تعداد و اسامی اصحاب کهف

کهف، شکاف و نقبی است که در کوه قرار دارد و از مغاره و غار وسیعتر است، به طوری که انسان و حیوان می توانند به خوبی در آن جا گیرند و زیست کنند. و رقیم، به معنای مرقوم (چون جریح به معنای مجروح) است. و به علت آنکه نام اصحاب کهف را در لوح مسین یا زرین نگاشته و در خزانه پادشاه نصب کرده اند، و یا به علت آنکه نام آنان را بر داخل غار نقش کرده اند لذا اصحاب کهف به «اصحاب رقیم» نیز موسوم شدند. پس اصحاب کهف و اصحاب رقیم جماعت واحدی هستند.
اما بعضی از روایات ضعیفه که دلالت دارد بر آنکه اصحاب رقیم غیر از اصحاب کهفند، و داستان آنان را بدین طریق ذکر می کند که سه نفر از مؤمنان که در صحرا رفته بودند و به واسطه طوفان به غاری پناهنده شدند و سنگی بزرگ حرکت کرده و در غار را به کلی گرفت، و به برکت دعای هر یک از آن سه نفر که خدای را به اعمال صالحه خود یاد کردند ثلثی از آن سنگ کنار رفت و ثلثی از در غار نمایان شد؛ قابل قبول نیست. چون از سیاق آیات مبارکات قرآن کریم دور است که دو داستان مختلف را گوشزد کند و یکی را مفصلا شرح دهد و از بیان شرح دیگری به کلی چشم بپوشد. و بعضی گفته اند که رقیم اسم کوهی است که کهف در آن قرار دارد؛ یا اسم آن صحرائی است که کوه در آن قرار دارد؛ یا اسم شهری است که اصحاب کهف از آنجا به خارج کوچ کرده و به کهف وارد شدند؛ و یا اسم سگی است که با اصحاب کهف بوده است. ولیکن شاهدی بر این دعاوی نیست؛ بلکه شاهد، بر آن است که رقیم به معنای نوشته است؛ و چون نام آنان را نوشته اند به اصحاب رقیم معروف شده اند.

تعداد اصحاب کهف
در قرآن کریم وارد است که:
«سیقولون ثلاثه رابعهم کلبهم و یقولون خمسه سادسهم کلبهم رجمـا بالغیب و یقولون سبعه و ثامنهم کلبهم قل ربی أعلم بعدتهم ما یعلمهم إلا قلیل فلا تمار فیهم إلامرآء ظاهرا و لا تستفت فیهم منهم أحدا؛ می گویند که: تعداد آنها سه نفر بوده است و چهارمی آنان سگ آنهاست؛ و می گویند که: تعداد آنان پنج نفر بوده است و ششمی آنان سگ آنهاست؛ اینها همه گفتاری است رجما بالغیب و بدون دلیل؛ و می گویند که: تعداد آنان هفت نفر بوده است و هشتمین آنها سگ آنهاست. (ای پیغمبر!) بگو: پروردگار من به تعداد آنها داناتر است؛ تعداد آنها را کسی نمی داند مگر اندکی.» (کهف/ 22)
علامه طباطبائی مدظله از چند جهت استفاده می کنند که تعداد آنان هفت نفر بوده است: اول آنکه: چون دو قول اول را قرآن بیان می کند به دنبالش می گوید: رجمـا بالغیب؛ یعنی این تیری است که بدون هدف پرتاب می کنند، و کنایه از آنکه گفتاری بدون دلیل است؛ ولی چون می فرماید: «و بعضی می گویند: تعداد آنان هفت نفر است.» چیزی را به دنبالش بیان نمی کند. دوم آنکه: در سبعه و ثامنهم کلبهم با «واو» ذکر کرده است و در دو فقره اول «واو» را نیاورده است، و این دلالت بر ثبات و استقرار امر دارد.
و در «کشاف» فرموده است: این واوی است که بر سر جمله ای که صفت برای نکره آورده ایم یا حال از معرفه قرار داده ایم داخل می گردد؛ چون گفتار تو که می گوئی: "جآءنی رجل و معه ءاخر و مررت بزید و بیده سیف، و از همین قبیل است قول خداوند تعالی: و ما أهلکنا من قریه إلا و لها کتاب معلوم."
و فائده این واو، تأکید اتصال صفت است به موصوف، و دلالت می کند بر آنکه اتصاف موصوف به این صفت امر ثابت و با استقراری است. و این واو اعلام می کند که آن کسانی که گفتند: آنها هفت نفرند و هشتمین آنها سگ آنهاست، این مطلب را از روی ثبات علم و اطمینان خاطر گفته اند و به ظن و تخمین اکتفا ننموده اند؛ کما آنکه غیر آنها اکتفاء به گمان نموده و لذا رجمـا بالغیب برای آنان گفته شده است.
ابن عباس گوید: چون واو در اینجا ذکر شد دیگر تعداد و شمارش به پایان رسید، و بعد از آن دیگر شمارش کننده قابل توجهی نخواهد بود؛ و ثابت شد که بنابر قطع و ثبات، آنها هفت نفر و هشتمی آنها سگ آنان بوده است.
و سوم آنکه: آیه مبارکه: «و کذالک بعثناهم لیتسآءلوا بینهم قال قآنئل منهم کم لبثتم قالوا لبثنا یوما أو بعض یوم قالوا ربکم أعلم بما لبثتم؛ و اين چنين بيدارشان كرديم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند گوينده ‏اى از آنان گفت چقدر مانده‏ ايد گفتند روزى يا پاره ‏اى از روز را مانده‏ ايم [سرانجام] گفتند پروردگارتان به آنچه مانده‏ ايد داناتر است.» (کهف/ 19) دلالت دارد بر آنکه چون خداوند آنان را بیدار نمود یک نفر از آنها گفت: چقدر درنگ کرده اید؟ گفتند: ما یک روز یا بعضی از یک روز درنگ کرده ایم! گفتند: پروردگار شما به مقدار درنگ شما داناتر است. و چون فاعل گفتند، دو جماعت هستند، و جماعت از سه نفر کمتر نیستند؛ پس مجموع این دو جماعت با آن یک نفر پرسش کننده نمی تواند از هفت نفر کمتر باشد. (المیزان ج13 ص278)

اسامی اصحاب کهف:
علامه طباطبائی گفته اند: در روایات یونانیه و سریانیه که روایات اسلامیه به آنها منتهی می شود، اسامی آنها را چنین گفته اند:
مکس منیانوس (میلیانوس) Maxi milianos (اول)
امیلخوس ـ ملیخا Iamblichos (دوم)
مرتیانوس ـ مرطلوس ـ مرطولس (Martelos) ـ Martinos (سوم)
ذوانیوس ـ دوانیوانس ـ دنیاسیوس Dionysios (چهارم)
ینیوس ـ یوانیس ـ نواسیس Joannes (پنجم)
اکساکدثو دنیانوس ـ کسقسططیونس ـ اکسقوسطط ـ کشفوطط Exakoustodianos (ششم)
انطونس (افطونس) اندونیوس ـ انطینوس Antonios (هفتم)
و سگ آنها قطمیر نام داشته است.
و بعضی گفته اند: اسماء عربی آنها از قبطیه اخذ شده و قبطیه از سریانیه گرفته شده است.
(المیزان ج13 ص309 و 310)

نقادی و دقت اصحاب کهف
«انهم فتیه آمنوا بربهم و زدناهم هدی و
...؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم و ...» (کهف/ 13- 14) معروف است که اصحاب کهف صراف بودند صیرفی بوده اند. این سخن را به این معنی گرفته اند که کار آنها صرافی بوده است. ائمه ما (ع) فرموده اند: در این نسبت که می گویند اصحاب کهف صراف طلا و نقره بوده اند اشتباه شده است. نه «کانوا صیارفه الکلام» بلکه صراف کلام بوده اند صراف سخن، یعنی مردمان حکیمی بوده اند، مردمانی دانا بوده اند، نه صراف طلا و نقره، وقتی حرفی به آنها عرضه می شد، آن حرف را می سنجیدند.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 5 صفحه 332-328

  2. مرتضى مطهرى- اسلام و مقتضیات زمان- صفحه 286

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25660