معنای «دک سد ذوالقرنین» در قرآن کریم

معنای دک چیست که در قرآن کریم دک سد ذوالقرنین را از علایم قیامت شمرده است: «فإذا جآء وعد ربی جعله و دکآء؛ ولی چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن (سد) را درهم کوبد.» (کهف/ 98) و دیگر آنکه بازشدن راه یأجوج و مأجوج از هر جانب و سرازیر شدن آنها را به سوی شهرها و بلاد از علائم می شمرد؛ و شکستن سد و سرازیر شدن آنها، از ملاحم و اخبار غیبیه قرآن است.
«حتی إذا فتحت یأجوج و مأجوج و هم من کل حدب ینسلون* و اقترب الوعد الحق فإذا هی شاخصه أبصار الذین کفروا یاویلنا قد کنا فی غفله من هذا بل کنا ظالمین؛ تا زمانی که یأجوج و مأجوج گشوده می شوند، و آنها از هر مکان مرتفع کوه و تپه ای با سرعت سرازیر می شوند و وعده حق پروردگار نزدیک می گردد. پس در آن هنگام دیدگان کسانی که کفر ورزیده اند از شدت خوف و وحشت به بالا گرائیده می شود؛ و می گویند: ای وای بر ما! ما از بروز چنین حادثه ای در غفلت بودیم، و حقا ما از ستمکاران بوده ایم.» (انبیاء/ 97- 98)
علامه طباطبائی فرماید: اهل تفسیر و تاریخ در اطراف داستان ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج با دقت، نظر نموده و سخن را در بحث در اطراف و جوانب آن به سرحد اشباع رسانیده اند، و اکثریت آنان بر آنند که یأجوج و مأجوج امت بسیار بزرگی هستند که در شمال آسیا زندگی دارند؛ و بسیاری از آنان متحدالکلمه برآنند که آنچه را که قرآن کریم از خروجشان در آخرالزمان خبر داده است، همان حمله تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجری بر مغرب آسیا است که در این حمله از هیچ نوع قتل و غارت و از ریشه کندن نسل و خراب کردن شهرها خودداری ننموده و در این جهت به قدری افراط کردند که تا آن زمان بی سابقه بوده است.
در هجوم خود در مرحله اول چین را تسخیر کردند و از آنجا به ترکستان حمله بردند، و به ایران و عراق و شام و قفقاز تا آسیای صغیر روانه شدند؛ و هر شهر و قریه و هر حصن و قلعه ای که در برابر آنها مقاومت کرد، مانند سمرقند، بخارا، خوارزم، مرو، نیشابور، ری و غیرها، را به کلی خراب و با خاک یکسان نمودند. شهرهائی بود که صبحگاه صدها هزار نفر از نفوس بشری در آنجا زندگی می کردند، و در یک روز چنان کشتند و خراب کردند که شبانگاه در آنجا یک نفر نبود که در آتش بدمد، و نه از بناها و ساختمان ها یک سنگ روی سنگ دیگری باقی مانده بود.
پس از این به شهرهای خود مراجعت کردند، و سپس بر روس هجوم آوردند، و اهالی بولونیا (لهستان) و مجارستان را هلاک کردند، و بر روم حمله بردند و آنان را مجبور به پرداختن خراج و مالیات نمودند؛ اینها فجایعی بود که شرح و تفصیلش به طول می انجامد.
لیکن مورخین و مفسرین، بحث در امر سد را مهمل گذارده اند که چگونه آنها از سد خارج شدند، و در این ابحاث خود مشکل سد را حل نکرده اند؛ چون در قرآن که آمده است: «فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له و نقبا* قال هذا رحمه من ربی فإذا جآء وعد ربی جعله و دکآء و کان وعد ربی حقا* و ترکنا بعضهم یومئذ یموج فی بعض؛ یأجوج و مأجوج نمی توانند از این سد بالا آیند و از فراز آن حمله کنند و نیز نمی توانند آن را سوراخ نموده و از نقب آن وارد شوند. ذوالقرنین گفت: این رحمتی است از جانب پروردگار من. اما چون وعده پروردگار من در رسد، این سد را خرد و با خاک یکسان خواهد ساخت؛ و در آن هنگام که سد شکست و این دو طائفه خارج شدند، ما بعضی را مانند موج بر روی بعضی دیگر خواهیم ریخت.» (کهف/ 97- 99)
از این آیات همانطور که در تفاسیر آمده استفاده می شود که این امت مفسد فی الارض در پشت سد محبوس شده اند، و هیچ راهی برای خروج به سائر نقاط زمین تا وقتی که سد باقی است ندارند؛ ولی چون وعده خدا برسد، خداوند آن سد را منهدم نموده و یا سوراخ و شکافی در آن ایجاد می کند و بدینوسیله این قوم از زندان خارج و به روی مردم برای فساد و شر گسیل خواهند شد.
بنابر آنچه ذکر شد بر عهده باحثین و مورخین است که بیان کنند که این قوم مغول که از شمال چین به سوی ایران و عراق و شام و قفقاز و آسیای صغیر آمده اند، کجاست آن سدی که دارای چنان اوصافی است که از روی آن عبور کردند؟ و چگونه آن را خرد کردند تا توانستند از آن بگذرند و شهرها را واژگون و زیر و زبر کنند؟
اگر مراد از یأجوج و مأجوج، قوم مغول و تاتار هستند این اشکال باقی است؛ و اگر تاتار و غیر تاتار از امت های مهاجم نبوده اند، پس این سدی که مشید به آهن است و در پشت آن از هزاران سال پیش، این امت مفسد زندانی هستند که نتوانند هجوم آورده و بشر را دستخوش هلاک و تبار سازند کجاست؟
ما امروز می دانیم که تمام نقاط زمین به واسطه خطوط زمینی و هوائی و دریائی به هم پیوسته است و هیچ سد و مانع طبیعی چون کوهها و دریاها یا مانع صناعی چون سدها و دیوارهای بلند قلعه ها و خندق ها نمی تواند امتی را از امت دیگر جدا سازد؛ پس معنای منسد بودن و جدا بودن قومی چون یأجوج و مأجوج از دنیا به واسطه تنگه ای که مسدود به سدی شده باشد چه خواهد بود؟
و آنچه را که ما برای دفع این اشکال میدانیم (والله أعلم) آن است که قول خدا که می فرماید دکآء، از دک است به معنای ذلت؛ چنانچه در «لسان العرب» آمده است: و جبل دک یعنی ذلیل. و مراد از اینکه ما سد را دکاء قرار می دهیم آن است که آن را ذلیل یعنی غیر مقاوم می نمائیم به طوری که دیگر به آن اعتنائی نمی شود، و از جهت اتساع راهها و طرق ارتباط و تنوع وسائل حرکت بری و بحری و جوی از آن استفاده ای نمی شود.
پس در حقیقت وعده خدا به دکاء قرار دادن سد، وعده خدا به ترقی مجتمع بشری و نزدیک شدن امت ها و ملتهاست به طوری که سدی نمی تواند بین آنان حائل شود و دیواری آنان را از یکدگر پنهان دارد و مانع انتقالشان از هر ناحیه از نواحی دنیا به غیرش بوده باشد. و این نیز یکی از ملاحم قرآن است.
و مؤید این معنی آنکه در آیه دیگر «حتی إذا فتحت یأجوج و مأجوج؛ زمانی که یأجوج و مأجوج گشوده شوند.» (انبیاء/ 96) از هجوم یأجوج و مأجوج یاد کرده و ذکری از سد در آن هنگام به میان نیاورده است.
و از برای دک معنای دیگری هست و آن دفن کردن در زیر خاک است. در «صحاح اللغه» آمده است: دککت الرکی، یعنی چاه را به خاک انباشتم.
و معنای دیگری نیز دارد و آن این است که کوه به صورت تلی از گل و لای در آید. در «صحاح» گفته است: «تدکدکت الجبال أی صارت روابی من طین، واحدتها دکآء تدکدکت الجبال؛ کوهها به صورت تلهائی از گل و لای در آمد، و مفردش دکاء است.»
بنابراین ممکن است که این سد ذوالقرنین از جمله بناهای قدیمی باشد که در اثر سالها و قرن ها به واسطه وزش بادها و طوفانهای شدید در زیر زمین مدفون شده، و یا به علت تغییر محل دریاها یا گشادی بعضی از آنها بنا بر آنچه ابحاث ژئولوژی امروز ثابت کرده است در زیر آنها غرق شده باشد.
و با این بیان اشکال سد به کلی مرتفع خواهد شد؛ لیکن وجه اول از دو وجه اخیر که بیان شد بهتر است.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 4 صفحه 98 -102

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25542