بعد از آیه 65 سوره انفال در ابتدای آیه 66 آمده: «الان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا فان یکن منکم مائة صابرة یغلبوا مائتین؛ اکنون خداوند بر شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعف وجود دارد. پس اگر صد تا از شما باشد بر دویست تا از آنها پیروز می شوند.»
در اینجا این مسئله پیش می آید که این دو آیه با هم فاصله ندارند و پشت سر یکدیگرند، چطور می شود که ابتدا می فرماید بیست تای شما بر دویست تای آنها پیروز می شوند و بعد بلافاصله می گوید یکی از شما بر دو تای آنها پیروز می شود. آیا این آیات مربوط به یک مورد است یا دو مورد؟ در اینکه مربوط به دو مورد است شکی نیست یعنی آیه اول مربوط به یک وقت بوده و آیه دوم مربوط به وقت دیگر. آیه اول مربوط به اوایل کار بوده و جنگ بدر، آیه دوم مربوط به وقت دیگر. آیه اول مربوط به اوایل کار بوده و جنگ بدر، آیه دوم مربوط به اواخر بوده است مثل جنگ حنین. حال سؤال این است که اگر نیروی ایمان (نسبت را) یک بر ده می کند، چطور اینجا یک بر دو شد؟ آیا مسلمان ها ضعیف الایمان شدند؟ اول ایمانشان قوی بود، تدریجا ضعیف شد؟ چنین نیست یا العیاذ بالله که این کفر است خداوند تبارک و تعالی اشتباه کرد، اول گفت یکی تان برابر با ده تا از آنهاست، بعد گفت نه، یکی تان برابر با دو تا از آنهاست؟ این هم محال و منافی با اصول خود قرآن کریم است که خداوند بر هر چیزی داناست، بر غیب و شهادت داناست، بر گذشته و آینده داناست. پس قضیه از چه قرار است؟
قضیه این است که آیه نمی گوید هر یک فرد شما در گذشته برابر بود با ده فرد کافر و حالا برابر است با دو فرد کافر، بلکه مقصود این است که جمع شما در گذشته برابر بود با ده برابر این جمع از کافران و اکنون جمع شما برابر است با دو برابر این جمع از کافران. اکنون ضعیف شده اید، نه اینکه آن افراد ضعیف شده اند، بلکه مسلمین در ابتدا صدر اول، مثلا در موقع جنگ بدر افرادی زبده بودند، همان قوم یفقهون بودند که قرآن می گوید، به تدریج مخصوصا بعد از فتح مکه که دیگر مردم گروه گروه می آمدند مسلمان می شدند و در میان آنها «مؤلفه قلوبهم؛ دلجویی شدگان» (توبه/60) و حتی افراد ضعیف الایمان بودند، در میان مسلمین افرادی پیدا شدند که نیروی یک نفر اینها فقط برابر بود با نیروی یک نفر آنها یا کمتر. نتیجه این شد که افراد مؤمن زبده مسلمان که یک نفرشان بر ده نفر از کفار پیروز می شد در اقلیت قرار گرفتند و لشکر مسلمین در مجموع فقط بر دو برابرش می توانست غلبه کند نه بر ده برابر. مؤید این مطلب که عرض می کنم نظر قرآن به جمع است (این است که) آنجا هم که می فرماید یک نفر شما با ده نفر آنهاست، نمی خواهد بگوید که هر یک فرد از شما با ده نفر از کفار برابر است. مسلم در میان مسلمین افرادی بودند که با ده نفر برابر نبودند و نیز افرادی بودند که بر پنجاه نفر هم غلبه می کردند مثل امام علی (ع)، مقصود این است که در ابتدا جمع مسلمین بر ده برابر خود از دشمن پیروز می شد ولی در اواخر که افرادی که تربیت اسلامی داشته باشند در اقلیت بودند و مردم فوج فوج مسلمان می شدند و هنوز ایمانشان قوی نشده داخل لشکر اسلام می گردیدند، فقط بر دو برابر خود می توانست پیروز شود. این است که می فرماید در گذشته چنین بودید ولی خداوند حالا دانست که در شما ضعف است (نه اینکه قبلا نمی دانست. دانستن خدا مساوی با بودن است و بودن مساوی با دانستن خداست) یعنی حالا شما به این حالت در آمده اید که در شما ضعف است.