عقلی و علمی نبودن انکار معاد از سوی تجربه گرایان

استدلالی که مادیون و دهریون بر عدم معاد می کنند متکی بر یک مسأله علمی نیست و همانطور که ذکر شد از مجرد استیعاد تجاوز نمی کند. گفتار آنانکه: چگونه می شود پروردگار مردگان را زنده کند و بعد از عدم، لباس وجود بپوشاند، این امر، امر بدیعی است و موافق عقول نیست؛ و شبهاتی که در این باره می نمایند؛ مبتنی بر مقدمات علمیه و براهین منطقیه نیست.
در علم منطق و میزان، این مسأله روشن و مبرهن است که برای مسائل یقینی علوم باید مقدمات استنتاج آنها نیز یقینی باشند. یعنی برای آنکه انسان بتواند نتیجه یقینی از مقدمات استدلال بگیرد، باید تمام مقدمات وارد در آن یقینی باشد، در اینصورت آن استدلال را قیاس و برهان گویند، و نتیجه حاصله را به عنوان اصل مسلم در علوم مورد استفاده و استدلال و استشهاد قرار میدهند و سائر مسائل علمی را بر آن مبتنی می نمایند. اما اگر مقدمات یک مسأله و یا یکی از آنها یقینی نباشد، بلکه بر اساس خرص و تخمین از ظنیات و شکیات و وهمیات بنا نهاده شود، آن نتیجه، نتیجه برهان نخواهد بود.
مقدماتی را که طبیعیون برای اثبات عدم معاد اقامه می کنند، از نوع مقدمات تخیلیه و شعریه تجاوز نمی کند، و بنابراین، مسأله برهانی نبوده بلکه مسأله شعری و یا خطابی است؛ و این مسأله در علوم فاقد ارزش و اعتبار است. قیاس برهانی باید از یکی از شش مقدمات یقینیه که اولیات، مشاهدات، فطریات، تجربیات، متواترات و حدسیات باشد تشکیل شود، وگرنه نتیجه تابع اخس مقدمتین بوده و بالمآل وهمی و یا ظنی است و در کتب علمیه جا و موضع برای خود پیدا نمی کند.
در قرآن مجید انکار منکرین معاد به عنوان مسأله ظنی بیان شده است: «و قالوا ما هی إلا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنآ إلا الدهر و ما لهم بذلک من علم إن هم إلا یظنون؛ و چنین گفتند که قضیه و واقعه ای نیست مگر این زندگانی و حیات دنیوی که ما زندگی می کنیم و می میریم، و ما را نمی میراند مگر دهر و طبیعت. و برای آنان پشتوانه این گفتارشان، علم و دانائی نیست بلکه مجرد ظن و گمان است» (جاثیه/24).
مادیون و دهریون دلیلی بر عدم امکان ذاتی یا عدم امکان وقوعی و یا عدم وقوع عالم قیامت ندارند. و آلت دست آنها در کتب و مباحثات غیر از استبعاد و درهم بافتن مطالب شعریه و خطابیه چیزی نیست. و بطور کلی آنها در تمام این آیات انفسیه و آفاقیة الهیه که آسمان و زمین را پر کرده است، با نظر سطحی عبور نموده و درس عبرت نمی گیرند و تفکر نمی کنند؛ و این آیات عریض و طویل که همه جا را فرا گرفته است برای آنان جز آلت بازی و ملعبه ای بیش نیست. «و کأین من آیة فی السمـآو ات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون؛ و چه بسیار آیه و علامت و نشانه (برای توحید خدا و اسماء حسنای او و صفات علیای او و آیات قیامت و نظائر و اشباه آن از موت و حیات و خلع و لبس و غیرها) در آسمانها و در زمین موجود است که این مردم مبتلا به گمان و پندار، بر آن آیات مرور می کنند و بدون گرفتن درس و عبرت، اعراض می نمایند» (یوسف/105).
پس آنچه زیر بنای پذیرش آیات الهیه و وصول به حقائق و واقعیات است همانا حالت اذعان و تسلیم دل و عدم تجبر و استکبار درونی و سنگرگیری در برابر حق است. این انقیاد و سلامت قلب، ادله و براهین علمیه و آیات وجدانیه الهیه را بر زمین ذهن و ناحیه نفس می نشاند، و محل قبول را آماده برای قبول میکند؛ وگرنه تمام ادله و براهین فلسفیه و آیات الهیه برای شخص معاند و قلب منکر بلانتیجه و بدون اثر خواهد بود.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 5- صفحه 289 تا 291 و 295

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25640