حکمت های داستان اصحاب کهف از نظر قرآن

مهمترین مسئله در قصه اصحاب کهف این است که حکمت خوابیدن و بیدار شدن اصحاب کهف چه بود؟ آیاتی که در این زمینه وارد شده است و داستان آنان را از امور عجیبه نمی شمرد، و جهت ربط و اتصال این آیات با آیات سابق بر آن دلالت دارد بر آنکه آنچه خداوند در روی زمین قرار داده است زینت است که انسان بدان دل می بندد و آرامش پیدا میکند و همت خود را صرفا مصروف بدان میدارد و از غیر آن بکلی غافل میگردد، و سپس یکباره بعد از گذشتن ایام قلیلی زمین را تبدیل به یک صفحه پاک و خالی میکند و از همه زینتها و موجودات اثری در آن نمی گذارد؛ برای آن است که بفهماند زندگانی دنیا نیز جز سرابی بیش نیست که افراد بدان دل می بندند. نظیر آنچه برای اصحاب کهف واقع شده است، که چون خداوند خواب را بر آنها مسلط گردانید و سیصد سال شمسی آرمیدند؛ چون بیدار شدند، درنگ در این مدت طولانی را جز درنگ یک روز یا نیم روزی ندانستند.
انسان نیز در دنیا زیست میکند، و به زخارف و زینتهای آن دل می بندد، و از سوای امور دنیوی بکلی انصراف پیدا میکند و غافل می شود؛ این مانند آیه اصحاب کهف است. خداوند مردگان را نیز زنده میکند، و از این خواب گران بیدار می سازد؛ و سپس از آنها می پرسد: شما در روی زمین چقدر درنگ نموده اید؟ در پاسخ میگویند: ما یک روز یا بعضی از یک روز را در روی زمین توقف داشته ایم. «کم لبثتم فی الارض عدد سنین * قالوا لبثنا یوما أو بعض یوم؛ روزی که آنچه را وعده داده می شوند ببینند، احساس می کنند که گویی جز ساعتی از یک روز در دنیا نبوده اند.» (مؤمنون/ 112-113). «کأنهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثو´ا إلا ساعة من نهار». (احقاف/ 35)
پس قصه اصحاب کهف، داستان و قضیه تازه ای نیست؛ بلکه نظیر میلیونها از این آیات متکرره ای است که تا شب و روز دوام دارد برای انسان جاری و ساری است. خداوند میخواهد در این آیات به پیغمبرش بفهماند که: گویا تو توجه ننموده ای که اشتغال مردم به دنیا و ایمان نیاوردن آنها به قرآن بواسطه تعلق نفوسشان به زینت زمین، یک آیه الهیه است مشابه با آیه اصحاب کهف که به خواب رفتند و سپس بیدار شدند؛ مردم نیز زندگی می کنند و می میرند و سپس مبعوث میگردند. قصه اصحاب کهف عجیب نیست. آنچه بر سر تمام افراد انسان می آید، از مفتون شدنشان به زینتهای دنیوی و غفلت آنها از امر معاد، و سپس مبعوث شدن آنها در روز بازپسین در حالیکه این درنگ خود را در دنیا کوتاه می شمرند، همه و همه از همین قبیل است.
خداوند اصحاب کهف را در این مدت طولانی به خواب برد و بیدار کرد، تا به منکرین معاد که همان متعبدین به آلهه و ارباب انواع اصنام بودند برساند که مردن و زنده شدن عینا همانند رقود اصحاب کهف و سپس تنبه و بیداری آنهاست. چگونه پروردگار تبارک و تعالی ارواح آنان را در این مدت طویل از آنها گرفت، و شعور و ادراکاتشان را تعطیل کرد، و حواس آنها را راکد نمود، و آثار بدنیه چون نشو و نما و روئیدن موی ها و ناخن ها و تغییرات صورت و شمائل و ظهور آثار پیری و فرسودگی را از آنان برداشت، و سلامت ظاهر بدنهایشان را از خرابی و لباسهایشان را از کهنگی و پوسیدگی حفظ فرمود، و سپس آنها را مانند همان روزی که داخل در کهف شدند رجوع داد. بعینه داستان انتزاع ارواح از اجساد بواسطه مردن، و پس از آن ارجاعشان به همان حالیکه در دنیا بودند چنین است. هر دو داستان از خوارق عادات است و جز مجرد استبعاد، وجهی برای رد کردن آنها نیست.
داستان اصحاب کهف در زمانی به وقوع پیوست که تنازعی شدید در امر معاد و بعثت مردگان بین موحدین ـکه مفارقت ارواح را از اجساد، به علت مردن و سپس رجوع ارواح را به ابدان، در وقت بعث میدانستندـ و بین مشرکین ـکه مفارقت روح را از بدن عندالموت قبول داشتند ولیکن منکر بعثت و معاد و بازگشت روح به بدن بودند ـ در گرفته بود و وقوع این قضیه، و حدوث این حادثه که از هر جهت مشابه با مردن و زنده شدن جمیع خلائق است، تردید و شکی برای منکرین باقی نمیگذارد که این یک آیه الهیه است که برای ازاله شک از دلهایشان در امر بعثت که به دلالت مماثل بر مماثل و رفع استبعاد بواسطه وقوع، صورت گرفته است خواهد بود. باری زنده کردن مردگان امر عجیبی نیست؛ عینا مانند سائر امور روزمره می باشد، ولی چون انسان ندیده است به نظرش بعید میرسد؛ چه بعدی دارد؟ و چه شگفتی دارد؟


منابع :

  1. علامه سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 5- صفحه 355-351

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25667