لزوم رفع فقر روحی از نظر تعالیم دینی

در سال دهم هجری که کمتر از یک سال از عمر رسول اکرم باقی مانده بود علی (ع) به امر رسول اکرم با عده ای به سوی یمن رهسپار شد. این مسافرت به خاطر این بود که انبوهی عظیم از مردم یمن اسلام آورده بودند و به یگانگی خدای یگانه و رسالت حضرت ختمی مرتبت ایمان پیدا کرده بودند و احتیاج داشتند که کسی بیاید احکام و تعالی مقدس دین اسلام را کاملا به آنها تعلیم دهد و بعلاوه هنوز بقایایی از بت و بت پرستی وجود داشت که لازم بود محو شود و از بین برود. هنگامی که رسول خدا، علی را روانه می کرد این جمله را به وی فرمود: اگر خداوند یک نفر را به دست تو و وسیله تو هدایت کند و او را از گمراهی نجات بخشد برای تو بهتر است از اینکه تمام شرق و مغرب را داشته باشی و به روایتی فرمود: بهتر است از اینکه ثروت تمام دنیا را داشته باشی و همه را در راه خدا انفاق کنی.
در سوره مبارکه بقره آیات 2-3 می فرماید: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون؛ این کتاب هدایت است برای مردمان با تقوا که به جهان غیب ایمان دارند و نماز را به پا می دارند و از آنچه ما به آنها روزی کرده ایم به دیگران بهره می دهند». در حدیث است که مقصود از جمله آخری این است که از علمای خود به دیگران بهره می دهند و آنها را ارشاد و هدایت می کنند.
در حدیث دیگر است که هیچ تحفه و هدیه ای گرانبهاتر و با ارزش تر از این نیست که کسی فکری و حکمتی و دستور العمل صحیحی برای زندگی به دیگری هدیه کند. نظایر این تعبیرها و بیانها در آثار دینی ما زیاد است. از همه اینها ما باید بفهمیم که از نظر اسلام راهنمایی فکر و عقیده مردم در چه درجه از اهمیت است. فقر روحی و فکری بالاتر از فقر مالی و اقتصادی است، با داشتن ثروت روحی و فکری و اخلاقی می توان فقر مالی و اقتصادی را علاج کرد ولی با وجود فقر روحی و معنوی بی نیازی مالی سودی ندارد و ممکن است بر ناراحتی و شقاوت انسان بیفزاید.
مقصود این نیست که فقر مالی و احتیاج مادی امر ممدوحی است و نباید آن را چاره کرد، بلکه مقصود این است که انسان نباید فقر را منحصر به فقر مالی بداند و توجهی به فقرهای فکری و روحی و اخلاقی نداشته باشد. چیزی که منشأ می شود انسان همه توجه خویش را معطوف به رفع فقر مالی بکند این است که انسان خودش فقر مادی را بیش از دیگران احساس می کند و رنج فقر مادی را بیش از کسان دیگر حس می کند، بر خلاف فقرهای روحی و معنوی که خود شخص آن فقر و عوارض و آثار آن فقر را احساس نمی کند، دیگران و مخصوصا آنهایی که از این ثروت معنوی بهره کافی دارند بهتر احساس می کنند.
از این جهت است که می بینیم پیغمبران و پیشروان قافله بشریت بیشتر توجه خود را به رفع نواقص روحی و معنوی معطوف کرده اند، چون می دانند که نواقص مادی را خود مردم خوب درک می کنند و در این ناحیه چندان احتیاجی به تنبه و تذکر و بیداری نیست.
خداوند متعال در آیات 6-11 سوره ضحی قرآن کریم آنجا که می خواهد نعمتهای خود را نسبت به بنده صالح خود حضرت محمد بن عبدالله (ص) بر شمارد همه قسمتها چه مادی و چه معنوی را ذکر می کند، هم رفع فقرهای مادی را ذکر می کند و هم رفع فقرهای معنوی را، می فرماید: «الم یجدک یتیما فئاوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک عآئلا فاغنی فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر و اما بنعمة ربک فحدث؛ مگر نه این است که تو یتیم و بی پناه بودی و خداوند تو را در پناه خود گرفت؟ مگر نه این است که تو گمراه بودی و خداوند تو را با نور خویش هدایت کرد؟ مگر نه این است که تو فقیر بودی و خداوند تو را با مال و خواسته فراوان بی نیاز کرد؟ پس یتیمان و بی پناهان را زیر دست قرار نده و آنها را پناه بده، و هم سائلان و فقیران را از خود مران و نعمتهای پروردگار را بازگو کن».
علی (ع) می فرماید: یکی از بلاها و بدبختیها فقر مالی است و از فقر بالاتر و سخت تر بیماری تن است که آدمی علیل و مریض بوده باشد، و از بیماری تن سخت تر و بدتر بیماری روح و روان است که آدمی گرفتار امراض روحی بوده باشد، مبتلا به عجب و خود پسندی یا حسادت یا عناد و لجاج یا بخل و حسد و نظر تنگی یا ترس و جبانی و امثال اینها بوده باشد.
هر کسی که به دیگری کمکی بنماید یک نوع حقی به عهده او پیدا می کند، مقدار و اندازه آن حق تابع مقدار و میزان ارزش کمکی است که کرده است. بالاترین حقی که کسی بر کس دیگر پیدا می کند، حق تعلیم و ارشاد و هدایت است. علی (ع) فرمود: اگر کسی یک حرف، مرا بیاموزد مرا بنده خویش ساخته است.
دانشمند بزرگ اسلامی سید شریف رضی که جمع کننده نهج البلاغه است به مناعت و عزت نفس معروف است، در همه عمر از کسی چیزی قبول نکرد و حتی روزی که پدرش چیزی به او هدیه کرد نپذیرفت، تا آنکه اتفاق افتاد که یکی از استادان و معلمان وی کتابی یا چیز دیگری به او اهدا کرد، ابتدا خواست نپذیرد و چنین عذر آورد که در همه عمر از احدی چیزی نپذیرفته ام، استاد گفت: مگر نمی دانی که در اسلام حق استاد و معلم از حق پدر بالاتر است؟
در مقابل این منطق، سید رضی نتوانست مقاومت کند و ناچار پذیرفت. علم در ذات خود شریف است. فراگرفتن علم، عبادت و طاعت است. تعلیم دادن و یاد دادن به شاگردان بالاترین عبادتهاست. حق استاد و معلم و راهنما از هر حقی بزرگ تر و بالاتر است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 235-238

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24077