در قرآن در آیه 11 سوره قلم آمده: «مشاء بنمیم؛ برای سخن چینی گام برمیدارد». نمام یعنی سخن چین. سخن چین یعنی شخصی که همین قدر که سخنی را از کسی درباره کسی بشنود که او را ناراحت می کند اعم از اینکه آن که این حرف را زده است حق داشته بگوید یا حق نداشته، ولو غیبت کرده و حق نداشته بگوید بعد در یک جایی که با آن شخص برخورد می کند آنها را بازگو کند، یعنی دوبهم زنی، افساد. به جای اینکه روی یک امر زشتی را بپوشاند (اگر او حق داشته بگوید، سری بوده است، سر را نباید فاش کند، اگر هم حق نداشته و یک امر زشتی بوده است باید کوشش کند رویش پوشیده شود) برود آن سخن را بازگو کند یعنی ایندو را دشمن یکدیگر کند. این گونه افراد را نمام می گویند.
قرآن نمی فرماید نمام، تعبیرش این است: «مشاء بنمیم» مثل اینکه در اینجا نوعی سخن چینی را که پست ترین نوع آن است بیان می کند و آن اینکه انسان حرفی را در جایی از کسی می شنود، آنقدر به کار سخن چینی حریص است که این طور نیست که بعد از مدتی با آن شخص دیگر برخورد می کند و آن حرف را می گوید، بلکه فورا کفش و لباس می پوشد و راه می افتد که برود این خبر را به او بدهد، کاری ندارد غیر از اینکه همین را به او بگوید، یعنی برای او این کار آنقدر هدف است که هیچ کاری ندارد جز اینکه راه بیفتد برای همین کار. این دیگر پست ترین نوع سخن چینی است. نمامی در شریعت اسلام بسیار مذموم است. سعدی خوب می گوید:
میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است
عاقبت سخن چین هم که معلوم است: دعواها آخرش اصلاح می شود، بعد که می خواهند صلح کنند حرفهای مخفی رو می آید و به اصطلاح معروف روی دایره می ریزد، بعد معلوم می شود اساسا چه کسی سبب این دعوا شده است.
کنند این و آن خوش دگر باره دل
وی اندر میان شور بخت و خجل
میان دو کس جنگ افروختن
نه شرط است (یعنی شرط عقل نیست) خود در میان سوختن
قرآن به رسول اکرم می فرماید از این مردم حلاف، این مردم حقیر و پست، این مردم هماز و این مردم مشا بنمیم اطاعت مکن. از عیب جویی، پست ترین نوعش را ذکر کرده است که همازی باشد، و از نمامی هم پست ترین نوعش را ذکر کرده است که مشائی به نمیم باشد، یعنی راه می افتد برای سخن چینی.