سرنوشت کفار زشت خو

خداوند در آیه 10 سوره قلم خطاب به پیامبر می فرماید: «و لا تطع کل حلاف مهین؛ و از هیچ سوگند پیشه فرومایه ای اطاعت نکن». این آیه ناظر به این موضوع نیست که چون در موضوع دعوت تو آنها حاضر به پذیرفتن نیستند اطاعت نکن، بلکه اصلا خود اینها قابل نیستند، اینها رسیده اند به جایی که درد اینها را جز اینکه دماغشان به خاک مالیده شود چیز دیگر چاره نمی کند، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن همین است، و لهذا بعد از همه اینها می فرماید: «سنسمه علی الخرطوم؛ زودا که بر بینی اش داغ نهیم (و رسوایش کنیم)» (قلم/ 16).
در زبان عربی بیشتر و در زبان فارسی کمتر، بینی مظهر عزت و ذلت انسان است. مثلا در فارسی وقتی می خواهیم بگوییم فلان کس ذلیل و پست شد می گوییم بینی اش به خاک مالیده شد. عرب هم می گوید رغم انف. در فارسی شاید کم گفته می شود به کسی که خیلی تکبر به خرج می دهد و بی اعتناست، می گویند خیلی دماغت را بالا گرفته ای. عرب می گوید شمخ بانفه یعنی خیلی دماغش را بالا گرفته، تکبر کرده و برای خودش عزت قائل است. گاهی وقتی می خواهیم بگوییم فلان کس خیلی خودش را بزرگ می بیند، می گوییم او دماغی پیدا کرده قد خرطوم فیل، دماغش خیلی بزرگ شده. اینها کنایه از آن است.

اشتباه مضحک کنت گوبینو
در فارسی و عربی چنین چیزهایی هست و شاید در زبانهای اروپایی نیست که کنت گوبینو ی معروف درباره اخلاق و احوال ایرانیها اشتباه مضحکی کرده است. کنت گوبینو، فرانسوی و البته مرد دانشمندی است و نظریه ای در فلسفه تاریخ دارد (نظریه نژادی)، معتقد است که اصلا اصالت مال نژادهاست و تحولات تاریخ همیشه ریشه نژادی دارد. این مرد در زمان ناصرالدین شاه یعنی در حدود صد و بیست سال پیش سه سال وزیر مختار فرانسه در ایران بوده است و بعد کتابی به زبان فرانسه نوشته به نام «سه سال در ایران» که به فارسی ترجمه شده و من خوانده ام. او کم کم زبان فارسی را در همین سه سال یاد گرفته بوده، خیلی چیزها از زندگی ایرانیها نوشته، راست یا دروغ چه عرض کنم، ولی قسمتهایی به استنباطهای شخصی او مربوط است و اشتباهات عجیبی کرده چون زبان فارسی را درست نمی دانسته است. حال ببینید وقتی یک مستشرق می خواهد احوال قومی را بیان کند چگونه می شود. می گوید از عجایب ایرانیها این است که وقتی در مجالس به همدیگر می رسند یگانه چیزی که از یکدیگر می پرسند احوال بینی یکدیگر است، می گویند آیا بینی شما چاق است؟ مثل اینکه در میان اعضای بدنشان غیر از بینی چیز دیگری موضوعیت ندارد. او خیال کرده در زبان فارسی وقتی می گویند فلان کس دماغش چاق است، واقعا مقصود این است که همین عضو بزرگ و چاق شده است، نمی داند که این کنایه است، در فارسی وقتی می گویند فلان کس دماغش چاق است یعنی ثروتمند است. این هم به همان جا برمی گردد که در فارسی و عربی وقتی کسی خیلی خوشحال است و برای خودش شخصیت و عزت قائل است می گویند دماغش را بالا گرفته، یا دماغش گنده شده.
حال قرآن بینی های اینها را به خرطوم فیل تشبیه می کند، یعنی خیلی بینی هایشان گنده شده، این دیگر بینی نیست، خرطوم فیل است. اگر کنت گوبینو بود می گفت خیلی عجیب است که قرآن هم روی همین حساب فکر می کند، حتی در اینجا بینی را خرطوم نامیده است! وقتی قرآن می گوید چنین مردمی چاره ای ندارند جز اینکه باید بینی شان را به خاک بمالیم، می خواهد بگوید بینی اینها خیلی گنده شده است، دیگر بینی نیست، خرطوم است، باید این خرطوم اینها را داغ کرد، طولی نخواهد کشید که ما این خرطومهای اینها را داغ خواهیم کرد. ( این آیات در مکه نازل شده است. سوره القلم مکی است) اشاره است به اینکه عن قریب اوضاعی پیش می آید که ما مسلمانها را بر اینها مسلط خواهیم کرد، چنان دماغ اینها را به خاک بمالند که آن وقت بفهمند که قضیه از چه قرار است. مفسرین هم گفته اند اشاره به قضیه بدر است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 274-276

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25425