استناد شناخت دینی به قرآن و احادیث

هیچ کس در هیچ جای عالم نمی تواند بدون تسلط بر قرآن و کلیدهای فهم قرآن و اخبار و احادیث و قواعد و علوم مربوط به شناخت حدیث (فقه الحدیث، درایت الحدیث، سند الحدیث و مباحث تعادل و تراجیح)، مدعی شود که من از اسلام مطلعم. قرآن خودش را کتاب هدایت و شناخت معرفی کرده است. و برای موارد نیازمند به توضیح هم راه را نشان داده است: «فاسئلوا أهل الذکر» و «اهل الذکر»، یعنی اهل قرآن، کارشناسی قرآن؛ «اهل ذکر» در اینجا، چنان که بسیاری از بزرگان بدان تصریح کرده اند. از جمله فیلسوف بزرگ، صدرالمتألهین، امامان معصوم اند. حکم عقل نیز همین است که اهل ذکر، عالمان به ذکر (قرآن) بشند به علمی بدون اختلاف و خطا. و این علم همان علم معصوم (ع) است، که از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) رسیده است و از علی به اولاد علی (ع): «أنا مدینه العلم و علی بابها»
و ما به وضوح می بینیم درمیان دیگر علمای اسلام -در هر رشته- اختلاف های فراوان وجود دارد. این است که پیامبر اکرم (ص)، به عنوان مسئول سامان دادن به اسلام و نشان داده راه درست فهم قرآن به وسیله معلم راستین و عالم به قرآن، برای قرون بعد از خود، حدیث معروف و مسلم و متواتر «ثقلین» (دو یادگار و جانشین: قرآن و اهل بیت (ع)) را بیان کرده است، که امت اگر بخواهند در «عقیده» و «عمل» گمراه نشوند باید به قرآن کریم و اهل بیت (ع) -یعنی اهل قرآن و عالمان به قرآن- رجوع کنند.
و ما می دانیم که در شناخت دینی و عقایدی، استناد به عقل و تعقل ضروری است، زیرا که عقل -به نص احادیث- حجت باطنی است. و از حجت باطنی است که به حجت ظاهری می رسیم و این حجت باطنی، عقل است و تعقل و نه فلسفه و تفلسف، که ده ها مکتب فلسفی از قدیم وجدید داریم، و هر کدام چیزی می گویند، 800 سال در حوزه اسلامی شماری از برتری استعدادها، اصالت ماهیتی بودند، با همه لوازمی که برای آن قائل گشتند:
عدم اتحاد عاقل و معقول، خلقت ارواح قبل از اجساد، عدم حرکت جوهری و....و اکنون 400 سال است که شماری از بهترین استعدادها، قائل به اصالت وجودند، با همه لوازمی که برای آن قائل هستند: اتحاد عاقل و معقول، عدم خلقت ارواح قبل از اجساد، حرکت جوهری... و ده ها فیلسوف و متفکر با اینان نیز مخالفند، و از زمان خود صدرالمتألهین، دفاع فلسفی و جدی از «اصالت ماهیت»، از سوی شماری از فیلسوفان مشائی و رد آرای صدرایی ادامه داشته است و دارد، که در مقاله «خرده گیران بر حکمت متعالیه و ناقدان صدرالمتألهین»، اسامی این فیلسوفان آمده است.
بنابراین مسائل و حقایقی که نمونه وار ذکر شد، اهل نظر و کسانی که ذهنشان با فضای معارفی و شناخت های دینی آشناست به خوبی می دانند که کسانی که می گویند، مکتب تفکیک با عقل مخالف است، از روی اندیشه و مطالعه سخن نمی گویند، و از این مکتب و احوال استادان این مکتب (متعقلان کبیر، به تعقل تجریدی) و دامنه معلومات و تعقلات و اسرار دنی آنان اطلاعی ندارند، یا برای «مغالطه»، «عقل» را به جای «فلسفه» می گذارند، مثل این که «اقیانوس» را به جای «نهر» بگذاریم، و اگر کسی نهر را کافی نداند، بگویم، اقیانوس را کافی نمی داند.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- مقام عقل- صفحه 258-261

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211024