نظر فخررازی درباره معاد جسمانی و نقد آن

بسیاری از متکلمین مانند فخر رازی و همقطارانش، در باب اعتقاد در حشر اجساد، معاد را مادی طبیعی با همین ماده کثیف ظلمانی میدانند؛ و برای توضیح مرام آنها عین عبارات صدرالمتألهین را نقل می کنیم: معاد در نزد آنان عبارتست از جمع اجزاء مادیه متفرقه اعضاء اصلیه ای که بنظر آنها باقی می ماند، و تصویر آن بار دیگر به صورتی مانند صورت سابق، تا آنکه نفس برای بار دیگر به آن تعلق گیرد. و متوجه نشده اند که این فرضیه محصلش حشر در دنیاست، نه در نشأت آخرت، و بازگشت است به دار دنیا و خانه اول که خانه عمل است و خانه تحصیل است، نه بازگشت بسوی دار آخرت که خانه جزاء و تکمیل است. و این عقیده مرجعش به تناسخ است، پس استحاله تناسخ کجا رفت؟ و چه شد معنای گفتار خدای تعالی:
«نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین * علی أن نبدل أمثـالکم و ننشئکم فی ما لا تعلمون؛ ما در میان شما مرگ را مقدر نمودیم ـ و البته ما در امر خود عقب نخواهیم افتاد ـ برای آنکه مثل ها و مانندهای شما را تغییر دهیم و تبدیل کنیم و شما را در عالمی که خصوصیات آنرا نمیدانید ایجاد و انشاء نمائیم (واقعه/60-61). و گفتار دیگر خدای تعالی:
«نحن خلقنـاهم و شددنا أسرهم و إذا شئنا بدلنا أمثـالهم تبدیلا؛ ما ایشان را بیافریدیم و بنیان و مجموعه آنها را استوار و محکم ساختیم؛ و زمانیکه بخواهیم، مثل ها و شکل ها و مانندهای ایشان را البته تبدیل خواهیم نمود» (انسان/28).
و بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشأت دوم که نشأت آخرت است، طوری دیگر است از وجود که مباینت با این طور دنیوی -که از خاک و آب و گل خلق شده است- دارد؛ و موت و بعث، ابتدای حرکت رجوع بسوی خدا یا قرب به اوست؛ نه بازگشت بسوی خلقت مادیه و بدن خاکی کثیف ظلمانی. و فخر رازی در تفسیر کبیر خود استدلال کرده است بر آنچه به نظر خود از حشر و معاد فهمیده و تصور آن را نموده است، به آیاتی از قرآن کریم که درباره قیامت و بعث وارد شده است و آنرا با آنچه خود فهمیده و موافق رأیش و طبعش بوده است تطبیق نموده است: وی گفته است: در سوره واقعه آیاتی است که اشاره است به جواب شبهه منکرین معاد، که آنها از اصحاب شمال و اهل مجادله هستند، آنجا که گفته اند:
«أئذا متنا و کنا ترابا و عظـاما أإنا لمبعوثون * أوآباؤنا الاولون؛ آیا در زمانیکه ما بمیریم و بصورت خاک و استخوان درآئیم، آیا ما مبعوث خواهیم شد؟! آیا پدران پیشین ما نیز مبعوث خواهند شد؟!» (واقعه/47-48). و خداوند در پاسخ آنان برای امکان این معاد به چهار وجه استدلال نموده است:
اول، گفتار خدای تعالی: «أفرأیتم ما تمنون * أأنتم تخلقونه أم نحن الخـالقون؛ پس شما به من خبر دهید از منی ها و نطفه هائی که در رحم ها میریزید! آیا شما آنها را می آفرینید یا ما آفرینندگان آنها هستیم؟» (واقعه/58-59).
دوم، گفتار خدای تعالی: «أفرأیتم ما تحرثون * أأنتم تزرعونه أم نحن الزارعون؛ پس شما بمن خبر دهید از آن زراعت هائی که میکارید! آیا شما آن زراعت ها را رشد میدهید و سرسبز می کنید یا اینکه ما رشد دهنده و سرسبز کنندگانیم؟!» (واقعه/63-64).
سوم، گفتار خدای تعالی: «أفرأیتم المآء الذی تشربون * أأنتم أنزلتموه من المزن أم نحن المنزلون؛ پس شما مرا آگاه کنید از آبی که می آشامید! آیا شما آن را از ابرها پائین آوردید یا ما پائین آورندگانیم؟!» (واقعه/68-69).
و چهارم، گفتار خدای تعالی: «أفرأیتم النار التی تورون * أأنتم أنشأتم شجرتها أم نحن المنشئـون؛ پس شما مرا آگاه کنید از آتشی که می افروزید و با آتش گیرانه روشن می کنید! آیا شما درخت آنرا انشاء و ایجاد نمودید یا ما انشاء و ایجاد کنندگانیم؟!» (واقعه/71-72).
و سپس مطالبی را از فخر رازی در تفسیر این آیات و تطبیق آن با مرام خودش، نقل کرده است که حقا از مفاد و مضمون آیات خارج، و می توان گفت تحریف معنوی در آیات است. و ما برای عدم تطویل از ذکر آنها خودداری کردیم. و پس از آن ملاصدرا فرموده است: این تقریب نهایت چیزیست که فهم اهل کلام بدان رسیده، و آخرین مرحله ای است که نظر علماء رسوم در اثبات نشأت آخرت و حشر اجسام و نشر ارواح و نفوس بدان رسیده است. و با قطع نظر از جهات خدشه و منعی که در استدلال اوست و با قطع نظر از تحریف آیات قرآن از معانی خود و از اغراضی که به این آیات تعلق دارد و بر آن اساس این آیات آورده شده و برای افاده آن جهات است -کما اینکه اشاره خواهیم نمود- آنچه را که این مرد تقریر و تصویر کرده است اصولا به هیچ وجه من الوجوه اثبات نشأت آخرت و بیان ایمان به روز قیامت نیست. چون آنچه از تصویر کلام و تحریر مرامش معلوم میشود اینست که: ممکن است اجزاء متفرقه و پراکنده شده در مکانهای متعدد و جهات مختلفه از دنیا، مجتمع گردند و منضما بعضی با بعضی دیگر در مکان واحدی قرار گیرند؛ و سپس یک صورتی که مماثل صورت سابق معدوم باشد بر آن افاضه شود؛ و پس از آن، روح از عالم تجرد و قدس خود، بعد از گذشت دورانهای بسیاری که در آنها در روح و راحت بوده است، برای مرتبه دیگر به این عالم دنیا بازگشت کند و به این بدن کثیف (مادی) ظلمانی تعلق گیرد.
عالم آخرت روز قیامت نامیده شده است، چون در آن روز روح از این بدن طبیعی بر می خیزد و قیام میکند در حالیکه در وجود خود از او مستغنی است و به ذات خودش و پدید آورنده اش و ابداع و انشاء کننده اش اعتماد دارد و قائم است. بدن اخروی در آنجا قائم به روح است، و روح در این دنیا قائم به بدن طبیعی است؛ چون روح در اینجا ضعف وجودی دارد و در قیامت، قوت وجودی دارد.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معاد شناسی 6- صفحه 129 تا 134

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25755