همدردی و شرکت عملی در غم مستمندان و محرومان یکی دیگر از ریشه ها و فلسفه های زهد است. مستمند و محروم آنگاه که در کنار افرادی برخوردار و مرفه قرار می گیرد رنجش مضاعف می گردد، از طرفی رنج ناشی از تهیدستی و دست نارسی به ضروریات زندگی، و از طرف دیگر رنج احساس تأخر و عقب ماندگی از حریفان. بشر بالطبع نمی تواند تحمل کند که دیگران که مزیتی بر او ندارند بخورند و بنوشند و بپوشند و قهقهه مستانه بزنند و او تماشاچی باشد و نظاره کند. آنجا که اجتماع به دو نیم می شود: برخوردار و محروم، مرد خدا احساس مسئولیت می کند. در درجه اول کوشش مرد خدا اینست که به تعبیر امام علی (ع) وضع موجود مبنی بر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم را دگرگون سازد و این پیمان خدا است با دانایان امت: «اخذالله علی العلماء ان لایقاروا علی کظه ظالم و لاسغب مظلوم؛ عهد و مسئولیتی که خداوند از علما و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند» (نهج البلاغه، خطبه 3)، و در درجه دوم با ایثار و تقسیم آنچه در اختیار دارد به ترمیم وضع نابسامان مستمندان می کوشد، اما همینکه می بیند کشته از بس که فزون است کفن نتوان کرد، وقتی که می بیند عملا راه برخوردار کردن و رفع نیازمندیهای مستمندان مسدود است با همدردی و همسطحی و شرکت عملی در غم مستمندان، بر زخمهای دل مستمندان مرهم می گذارد.
همدردی و شرکت در غم دیگران مخصوصا در مورد پیشوایان امت که چشمها به آنان دوخته است اهمیت به سزائی دارد. علی (ع) در دوره خلافت بیش از هر وقت دیگر زاهدانه زندگی می کرد، می فرمود: «ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛ خداوند بر پیشوایان عادل واجب گردانیده که خود را با مردم ضعیف و تنگدست برابر دارند، تا فقر و تنگدستی فقیر بر او فشار نیاورد و او را برنشوراند» (نهج البلاغه، خطبه 209)
و هم آن حضرت می فرمود: «أأقنع من نفسی بان یقال: هذا امیرالمؤمنین، و لا اشارکهم فی مکاره الدهر، او اکون اسوة لهم فی جشوبة العیش؛ آیا خود را به این دلخوش دارم که گویند: این امیرمومنان است، با آنکه در سختی هایب روزگار شریک آنان نباشم، یا در ناگواری های زندگی مقتدای آنان قرار نگیرم؟!» (نهج البلاغه، نامه 45)
و نیز در همان نامه می فرماید: «هیهات ان یغلبنی هوای، و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه -و لعل بالحجاز او الیمامه من لا طمع له فی القرص، و لا عهد له بالشبع- او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی و اکباد حری؟!؛ هیهات که هوای نفسم بر من چیره شود، و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ بکشاند -با آنکه شاید در حجاز یا در یمامه کسی باشد که به یافتن قرصی نان امید نداشته و هرگز طعم سیری را نچشیده باشد- یا شب را سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی گرسنه و جگرهایی سوخته شب را به روز آورند».
علی (ع) اگر شخص دیگری را می دید که این اندازه بر خود تنگ می گیرد او را مورد مؤاخذه قرار می داد، هنگامی که با اعتراض روبرو می شد که پس تو خودت چرا این اندازه بر خود تنگ می گیری؟ جواب می داد: من مانند شما نیستم، پیشوایان وظیفه جداگانه ای دارند. چنانکه از گفتگوی آن حضرت با عاصم بن زیاد حارثی پیدا است. در جلد نهم بحار به نقل از کافی از امیرالمؤمنین (ع) روایت می کند که می فرمود: خداوند مرا پیشوای خلق قرار داده است و به همین سبب بر من فرض کرده است که زندگی خود را در خوراک و پوشاک در حد ضعیفترین طبقات اجتماع قرار دهم تا از طرفی مایه تسکین آلام فقیر و از طرف دیگر سبب جلوگیری از طغیان غنی گردد.
در شرح احوال استاد الفقهاء وحید بهبهانی می نویسند: که روزی یکی از عروسهای خود را مشاهده کرد که پیراهنی الوان از نوع پارچه هائی که معمولا زنان اعیان و اشراف آن عصر می پوشیدند به تن کرده است. فرزندشان (مرحوم آقا محمداسماعیل شوهر آن خانم) را مورد ملامت قرار دادند، او در جواب پدر این آیه قرآن کریم را خواند: «قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؟؛ بگو چه کسی زینت هائی که خدا برای بندگانش آفریده و هم چنین روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است؟» (اعراف/ 32).
ایشان جواب دادند من نمی گویم خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمتهای الهی استفاده کردن حرام است، خیر در اسلام چنین ممنوعیتهائی وجود ندارد، ولی یک مطلب دیگر هست و آن اینکه ما و خانواده ما به اعتبار اینکه پیشوای دینی مردم هستیم وظیفه خاصی داریم، خانواده های فقیر وقتی که اغنیا را می بینند که از همه چیز برخوردارند طبعا ناراحت می شوند، یگانه مایه تسکین آلامشان اینست که خانواده آقا در تیپ خودشان هستند، اگر ما هم در زندگی به شکل تیپ اغنیا در آئیم این یگانه مایه تسکین آلام هم از میان می رود. ما که قادر نیستیم عملا وضع موجود را تغییر دهیم لااقل از این مقدار همدردی مضایقه نکنیم.
چنانکه به وضوح می بینیم، زهدهای ناشی از همدردی و شرکت در غمخوارگی هم بهیچوجه با رهبانیت هم ریشگی ندارد، مبنی بر گریز از اجتماع نیست بلکه راهی است برای تسکین آلام اجتماع.