آیات محکم و متشابه در قرآن

درباره محکمات و متشابهات یک تصور عوامانه وجود دارد. گروهی می پندارند آیات محکم آنهایی هستند که مطالب در آنها به صورت ساده و صریح طرح شده و بالعکس در آیات متشابه، موضوعات به صورت لغز (مشکل) و معما و رمز مطرح گردیده است و بر طبق این تعریف، مردم حق دارند تنها در آیات محکم و صریح تدبر کنند ولی آیات متشابه اساسا قابل شناخت نیستند و نمی توان در مورد آنها اندیشه کرد. قهرا اینجا این سؤال مطرح می گردد که اصلا فلسفه آیات متشابه چیست؟ چرا قرآن آیاتی را که قابل شناخت نیست عرضه کرده است؟
پاسخ مطلب به اجمال این است که نه معنای محکم، صریح و ساده است و نه معنای متشابه، لغزوار و رمزگونه. معما و رمز لفظی است با معنای مبهم و مجمل که با کلماتی بیان می گردد که بطور مستقیم افاده معنی نمی کند. مثلا هنگامی که سلطان محمود در ازای زحمت طاقت فرسای فردوسی صله (هدیه) ناچیزی برای او در نظر گرفت، فردوسی صله را نپذیرفت و در عوض در اشعار خود به هجو سلطان محمود پرداخت و او را به بخل و امساک متهم کرد. برخی از این هجویات صریح بودند و برخی لغزواره، از جمله فردوسی در جایی گفته:
اگر ما در شاه بانو بدی *** مرا سیم و زر تا به زانو بدی
و در جای دیگر:
کف شاه محمود کشور گشایی *** نه اندرز نه آمد سه اندر چهار
یعنی چه؟ در اینجا فردوسی از یک بیان معماوار استفاده کرده، که برای درک منظور او باید معما را حل کرد. مقصود این است که: 81=9×9 و 12=4×3 که مجموعا می شود 93. فردوسی می گوید کف سلطان محمود مثل 93 است یعنی مشت او چنان محکم بسته شده که تنها انگشت شست باز است که این انگشت همراه با انگشت سبابه شکل 9 به خود می گیرد و همراه سه انگشت دیگر 93 را تشکیل می دهد و با این بیان فردوسی خواسته شدت خست سلطان محمود را نشان دهد.
حالا آیا در قرآن هم آیاتی لغزوار وجود دارد؟ این با نص قرآن که می گوید: قرآن کتابی روشنگر و قابل فهم برای همه است و آیاتش همه نور و هدایت است، منافات دارد. سر مطلب این است که برخی مسائل مطروحه در قرآن به خصوص آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است، اساسا با الفاظ قابل بیان نیستند و به قول شیخ شبستری
معنای هرگز اندر حرف ناید *** که بحر بیکران در ظرف ناید
اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد. لکن برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای مطرح شده که می باید حتما به کمک آیات دیگر تفسیر گردد و غیر از این راهی وجود نداشته است. مثلا قرآن می خواسته از حقیقتی که نام او رؤیت خدا با قلب است -یعنی اینکه انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند- نام ببرد.
این معنی در قالب این عبارات بیان شده:
«وجوه یومئذ ناضرة* الی ربها ناظرة؛ در آن روز چهره هایی خرم وجود دارد که به پروردگار خود نظر می افکنند.» (قیامت/ 22-23)
قرآن لفظ دیدن را به کار برده و لفظ مناسب تری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگر توضیح می دهد:
«لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار؛ هیچ چشمی او را درک نمی کند ولی او بینندگان را مشاهده می کند.» (انعام/ 103)
طبعا خواننده متوجه می شود که علی رغم تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملا از یکدیگر جدا هستند. قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع کنید:
«هو الذی انزل علیک الکتاب منه ایات محکمات هن ام الکتاب؛ اوست کسی که این کتاب را بر تو فرستاد پاره ای از آن آیات محکم است. آنها اساس کتابند.» (آل عمران/ 7)
قرآن را بر تو فرود آورد، برخی آیات آن محکمه هستند یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرد و معانی دیگری نتیجه گرفت. این آیات ام الکتاب یعنی آیات مادرند. یعنی درست همانگونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است. و یا شهرهای بزرگ –ام القری- مرجع شهرهای کوچک تر محسوب می شوند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما در آنها باید به کمک آیات محکم تدبر کرد. بدون کمک آیات مادر، آنچه که از آیات متشابه اخذ شود درست و معتبر نخواهد بود.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1 و 2- صفحه 21-24

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21313