پاسخ قرآن به خیال خام کفار

کفار قریش معتقد بودند که وضع آنها در آخرت نیز بهتر از مسلمانان خواهد بود. قرآن این مساله را تحلیل می کند و در آیات مختلف سوره قلم می فرماید: «افنجعل المسلمین کالمجرمین؛ پس آیا ما مطیعان را چون بدکاران قرار می دهیم؟» (قلم/ 35).
چه می گویند اینها؟ روی چه منطق و حسابی این سخن را می گویند؟ آیا کوچکترین منطقی در کار است؟ آیا عقل چنین حکم می کند؟ پس عقلتان کجا رفت؟ آیا در شرعی و در نقلی و در یک کتاب آسمانی چنین مطلبی آمده است؟: «ام لکم کتاب فیه تدرسون؛ یا شما را کتابى هست که در آن فرا میگیرید» (قلم/ 37) آیا به طور خصوصی از خداوند برای خودشان پیمانی گرفته اند و یک استثنایی در کار است؟ یا نه، اعتمادشان به این شرکاست؟ برای خدا شریکها قائل شدند و برای آن شریکها یک قدرتی قائل اند و آنها هستند که حسابها را به نفع اینها بهم می ریزند؟ یا مطلب چیز دیگری است و آن این است که این حرف را بهانه کرده اند، یعنی از نظر خودشان هم این یک فکر جدی نیست، تظاهر به این حرف می کنند برای اینکه از آن باج و خراجی که باید بپردازند معاف شوند، یعنی مساله حتی این نیست که واقعا به اینها غرور دست داده باشد و فکری برایشان پیدا شده باشد، فقط یک حرفی است که به زبان می آورند برای اینکه خودشان را از یک باج و خراجی که باید بپردازند معاف کنند، که این هم نیست، زیرا مگر ما اجر و مزدی خواسته ایم؟ مگر یک تاوانی در اینجا خواسته ایم که چون بر دوششان سنگینی می کند یک چنین حرفی را به زبان می آورند؟
«ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون؛ آیا از آنها مزدی می خواهی که از پرداخت آن عاجز و گرانبار شده اند» (قلم/ 46)، آیا این حرف را می گویند تا بهانه ای در دست بگیرند برای آنکه خودشان را از یک غرامت سنگین رها کنند، که تو اجر و مزدی برای رسالت می خواهی، غرامتی از آنها می خواهی؟ هیچ کدام از اینها نیست. (البته اینهایی که قرآن می گوید، به صورت انکار می گوید و استفهامهای انکاری است، یعنی هیچ کدام از اینها که وجود ندارد. استفهام انکاری یعنی مطلبی را که قطعا اینچنین نیست گفتن، و گاهی صورت تعجب و استهزا به خودش می گیرد) یا شاید مطلب دیگری است و آن این است که سرنوشت به دست اینهاست، قلم به دست خودشان است تا هر طور که بخواهند سرنوشتها را معین کنند؟ چون کسی که قلم به دست اوست او مسلط بر غیب عالم است و قضا و قدر در اختیار اوست: «ام عندهم الغیب فهم یکتبون؛ یا (علم) غیب پیش آنهاست و آنها می نویسند» (قلم/ 47) یا غیب عالم، آنجا که قضا و قدرها و سرنوشتها تعیین می شود آن غیب و سرنوشت در اختیار اینهاست اینها هستند که سرنوشتها را می نویسند؟.
تمام اینها یک سلسله استفهامهاست که خیر، هیچ کدام از اینها نیست. پس چیست؟ همان که «ان کان ذا مال و بنین؛ به صرف این که مالدار و صاحب پسران است» (قلم/ 14) جز غرور چیز دیگری نیست. غرور است که این فکرها و خیالات را برای اینها به وجود آورده، همین خیال که اگر هم دنیای دیگری باشد باز ما از مسلمین بهتر هستیم و لااقل مانند آنها هستیم. حال که اینها دچار چنین غروری هستند خدای متعال با اینها چگونه رفتار خواهد کرد؟ در آیات مختلفی می فرماید: «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث سنستدرجهم من حیث لا یعلمون؛ پس مرا با کسی که این سخن های قرآن را تکذیب می کند واگذار. ما به تدریج آنها را از آن جا که نمی دانند گرفتار خواهیم ساخت» (قلم/ 44).


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 320-321

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25453