ما در قرآن کریم می خوانیم: «هو الله الذی لا اله الا هو؛ او خدایی است که جز او معبودی نیست.» (حشر/ 23) در عین اینکه از نظر ترکیبات عربی "هو" ضمیر است، باید دانست که اصلا "هو" خودش اسمی از اسم های پروردگار است. اما به چه معنا اسم پروردگار است؟
هر صفتی که صفت کمال باشد و آن را به پروردگار نسبت بدهیم به اسم تبدیل می شود. یعنی وقتی که به صفت و مسمی با یکدیگر عنوان بدهیم و مثلا علم را به ذات نسبت بدهیم که بشود عالم، آن وقت می شود اسم؛ یعنی "علم" صفت است و "عالم" اسم. "قدرت" صفت است و "قادر" اسم. "رحمت" صفت است و "رحمان" و "رحیم" اسم. حال در اینجا وقتی که ما می گوییم "هو" اسم پروردگار است، در این صورت چه چیزی صفت است و چه چیزی اسم؟
آن که صفت است همان غیب مطلق بودن است. غیب مطلق بودن یعنی چه؟ یعنی حقیقتی که احاطه به کنه ذاتش و اطلاع بر کنه ذاتش برای هیچ موجودی امکان پذیر نیست. البته این که معرفت خدا پیدا می شود و معرفت خدا هم خیلی درجات دارد یک مطلب است، مسئله معرفت به کنه ذات یعنی خدا را آنچنان شناختن که دیگر ماورای آن شناختن، شناختنی نباشد، مطلب دیگر که آن مختص به خود ذات پروردگار است. حتی پیامبر اکرم (ص) که عارف اول عالم است باز می گوید: «ما عرفناک حق معرفتک؛ ما تو را آن گونه که حق معرفت و شناخت توست، نشناختیم.»
این جمله همان معنای "هو" است، یعنی تو در مرتبه و درجه ای هستی که هر چه تو برای من "انت" باشی باز در یک درجه ای او "هو" است؛ یعنی برای هیچ بشری امکان اینکه احاطه به ذات پروردگار پیدا کند نیست. به همین دلیل او را می گوید "غیب الغیوب" (غیب همه غیب ها) و آن، آن جهتی است که جز ذات پروردگار هیچ موجودی نمی تواند بر آن دست بیابد و احاطه پیدا کند: «لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک؛ پروردگارا من هر چه تو را ستایش کنم و ثنا بگویم قادر نخواهم بود که تو را آنچنان که شایسته هستی و باید، ثنا بگویم، تو آنچنان هستی که خود، خود را وصف و توصیف می کنی.» پس این، معنی اسم بودن "هو" است.