روحیه تکذیب در کفار

قرآن در آیه 9 سوره قمر برخی از قصه های انبیاء را مرور می کند، چرا که فقط می خواهد اجمالا بگوید که پیغمبری آمد، (مردمی) تکذیب کردند و بعد از تکذیب چنین سرنوشتی پیدا کردند، ولی همین طور با آیات کوتاه کوتاه و با لحن خیلی سریع و تند و خشونت بار: «کذبت قبلهم قوم نوح؛ پیش از اینها قوم نوح هم مانند اینها تکذیب کردند.» نمی گوید چه را تکذیب کردند؟ چون بعد دارد: «فکذبوا عبدنا»
مفسرین روی این جهت بحث کرده اند که چرا دو بار "تکذیب" را ذکر کرده؟ گفته اند برای اینکه اول که می گوید: «کذبت قبلهم قوم نوح» قوم نوح (ع) پیش از اینها بودند، آنها هم تکذیب کردند (و بعد می فرماید) «فکذبوا عبدنا» پس تکذیب کردند بنده ما را، می خواهد بگوید اینها کأنه تکذیب پیشاپیشی داشتند، مثل تصدیق های پیشاپیش، مثل امضاهای پیشاپیش که انسان گاهی چیزی را سفید امضا می کند، هنوز او ننوشته، این امضا می کند، هنوز کسی حرفی را نگفته و هنوز حرفی از دهان او بیرون نیامده و معلوم نشده که او چه می خواهد بگوید، این قبل از اینکه او بگوید چون تصمیم گرفته تصدیق کند، می گوید بله صحیح است، همین طور است که شما می فرمایید. عکس قضیه، هنوز او نگفته این تکذیب می کند. این نشان می دهد که این تکذیب بر اساس منطق نیست چون تکذیب بر اساس منطق این است که حرف طرف شنیده بشود، روی آن حساب بشود، بعد ببیند منطقی نیست، آنوقت تکذیب کند. ولی تکذیب های مصلحتی و در واقع منفعتی، این است که (شخص) از اول تصمیم دارد که آن را قبول نکند. «کذبت قبلهم قوم نوح» قوم نوح هم قبل از اینها تکذیب کردند، چه را؟ همه چیز را آنها نمی خواستند قبول کنند "فکذبوا عبدنا" پس چون چنین روحیه تکذیبی داشتند و روحیه شان روحیه تکذیب بود بنده ما را تکذیب کردند.
اینجا که می گوید: "بنده ما را تکذیب کردند" خداوند می خواهد به خودش (مربوط کند)، یعنی ما را تکذیب کردند. بنده ما را تکذیب کردند یعنی ما را تکذیب کردند. مثل اینکه اگر چه این تشبیه خیلی تشبیه درستی نیست شما کسی را به عنوان نماینده خودتان به جایی می فرستید، بعد به آن نماینده تان توهین می کنند. یک وقت می گویید به آقای الف توهین کردند. آن وقت خودش را در نظر گرفته اید. و یک وقت می گویید به نماینده ما توهین کردند، یعنی به ما توهین کردند، یعنی گذشته از اینکه به شخص او توهین کردند به ما هم توهین کردند. «فکذبوا عبدنا» بنده ما را تکذیب کردند، چه گفتند؟ حال ببینید چه توجیهاتی برای تکذیب خود ساختند: «و قالوا مجنون و ازدجر» دیوانه است، جن زده است. "مجنون" از ماده "جن" است چنان که در فارسی هم دیوانه در واقع یعنی دیو زده، چون در قدیم معتقد بودند که دیوانه ها را دیو به اصطلاح می زند و جن به آنها اصابت می کند «اصابة الجن». «قالوا مجنون» دیوانه است، جن زده است «و ازدجر» دچار زجر الجن است. "زجر" منع را می گویند و "ازدجار" یعنی منع را پذیرفتن.
خلاصه جن ها آمده اند این را زجر کرده اند و این هم آن حالت را از جن پذیرفته است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 5- صفحه 219-220

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22069