شرط موفقیت یک پیام چیست؟ چگونه پیامی می تواند موفق بشود؟ آیا اسلام خودش پیام موفقی بوده است؟ اگر آری، راز موفقیت اسلام در چیست؟ شرایط موفقیت یک پیام چهار چیز است که اگر این چهار شرط در یک جا جمع بشود، موفقیت آن پیام قطعی است، ولی اگر این چهار تا جمع نشود شکل های مختلفی پیدا می شود.
اولین شرط موفقیت یک پیام، عقلی بودن، قدرت و نیرومندی محتوای آن است. یعنی اینکه خود آن پیام، برای بشر چه آورده باشد، با نیازهای بشر چگونه انطباق داشته باشد، یعنی چگونه بر آورنده نیازهای بشر باشد.
بشر صدها نیاز دارد، نیازهای فکری، احساسی، عملی، اجتماعی و مادی دارد. یک پیام نه تنها نباید بر ضد نیازهای بشر باشد بلکه باید موافق و منطبق بر آنها باشد. یک پیام در درجه اول باید منطقی باشد، یعنی با عقل و فکر بشر سازگار باشد، به گونه ای باشد که جاذبه عقل انسان آن را به سوی خودش بکشد. یک پیام اگر ضد منطق و عقل باشد ولو مثلا احساسی باشد، برای مدت کمی ممکن است دوام پیدا بکند، ولی برای همیشه قابل دوام نیست. این است که در قرآن کریم دائما دم از تعقل و تفکر می زند. قرآن هرگز عقل و منطق را ترک نکرده است، بلکه از عقل و منطق به عنوان یک پایه برای خود استفاده کرده و دعوت به تعقل نموده است.
همچنین برای اینکه محتوای یک پیام غنی و نیرومند باشد، باید با احساسات بشر انطباق داشته باشد: انسان کانونی دارد غیر از کانون عقلی و فکری به نام کانون احساسات که آن را نمی توان نادیده گرفت. توافق و هماهنگی با احساسات و تا حدی اشباع احساسات عالی و رقیق بشر و نیز هماهنگی با نیازهای زندگی و نیازهای عملی و عینی بشر، از دیگر شرایط غنی بودن، محتوای یک پیام است. اگر پیامی با نیازهای طبیعی بشر ضدیت داشته باشد، نمی تواند موفق باشد.
تلقی متفکران اسلامی از حدیث پیامبر: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»:
حدیثی داریم که در فقه هم به آن استناد می کنند. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه؛ یعنی اسلام علو و برتری پیدا می کند، غلبه پیدا می کند و چیزی بر اسلام پیروز نمی شود و غلبه پیدا نمی کند.» (نهج الفصاحه، ص 214، حدیث 1056) این حدیث از آن احادیثی است که هر گروهی از علمای اسلام با یک دید به آن نگریسته و نوعی استنباط کرده اند و در واقع از آن جمله های متشابه پیغمبر است، به این معنی که از "جوامع الکلم" پیغمبر است، یعنی یک لفظ است به جای چند معنی.
توضیح اینکه: علمای فقه که از دید فقهی به هر چیزی نگاه می کنند، از این حدیث چنین استنباط کرده اند که در مقررات اجتماعی اسلام هیچ قانونی که نتیجه آن این باشد که غیر مسلمان بر مسلمان برتری پیدا کند وجود ندارد و اسلام چنین قانونی را امضا نمی کند. برای مثال آیا در جامعه اسلامی، یک نفر از اهل ذمه (مانند یهودیان و مسیحیان و احیانا زرتشتیان) می تواند در حال و شأنی قرار بگیرد که او حاکم باشد و یک مسلمان محکوم و مثلا یک بنده مسلمان را در اختیار خودش بگیرد؟
فقها می گویند: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»، یعنی دست اسلام همیشه باید بالا باشد، اسلام دست پائین را هرگز نمی پذیرد و از این اصل احکامی را استنباط می کنند. متکلمین که از جنبه دیگری به مسائل نگاه می کنند و به این حدیث از دید کلامی می نگریسته اند (متکلم، سر و کارش با منطق و استدلال و بحث و محاجه است)، می گویند: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»، یعنی منطق اسلام بر هر منطق دیگری برتری دارد. آنجا که منطق ها و استدلال ها با یکدیگر مواجه می شوند، در عرصه استدلال ها و در میدان احتجاج ها و در سرزمین منطق ها منطق اسلام بر هر منطق دیگری برتری و غلبه دارد. این، دید و بعد دیگری از این حدیث است.
آنها که از دید اجتماعی به این حدیث نگاه کرده اند، مسئله را به شکل دیگری طرح می کنند، می گویند: «الاسلام یعلو و لایعلی علیه»، یعنی در جریان عمل برتری با اسلام است، چرا؟ برای اینکه قانون اسلام از هر قانون دیگری بر نیازهای بشر منطبق تر است و لذا راه خودش را عملا بهتر باز می کند.
مقایسه دستگاه های تبلیغی اسلام، مسیحیت و یهود:
انسان وقتی نگاهی به دستگاه های تبلیغاتی مسیحیت می کند و آن وسعت و امکانات، آن وسایل، آن ابزارها، آن افراد، آن بودجه عظیم، آن تاکتیک ها و آن همه تجهیزات و تشکیلات تبلیغاتی را می بیند، می گوید مگر با این همه دستگاه تبلیغاتی مسیحیت، اسلام می تواند، مقاومت بکند؟! واقعا عجیب است! وقتی به خودمان نگاه می کنیم، می بینیم از نظر دستگاه تبلیغاتی واقعا در حد صفر هستیم. هیچ دینی در دنیا به اندازه اسلام از نظر دستگاه تبلیغاتی و مبلغینش ضعیف نیست. حتی وقتی به یهود که اقلیت است نگاه می کنیم، می بینیم این آب های زیر کاه بسیار مجهز هستند، لااقل به عوامل تحریف.
اینها جنبه اثباتی ندارند که مردم را دعوت به یهودی گری بکنند، ولی جنبه تخریبیشان زیاد است، یعنی تخریب مکتب های دیگران. شما می بینید یک نفر یهودی یک عمر در یک رشته از رشته های اسلامی درس می خواند برای اینکه یک کرسی اسلامی را در یک دانشگاه اشغال بکند و در آن کرسی کار خود را انجام بدهد، یا یک کتاب بنویسد و در آن کتاب فکر خودش را پخش کند.
هیچ می دانید که (این را من از اهل اطلاع مکرر شنیده ام) بیش از 90 درصد کرسی های اسلام شناسی جهان در اشغال یهودی هاست؟ اسلام شناس های جهان یهودی ها هستند! شما ببینید، اینها چقدر قدرت ضربه زدن دارند!، مسیحیت و این یهودیت! شما همین هایی که اسمشان را گذاشته اید فرقه ضاله گمراه سیاسی که در کشور خودمان وجود دارند، همین حزب کوچک را ببینید چقدر دستگاه تبلیغاتیش قوی است!
در این حال، چند سال پیش بود در روزنامه ای خواندم (از روزنامه لوموند نقل کرده بود) که در طول چند سال اخیر، چهارده میلیون نفر از مردم دنیا مسلمان شده اند. با کدام تبلیغ؟ مبلغی نبوده، شاید حداکثر یک رادیوی مثلا ترانزیستوری داشته اند که گاهی اوقات از کشورهای عربی برنامه هایی می گرفته اند. با یک نفر مطلعی که از اروپا آمده بود، این موضوع را در میان گذاشتم.
این شخص که سال های سال در اروپا بوده و الان هم در اروپاست گفت: من با فلان مقام مسیحی که صحبت کردم، گفت لوموند اشتباه کرده، در سال های اخیر بیست و پنج میلیون نفر مسلمان شده اند و گفت در افریقا دو نیرو در حال پیشروی است، اسلام و کمونیسم، و مسیحیت هر چه فعالیت می کند پیشروی قابل توجهی ندارد. در حالی که دستگاه تبلیغاتی آن قوی و وسیع و دستگاه تبلیغاتی اسلام ضعیف است.
علتش این است که محتواها فرق می کند، این محتوا قوی و منطقی است و آن محتوا به اصطلاح احساسی است، از نظر احساسی بسیار قوی است. این محتوا، عملی است و با زندگی عملی سر و کار دارد ولی آن محتوا تحمیلی است. حرف اول اسلام، مثل آب در گلوی یک تشنه، به گوارایی نفوذ می کند. می گوید عقل و با عقل خدا و توحید را اثبات می کند. ولی مسیحیت، حرف اولش این است که عقل را کنار بگذار و بگو تثلیت!