخروی انسانهاست. یعنی پیامبران دو مقصد مستقل داشته ‏اند یکی مربوط به سعادتی با هویتی دنیوی و دیگر، آن سعادت اخروی که هویتی روحی دارد. در این نظریه:
الف ـ رابطه دنیا و آخرت در این تصویر نادیده انگاشته شده است.
ب ـ عمران و آبادانی دنیای مستقل از آخرت فانی شدنی است و نمی ‏تواند هدف باشد.
ج ـ مطالعه درون ‏دینی ما را به یک هدف نهایی که کمال است رهنمون می‏ سازد.
3- از منظر دین، دنیا مقدمه آخرت است. پس ارزش واقعی از آن آخرت است و دنیا وسیله است. حقیقت آن است که دین نه برای دنیا و نه برای آخرت آمده است، بلکه برای ایجاد حیاتی معقول و مورد رضایت الهی برای بشر است. دنیا و آخرت ظرف این هدف می‏ باشند. اگر کسی در همین دنیا به کمال رسید آثار این کمال در روح و روانش هویداست. لکن چون انسان مدتی کوتاه در این سرای مادی زندگی می‏ کند و از طرف دیگر موانعی وجود دارد که انسانهای پاک و مسؤولیت‏ دار، دایما در فشارند، از این‏ رو، این کمال و سعادت در آخرت ظهور کامل می‏ یابد و انسان متکامل به صورتی کامل و جاوید از این نعمت عظیم استفاده می ‏برد.
4ـ دین چندان رابطه ‏ای با دنیا ندارد. هدف دین، آخرت و نفی انانیت و خدامحوری به جای انسان‏ محوری است. و بسیار اندک به دنیا اشاره دارد. و این اشاره‏ ها مختص مواردی است که ممد انسان در هدف دینی باشد و یا مزاحم او از آن هدف قرار گیرد. در این نظریه:
الف ـ کمیت و کیفیت موارد ممد و مزاحم برای هدف دین بیان نشده است.
ب ـ گذشت که هر فعلی بر روح انسان اثری دارد و در سعادت و شقاوت او نقش بازی می ‏کند و ارتباط گسترده و عمیقی بین افکار و کردار انسان با روح وی برقرار است.
ج ـ اگر پذیرفتیم که در دنیا برخی امور، ممد دین و هدف آن است و برخی مزاحم آن، و باید این موارد رعایت شود، در این صورت ما باید نظام و سیستمی خاص در محیط اسلامی بنا کنیم و دیگر نمی ‏توان از سیستمهای دیگران سود جست، زیرا ماهیت سیستم عبارت است از اجزایی که با هم نحوه خاصی ارتباط دارند برای تحقق هدف مشترک و اگر یک جزء اضافه یا کم شود، سیستم به هم می‏ خورد و شاید متلاشی گردد. مثلا سیستم بانکداری غربی را اگر بخواهیم در ایران پیاده کنیم و تنها رباخواری را که مزاحم هدف دین است از آن سیستم حذف کنیم، کل سیستم را از نو باید بنیان نهاد و دیگر سیستم غربی نخواهد شد، بلکه نظامی اسلامی (در صورت رعایت بقیه موازین) خواهد بود. پس نفی نظام اسلامی از اسلام تجزیه آن است.
5ـ دین هیچ رابطه ‏ای با دنیا ندارد؛ نه دوستانه و نه خصمانه. دین مجموعه‏ ای از مسایل معنوی و روحی برای آبادی آخرت است. در این نظریه:
الف ـ ارتقای روحی و سعادت آخرت با اعمال انسانی تکون می‏ یابد، چگونه امکان دارد
دین نسبت به دنیا که ظرف تحصیل آخرت است، بی‏ تفاوت باشد و از روابط دقیق عمل و جزا ساکت باشد. روابطی که انسان با عقل خود توان کشف صحیح آنها را ندارد.
ب ـ این تصویر لااقل با دین اسلام و محتوای آن ناسازگار است.
6ـ دین دشمن دنیاست و دنیا متضاد با دین است. زیرا همه ادیان از دنیا بد گفته ‏اند و
پیروان خویش را به زهد و دوری از آن فرا خوانده ‏اند اوضاع ملل دینی نیز شاهد بر آن است. در این نظریه:
الف- دنیا دو وجهه دارد: دنیای ممدوح و دنیای مذموم. اگر انسان از امکانات دنیا برای نیل به هدف دین که همان کمال است استفاده کند، این دنیا ممدوح است و اگر در حد دنیا متوقف شود و به آن به دیده هدف اندیشه کند، دنیایی مذموم خواهد داشت. و در حقیقت مذمت و مدح نه برای دنیاست که برای برخورد انسان عارض می ‏شود.
ب ـ با مراجعه به متن دین متوجه می‏ شویم که خود دین، ما را به استفاده از دنیا و عدم ترک آن دعوت می ‏کند. خود قرآن مجید می ‏فرماید: «و لا تنس نصیبک من الدنیا؛ بهره دنیویت را فراموش مکن.» (قصص/ 77)
ج ـ عقب ‏ماندگی ملل مسلمان ربطی به دین اسلام ندارد و دلیل آن هم تولد دانشهای بسیار و ایجاد تمدن عظیم از ناحیه مسلمانان است. و این در حالی بود که غربیان در توحش زندگی می‏ کردند. و از نظر تاریخ، آن زمانها مردم مسلمان به اسلام بیشتر اهمیت می ‏دادند و یکی از مشغله‏ های آنان، تعلیمات اسلامی بود.

نظریه برگزیده
تعریف دنیا در بینش اسلامی و آیات و روایات، عبارت است از یک سری امکانات مادی در این جهان و این دنیا مزرعه و انسان زارع آن است. و دین قوانین کمیت و کیفیت زراعت و بهره ‏وری می‏ باشد. و آخرت محل ظهور کامل و فصل برداشت همه زراعت است. دنیا نعمت بزرگ و بهترین عالم از عوالم وجود برای مؤمنان است. زیرا محل و موجب وصول آنان به کمالاتشان می ‏شود و پایه هر سعادتی در آن ریخته می ‏شود. امام علی (ع) وقتی دید شخصی بدون درک صحیح دنیا را مذمت می‏ کند او را توبیخ کرد و فرمود: «الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها، و دار موعظة لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله و مصلی ملائکة الله، و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله، اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة؛ دنیا سرای راستی است برای آن که آن را باور دارد، و سرای ایمنی است برای کسی که از آن درک و فهم کند، و محل توانگری است برای کسی که از آن توشه برگیرد، و سرای پند است برای شخصی که از آن پند پذیرد، محل عبادت بندگان و دوستان خداست و جای نماز فرشتگان خداست، و مکان فرود آمدن وحی خدا می ‏باشد، و جای تجارت دوستان خداست که در آن رحمت کسب کنند و بهشت سود برند.»
از نظر دین اسلام دنیا و آخرت هیچ تضادی با هم ندارند و آنچه که مهم است جهت‏ دهی به استفاده از آن است که مربوط به انسان می ‏شود. امام علی (ع) این رابطه را بسیار زیبا ترسیم می ‏کند و می‏ فرماید: «الناس فی الدنیا عاملان: عامل فی الدنیا للدنیا قد شغلته دنیاه عن اخرته‏ یخشی‏ علی‏ من یخلفه الفقر و یأمنه علی‏ نفسه‏، فیفنی‏ عمره فی منفعة غیره‏، و عامل عمل فی الدنیا لما بعدها فجاءته الذی‏ له من الدنیا بغیر عمل فاحرز الحظین معا و ملک الدارین جمیعا فاصبح وجیها عند الله لا یسأل الله حاجة فیمنعه؛ مردم در دنیا دو دسته‏ اند: یکی در دنیا برای دنیا کار می‏ کند که او را دنیا گرفتار ساخته و از آخرتش باز داشته، می‏ ترسد بازماندگانش به تنگدستی دچار شوند، و از تنگدستی خود ایمن گشته، پس زندگی خود را در سود دیگری به سر می ‏رساند، و دسته دیگری از مردم در دنیا برای آخرت کار می ‏کند و بدون آنکه کار کند (برای دنیا) آنچه برای اوست به او می‏ رسد. پس هر دو بهره را جمع نموده و هر دو سرا را به دست آورده است. و در نزد خدا با آبرو گشته است و از خدا حاجتی طلب نمی‏ کند که او را منع از آن کند. پس دین، بهره انسان را از دنیا قطع نکرده است بلکه آن را وسیله به سعادت رسیدن و کسب کمال او می‏ داند.»
در تفسیر المیزان آمده است اینکه در قرآن آمده است: «الذی‏ اعطی‏ کل شیی‏ء خلقه ثم هدی؛ (خدا) کسی است که به هر چیزی خلقت مناسبش را داده و سپس هدایت کرده است.» (طه/ 50) در مورد انسان تمام بودن خلقت به این است که به کمال وجودیش در دنیا و آخرت هدایت شود. پس هدف اصلی کمال حقیقی است و این کمال از اوصاف روح می ‏باشد و روح چون دنیا و آخرت ندارد، در هر دو جهان وجود دارد. پس کمال او هم می‏ تواند چنین باشد. البته مفاهیمی همانند سعادت، کمال و رشد از کلماتی هستند که دارای درجه‏ ها و مراحل مختلفی می‏ باشند، انسان با اولین حرکت الهی خود چیزی را از آن کمال صاحب می ‏شود و هر قدر تلاش بیشتری نماید کمال بیشتری به دست می ‏آورد و چون کمال نامحدود است، انسان دایما در حال سیر به کمال بیشتری است.
این سیر در دنیا و آخرت برای صالحان استمرار دارد: در دنیا به خاطر عمل و در آخرت به خاطر نتایج برخی از اعمال که در روایات آمده است. پس هدف اصلی دین، سعادت معنوی و کمال حقیقی انسان است. به طوری که دیدن بستر مناسبی برای رشد معنوی انسانها ایجاد می‏ کند. اگر در متون دینی بیشتر از مقدمه بودن دنیا برای آخرت سخن گفته شده است، به خاطر آن است که دنیا بسیار کوتاه ولی آخرت حیات جاوید است و نیز انسان مؤمن در دنیا گرفتاری‏هایی هم دارد ولی در آخرت آنچه ظهور و بروز دارد ملکات و کمال اوست. پس منظور از آخرت، کمال اخروی است که در دنیا هم برای انسان حاصل شده و الا در آخرت هم برای او نخواهد بود.

چکیده مطالب

بنابراین برای رابطه دین با دنیا پنج اصل وجود دارد:
الف ـ در دین‏ شناسی، مطالعه برون‏ دینی و درون‏ دینی لازم است.
ب ـ هدف و گوهر دین، ایجاد بستری مناسب برای وصول انسان به کمال است.
ج ـ هر حالت ذهنی و عملی یا مقرب انسان به کمال یا مبعد او است.
د ـ دین تنها راهنمای انسان به مصادیق کمال ‏بخش یا شقاوت ‏آور است.
ه ـ هر حالت ذهنی و عملی ارادی در اسلام دارای حکمی است.
با توجه به این اصول رابطه ‏ای مطلوب است که با توجه به اصول پنجگانه فوق طراحی شده باشد که عبارت است از اینکه دین اولا، استفاده را از دنیا لازم می ‏داند و ثانیا، به آن جهت می ‏دهد و ثالثا، در تمامی جاهایی که انسان با دنیا برخورد دارد دین هم حضور دارد.


منابع :

  1. جان هيك- فلسفه دين- ترجمه بهرام راد- صفحه ‏19

  2. مرتضی مطهري- مجموعه آثار- جلد ‏7 ص ‏122و جلد ‏2 ص ‏177

  3. عبدالكريم سروش- مجله كيان- شماره 31 صفحه ‏9

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19699