1- مسئله جدایی و یا عدم جدایی مسایل زندگی... زندگی یک واحد مرکب و یا منظم است.
2- اگر دین تنها رفتن به کلیسا یا مسجد می بود... ولی این مطلب درباره هر دینی صادق باشد، درباره اسلام صادق نیست.
3- اسلام دو نوع پیوند با اقتصاد دارد، یکی مستقیم و یکی غیر مستقیم.
4- مقدمتا نظر اسلام درباره ثروت چیست؟ آیا چیزی است منفور و دور انداختنی، شیء دور انداختنی تولیدش، مبادله اش، مصرف رساندنش، توصیه نمی شود، اما مال و ثروت، تولیدش، مبادله اش، مصرف رساندنش توصیه می شود، تضییع و اسرافش ممنوع است، حقوق قضایی و جزایی دارد، دفاع از آن جهاد و شهادت است، برای مال حقی بر انسان است، در قرآن "خیر" نامیده شده است.
5- موضوع بحث ما اقتصاد برنامه ای است نه اقتصاد علمی. لهذا فیزیک اسلامی نداریم ولی اقتصاد اسلامی داریم.
اسلام و اهمیت پرداختنی به مسایل اقتصادی روز
6- امروز بحث زیادی هست درباره سوسیالیسم و کاپیتالیسم و یک فکر ارسطویی هم در کار است که حتما به یکی از این دو باید پیوست. ما مسایلی را می توانیم مطرح کنیم و جواب آن را از اسلام بخواهیم:
الف. آیا اسلام اصل مالکیت را می پذیرد یا نمی پذیرد؟ اسلام اصل مالکیت را می پذیرد ولی مالکیت طبیعت حکمی دارد و مالکیت ماشین، امروز حکمی دیگر دارد.
ب. آیا مال و ثروت در درجه اول تعلق دارد به اجتماع و در درجه دوم به فرد؟ و یا اینکه ثروت به فرد تعلق دارد صد در صد؟ جواب اول است.
ج. آیا آنچه امروز در جهان به نام رژیم سرمایه داری موجود است عادلانه است یا ظالمانه؟ جواب این است که ظالمانه است.
د. آیا اسلام با این نظر موافق است که امور اقتصادی تحت نظر اعضای مدیر و با فهم و خیر خواه جامعه قرار گیرد؟ یا به حکم پیامبر اکرم (ص) «الناس مسلطون علی اموالهم؛ مردمان بر اموال خویش سلطه دارند.» هر کس باید مستبدا در امور اقتصادی مداخله کند؟ جواب این است که می تواند «امور اقتصادی تحت نظر اعضای مدیر و با فهم و خیر خواه جامعه قرار گیرد».
ه. آیا اصل "کار به قدر استعداد و خرج به قدر احتیاج" را اسلام به عنوان یک اصل حقوقی می پذیرد یا نمی پذیرد؟ خیر، این نوعی استثمار است، به علاوه، نیروی فعالیت را از کار می گیرد.
و. آیا اسلام به طور کلی اداره اجتماع را از روی شعور و اراده می پذیرد یا نمی پذیرد؟ البته می پذیرد.
ز. آیا اسلام با استثمار موافق است یا نه؟ البته نه، به فرموده پیامبر اکرم (ص) «لاتکون جناه ایدیهم لغیر افواههم؛ دست چین مسلمانان (حاصل زحمات آنان) تنها برای خود آنان است.»
ح. آیا در عصر ما مناسباتی پیش آمده که جز با سلب مالکیت فردی از ابزار تولید، برقراری عدالت میسر نیست؟ به نظر ما طرح این مسئله به این صورت صحیح نیست.
7- دو مسئله است: یکی اینکه آیا لازم است تولید و توزیع ثروت تحت کنترل اجتماع در آید و چنین حقی حکومت یا اجتماع دارد یا ندارد (که ملاک سوسیالیسم شمرده شده است)؟ بدون شک دارد. مسئله دیگر این است که آیا خواسته و میل مردم و اشتهای مردم باید منبع درآمد باشد، یا منبع درآمد باید احتیاجات واقعی مردم باشد نه هر چه تقاضایش وجود پیدا کند و احیانا تقاضا به وجود آید؟ اسلام که با اخلاق و مصالح اجتماعی توأم است دوم را اجازه نمی دهد، لهذا اکل به باطل را اجازه نمی دهد.
8- مکاسب محرمه، بت و صلیب، شراب، اعیان نجسه، آلات قمار، بیع سلاح للاعداء، کتب ضلال، تدلیس ماشطه، نجش، مجسمه سازی، هجو مؤمن، غش، لغو و لهو، اعانت ظلمه، کهانت، اکتساب به واجبات...
9- در دنیای امروز آنچه وجود دارد ایجاد تعادل میان تولید و توزیع و تقسیم عادلانه یا متساوی ثروت است، ولی مسئله هماهنگ ساختن میان احتیاجات واقعی و میان تولید و مبادله مطرح نیست.
10- از مجموع دستورهای اسلام باید فلسفه اسلام را کشف کرد و به خوبی کشف می شود.
11- عطف به نمره 8، اسلام درآمد از طریق اغراء به جهل را نظیر بیع بت و صلیب به نام آزادی جایز نمی شمارد و همچنین از طریق اغفال مردم. بیع کتب ضلال یا کتب فساد اخلاق، یا فیلم های این چنین، نجش، تدلیس ماشطه، مدح من لایستحق المدح، کهانت، مجسمه سازی از این قبیل است. (به نام آزادی این را هم مجاز می دانند).
همچنین تقویت دشمن به هر شکل، بیع سلاح لاعداء الدین، بلکه هر معامله اقتصادی که سبب تقویت دشمن مسلمین گردد. همچنین تحصیل درآمد از راه تولید و یا مبادله موادی که مصرف آنها برای بشر زیانبار است، مشروب، هروئین، آلات قمار.
همچنین اموری که مضر نیست ولی اتلاف وقت است، لهو و لغو است. نوع دیگر آنهاست که فوق مسایل اقتصادی است از قبیل قضاوت، اجرت بر واجبات.
نوع دیگر تجمل پرستی ها از قبیل خرید و فروش ظروف طلا و نقره است.
12- آیا واقعا در مناسبات اقتصادی عصر ما تحولاتی به وجود آمده که جز با سلب مالکیت فردی از ابزار تولید و لااقل ماشین، اجرای عدالت و مساوات میسر نیست؟
13- رابطه اقتصاد با عدالت و مساوات، مسئله حق طبیعی و تکوینی، مسئله استثمار.
14- اصل "کار به قدر استعداد و خرج به قدر احتیاج" اگر به صورت قانون در آید اولا استثمار است، ثانیا نیروی فعالیت را تضعیف می کند زیرا آزادی و رقابت را از میان می برد.
15- دو چیز مانع رشد ثروت است، یکی تمرکز سرمایه به دست افراد که احیانا فلسفه افقار را در توده عمل می کنند و دیگر اجرای اصل "کار به قدر استعداد و خرج به قدر احتیاج". از نظر اسلام هم باید منابع ثروت، آزاد و در اختیار همه باشد و ثروت به صورت احتکار و گنج و زمین بایر در نیاید و هم ثمره فعالیت هر کسی برای خودش محترم باشد.
اسلام از طرفی به حکم «و لقد مکناکم فی الارض و جعلنا لکم فیها معایش ...؛ و به راستی شما را در زمین مکنت دادیم و برای شما در آن انواع معیشت ها نهادیم، اما کمتر قدردانی می کنید.» (اعراف/10) و «هو الذی انشأکم من الارض و استعمرکم فیها...؛ اوست که شما را از زمین پدید آورد و شما را به عمران آن واداشت...» (هود/61) «و الارض وضعها للانام؛ و زمین را برای آدمیان آفرید.» (رحمن/10) و «الذین یکنزون الذهب؛ و کسانی که زر و سیم می اندوزند.» (توبه/34) همه سرمایه های اولیه و ثانویه را برای بشر و در خدمت او قرار داده است پس نباید راکد یعنی به صورت موات، یا احتکار، یا گنج و ذخیره بماند (فلسفه زکات) و از طرفی بیکاری و رکود فعالیت را ولو تحت عنوان اشتراک اجباری در کار و مرض اداره پیدا کردن محکوم می کند. مثل طبیعت و انسان مثل مادر و کودک است.
تشبیه طبیعت به زن و انسان به مرد، و تولید ثروت به منزله تولید نسل است، لهذا پیامبر (ص) می فرماید: «انکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم؛ شما حتی در برابر مناطق و سرزمین های مختلف و حیوانات مسئول هستید.»