شعری از مولوی درباره مجازات های اخروی

شاگردان مکتب قرآن، این حقیقت را نیک آموخته اند که جزای آخرت عین کردار دنیاست و چیزی جدا از عمل نیست. مولوی اشعاری دارد که این حقیقت را بیان می کند و از نظر موعظه و تذکر خود ما نیز نقل آنها مناسب است. وی می گوید:
ای دریده پوستین یوسفان *** گرگ برخیزی از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو *** می درانند از غضب اعضای تو
ز آنچه می بافی همه روزه بپوش *** ز آنچه می کاری همه ساله بنوش
گر ز خاری خسته ای، خود کشته ای *** ور حریر و قز دری، خود رشته ای
چون ز دستت زخم بر مظلوم رست *** آن درختی گشت و ز آن زقوم رست
این سخنهای چو مار و کژدمت *** مار و کژدم می شود گیرد دمت
حشر پر حرص خس مردار خوار *** صورت خوکی بود روز شمار
زانیان را گنده اندام نهان *** خمر خواران را بود گنده دهان
گند مخفی کان به دلها می رسید *** گشت اندر حشر محسوس و پدید
بیشه ای آمد وجود آدمی *** بر حذر شو زین وجود از آدمی
ظاهر و باطن اگر باشد یکی *** نیست کس را در نجات او شکی
در وجود ما هزاران گرگ و خوک *** صالح و ناصالح و خوب و خشوک
حکم، آن خو راست کان غالبتر است*** چونکه زر بیش از مس آمد آن زر است
سیرتی کاندر وجودت غالب است *** هم بر آن تصویر، حشرت واجب است


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 282-281

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21515