"خطابه" سخنرانی است و سخنرانی همان است که از لحاظ فنی و علمی در منطق خطابه می گویند. خطابه یکی از فنون پنجگانه سخن و کلام است. در "منطق" پنج صناعت، یعنی پنج هنر سخنی قائل هستند که به آنها صناعات خمس می گویند و از ارسطو رسیده است، یعنی تبویب آنها از ارسطو است. یکی از آنها فن خطابه است.
پیوند خطابه با اسلام از چند نظر است:
اولا از این نظر که خطابه یک فن است یعنی یک هنر است و هنر مطلقا می تواند به کمک یک فکر و عقیده و یا به جنگ یک فکر و عقیده بیاید، یعنی یک فکر، یک فلسفه، یک دین، یک آئین را می شود به وسیله هنر یا صنعت تقویت کرد، و همچنین می شود به وسیله هنر یا صنعت تضعیف کرد. حالا فرق هنر و صنعت چیست بماند. شما اگر مسجد امام اصفهان بروید و اگر گنبد مسجد شیخ لطف الله را ببینید، می بینید که از جاهائی است که علم و هنر و صنعت به کمک دین آمده است. یعنی احساسات دینی از یک طرف و ذوق هنری از طرف دیگر دست به دست هم داده اند و یک شعار مذهبی در لباس هنر و صنعت به جلوه درآمده است.
خود "خط" یک هنر صناعی است. کتیبه های خیلی عالی قرآنی مثل کتیبه ای که بایسنقر در ایوان مقصوره مشهد نوشته است از آن جاهائی است که هنر و صنعت به احساسات مذهبی یاری کرده است.
خطابه از آن جهت که یک هنر و یک فن است و هنر و فن معمولا می تواند اثر اجتماعی داشته باشد و عامل اجتماعی به شمار رود، یک فکر و یک عقیده را تقویت و یا تضعیف کند، از بزرگترین عوامل اجتماعی به شمار می رود. هیچ هنری به اندازه هنر خطابه نمی تواند اثر اجتماعی داشته باشد. اگر از این نظر به خطابه نگاه کنیم رابطه هنر خطابه با اسلام مثل بسیاری از هنرها و صناعات دیگر است. در اسلام همان طوری که حجاری ها پیدا شده، آینه کارها و آینه کاری ها پیدا شده، کاشی کارها و کاشی کاری ها پیدا شده، معمارها و معماری ها پیدا شده است، همین طور اسلام در دامن خودش خطبای بسیار زبر دست پرورش داده است که بسیاری به نام خطیب معروف می باشند.
شما در کتب رجال و تراجم، اشخاص زیادی را می بینید که به نام "خطیب" معروف بوده اند. یکی به نام خطیب رازی، یکی به نام خطیب مصری، یکی به نام خطیب دمشقی، یکی به نام خطیب تبریزی، یکی به نام خطیب حصفکی. اینها همه مردمی بوده اند که شهرتشان در زمان خودشان و زمانهای بعد به عنوان سخن سرا بوده است.
خوشبختانه امروز هم ما خطبای دینی بزرگ داریم. مرحوم سیدجمال الدین اسد آبادی علاوه بر سایر فضائل، یک خطیب زبر دستی بود، خطابه هائی در مصر انشاء می کرد که مردم را منقلب می کرد، می گریانید، مردم را بر حال خودشان می گریانید نه بر چیز دیگر. اسلام خطبای بزرگی در دامن خود پرورش داده و این هم خودش تاریخچه ای دارد. به هر حال از این نظر رابطه خطابه با اسلام مثل رابطه سایر هنر هاست. اسلام در دامن خودش اقسام هنرمندها و صنعتگرها به وجود آورده است. یک طبقه آنها هم طبقه خطبا و سخن سرایان و سخنرانان هستند.