محمد بن یعقوب کلینی (ره ) در کتاب «کافی» روایت میکند از حضرت ابی جعفر الباقر (ع) که فرمود: «کان علی بن الحسین علیهما السلام یقول: إنه یسخی نفسی فی سرعة الموت و القتل فینا، قول الله: «أولم یروا أنا نأتی الارض ننقصها من أطرافها» و هو ذهاب العلمآء؛ امام سجاد (ع) میفرمود: گفتار خداوند که می فرماید: آیا نمی بینند که ما به روی زمین می آئیم و زمین را از اطراف آن کم می کنیم، که منظور مردن علماست، جان مرا در استقبال مرگ و کشته شدن و سرعت در مردن به حال جود و سخا در می آورد» (کافی جلد اول اصول، کتاب فضل العلم، باب فقد العلماء، طبع حیدری (سنه 1381) ص38؛ و آیه مذکوره در آن آیه 41، از سوره الرعد است) یعنی خداوند خودش قبض روح علماء امت را میکند و همین امر موجب می شود که چون من متذکر میگردم که قبض روح من بدست خود خدا انجام می گیرد، دیگر نه آنکه مرگ برای من سنگینی ندارد بلکه جان من مشتاقانه به مرگی که با سرعت به سمت ما خاندان پیش می آید می شتابد و در رها کردن و تسلیم کردن خود سخاوتمندانه جود و ایثار میکند.
از اینجا معلوم می شود که حضرت «اطراف» را در آیه شریفه جمع «طرف» به کسر طاء و سکون راء، یا جمع «طرف» به فتح طاء و راء گرفته اند، چون در این دو صورت به معنی بزرگ و کریم الابوین است که حضرت استفاده عالم و بزرگوار را از او کرده اند. چقدر قبض روح بدست خود پروردگار لذت بخش است که چون حضرت این آیه را از قرآن کریم می خوانند یا متذکر آن می شوند، نفس شریفشان خود بخود می خواهد قفس تن را رها کند و مشتاقانه به حرم عز پروردگار که خود خدا مباشرت در وارد کردن مخلصین از بندگان خود را بدان دارد رهسپار شود. بنابراین، هم خود خدا قبض روح میکند توسط عالین از خواص از اولیای خود و هم فرشته مقرب پروردگار حضرت ملک الموت و هم فرشتگان جزئیه.
در روایت «کافی» حضرت زین العابدین فرمود: چون من یاد میکنم که خود خدا جان علما را بدست خود میگیرد، نفس من سخاوتمندانه بدنبال مرگ و قتلی که بسوی ما خاندان می آید شتاب میکند.
به تیغم گر کشد دستش نگیرم *** وگر تیرم زند منت پذیرم
کمان ابروی ما را گو مزن تیر *** که پیش دست و بازویت بمیرم