مقام ارتش در نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر

امیرالمؤمنین (ع) درباره بعضی از طبقات یکبار اجمالا و بار دیگر مشروحا توصیفات و دستوراتی فرموده اند: درباره مقام ارتشی و خود نهاد ارتشی اجمالا چنین فرموده اند: " فالجنود باذن الله حصون الرعیه، وزین الولاه و عز الدین و سبل الامن، و لیس تقوم الرعیه الا بهم؛ پس ارتشیان (لشکریان) با اذن خداوندی نگهبانان رعیت و زینت والیان و موجب عزت دین و هموار کننده طرق امنیتند و برای رعیت قوامی نیست مگر با این نیروی بزرگ ".
و اما توصیفات و دستورات مشروح درباره ارتشیان بدین قرار است: " فول من جنودک انصحهم فی نفسک لله ولرسوله ولامامک و اتقاهم جیبا، و افضلهم حلما ممن یبطی عن الغضب و یستریح الی العذر و یراف بالضعفاء وینبو علی الاقو یاء، و ممن لا یثیره العنف، ولا یقعدبه الضعف، ثم الصق بذوی المرءات والاحساب و اهل البیوتات الصالحه و السوابق الحسنه، ثم اهل النجده و الشجاعه و السخاء و السماحه، فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف، ثم تفقد من امور هم ما یتفقد الوالدان من و لد هما و لا یتفاقمن فی نفسک شیء قویتهم به و لا تحقرن لطفا تعاهدتهم به و ان قل فانه داعیه لهم الی بذل النصیحه لک و حسن الظن بک، و لا تدع تفقد لطیف امورهم اتکالا علی جسیمها فان للیسیر من لطفک موضعا ینتفعون به و للجسیم موقعا لا یستغنون عنه، ولیکن آثرروس جندک عندک من واساهم فی معونته، و افضل علیهم من جدته بما یسعهم ویسع من وراء هم من خلوف اهلیهم حتی یکون همهم هما واحدا فی جهاد العدو، فان عطفک علیهم یعطف قلوبهم علیک؛ از لشگریان خود کسی را به فرماندهی انتخاب کن که در نظر تو خیرخواه ترین و خیراندیش ترین آنان نسبت به خدا و رسول او و پیشوایت باشد (کسی باشد که) پاکدامن تر و بردبارتر از همه لشگریانت باشد، بردباری که در هنگام غضب بی مورد شتابزده نباشد و پذیرای عذر و مهربان بر ناتوانان و از دشمنان برکنار و تاثرناپذیر از آنان، و از کسانی باشد که خشونت او را به هیجان درنیاورد و ناتوانی زمین گیرش نسازد. سپس در انتخاب مقامات ارتشی به کسانی گرایش پیدا کن که دارای حیثیت و شرف بوده از دودمانی صالح و دارای سوابق نیکو باشند. سپس مردانی را برای فرماندهی برگزین که دارای شخصیتی با عظمت و رادمردی و دلاوری و سخاوت و اخلاق کریمه بوده باشند، زیرا آنان جامع کرامت و انواع نیکوئی ها هستند، سپس امور آنان را همانگونه زیر نظر و مورد تفقد قرار بده که پدران درباره فرزندانشان می نمایند، و هرگز تقویتی که درباره لشکریان و فرماندهان انجام می دهی بزرگ مشمار و هیچ لطف و عنایتی را که برای آنان متعهد شدی کوچک مشمار اگر چه اندک بوده باشد، این تقویت و لطف و عنایت باعث می شود که آنان خیراندیش و خیرخواه تو باشند و با حسن ظن در تو بنگرند، و هرگز با تکیه بر انجام دادن و تنظیم امور چشمگیر آنان از تفقد و زیر نظر گرفتن امور ظریف و باریک آنان چشم پوشی مکن، زیرا برای اندکی از لطف تو موقعیتی است که آنان از آن برخوردار می شوند و برای کارهای چشمگیر موقعیتی است که بی نیاز از آن نیستند، و مقدم ترین سران لشکر در نزد تو کسی باشد که در یاری و کمک به لشکریان مواسات نماید و از آنچه در اختیار دارد به اندازه ای که برای آنان و خانواده شان که در پشت سر گذاشته (و به میدان جهاد شتافته اند) کفایت کند، بذل نماید، تا در نتیجه هیچ فکری و اهتمامی جز جهاد با دشمن نداشته باشد، زیرا محبت تو برا آنان موجب محبت آنان بر تو خواهد بود».

اگر انسان های تعلیم و تربیت ندیده گرفتن گریبان یکدیگر و فشردن گلوی بنی نوع خود را به عنوان یک کار اضطراری می نگریست، امیدی برای تقلیل کشتارها تا سرحد یک عمل جراحی که فقط در حال اضطرار و عمل روی عضو نیازمند می باشد، وجود داشت. اگر انسان های تعلیم و تربیت ندیده صف ارائی برای از پای درآوردن یکدیگر را به عنوان انگیزه های دفع دشکن ولو احتمالی ترتیب می داد باز امیدی برای تقلیل مزبور می رفت، ولی داستان در زندگی انسان نماهای منحرف از جاده انبیاء و اوصیاء و حکماء خیلی وقیح تر از آن است که با این رؤیاهای شیرین بتوان امیدی به وجود آورد، زیرا جریانی که درندگان انسان نمای تاریخ در آن قرار گرفته اند بر این عامل متکی است که من هدف و دیگران وسیله اند البته اگر در منطق آنان دیگرانی هم به عنوان انسانها وجود داشته باشند، این مبنا با کمال بی اعتنائی به همه در منطق اصول و ارزشهای والای حیات معقول و جانهای آدمیان، تورم خود طبیعی حیوانی را تنها آرمان مطلوب خود می بیند، لذا طبیعی است که خود را همواره به جمع نیرو و تبدیل همه مواد عالی زندگی به وسائل از بین بردن انسان ها مجبور ببیند!! اینان همان بدترین جانورانند که خدا در قرآن مجید آنان را معرفی فرموده است:
«ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون» (انفال/ 22)؛ «بدترین جانوران در نزد خدا آن کرها و لال ها هستند که تعقل نمی کنند».
«ان شر الدواب عند الله الذین کفرو ا فهم لا یومنون» (انفال/ 55)، «بدترین جانوران در نزد خدا آن کسانی هستند که کفر ورزیده و ایمان نخواهند آورد» به همین جهت است که طریقه انبیای الهی و اوصیاء علیهم السلام و حکمای راستین در تعدیل طبیعت و اعتلای آن دو کار و بسیار با اهمیت انجام می دادند.
1- تعلیم و تربیت مستمر و با اشکال گوناگون برای آراستن ارواح مردم با اخلاق والای انسانی الهی که خود آنان بتوانند به وسیله آن تعلیم و تربیت، مسیر حیات معقول را در پیش بگیرند و در نتیجه از انسان کشی دست بردارند و با احیای همنوعان خود بپردازند.
2- دفاع جدی از جانهای آدمیان در مقابل درندگان انسان نما، روی زمین همین اصل حیات بخش بود که آن پیشوایان الهی و حکمای راستین، سخت توصیه به آمادگی دائمی در برابر آن ضد انسان ها و دشمنان جان و روح اولاد آدم (ع) می نمودند. در جملاتی که امیرالمؤمنین (ع) درباره ارتشیان می فرماید، به این نکته می رسیم که تهیه وسائل دفاع از حیات و جانهای مردم و باز کردن راه برای حرکت در مسیر (حیات معقول) و حیات طبیعی قانونی تا آخرین حد مقدور از اهم واجبات است.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 437تا 439

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210541