ما این کلمه را زیاد به زبان می آوریم یا در دل خودمان نیت می کنیم، مثلا می گوییم این نماز را به جا می آورم قربة الی الله، یعنی برای نزدیک شدن، تقرب جستن به سوی پروردگار. معانی و مفاهیمی که این کلمات در عرف قرار دادی انسان ها دارد گاهی سبب اشتباه می شود. انسان خیال می کند این مفاهیم اجتماعی در مورد خدا صدق می کند، در صورتی که در مورد خدا حقیقت است نه این قرار دادها. در عرف اجتماع، ما قرب و بعد داریم اما قرب و بعد های اعتباری و قرار دادی.
مثلا می گوییم فلان شخص نزد فلان مقام خیلی مقرب است. آیا مقصود این است که او قرب مکانی به وی دارد یعنی فاصله مکانی او با آن مقام کم است؛ دیگران فاصله شان مثلا بیست قدم است او همیشه فاصله اش پنج قدم است؟ اگر این جور باشد پس پیش خدمت هر صاحب مقامی از همه افراد دیگر باید مقرب تر باشد چون قرب مکانیش از همه بیشتر است؛ در صورتی که ممکن است کسی وجود داشته باشد که از نظر مکانی فرسنگ ها با او فاصله داشته باشد ولی در عین حال مقرب باشد. در آنجا مقصودمان از اینکه مقرب است یعنی بیشتر مورد عنایت و محبت اوست و وی بیشتر به او لطف دارد. حال، اینکه کسانی در نزد خدا مقرب هستند، بعضی خیال می کنند صرفا به همین معناست و جز این معنایی ندارد. اگر می گوییم پیامبر اکرم (ص) از سایر مردم در نزد خدا مقرب تر است، یعنی خدا به او عنایت و لطف بیشتری دارد و الا دوری و نزدیکی به خدا معنی ندارد که بگوییم یک کسی به خدا نزدیک تر است، دیگری از خدا دورتر است. نه تنها انسان ها، حتی ملائکه هم همین جور هستند، یعنی هیچ ملکی از ملک دیگر مقرب تر و نزدیک تر نیست.
اما این گونه نیست؛ اصلا در عالم معنا واقعا درجات قربی هست یعنی عالم ملکوت و عالم غیب واقعا درجات و مراتب دارد نه صرف این است که مثلا عنایت و لطف او بیشتر یا کمتر است. خود همین مسئله تقرب بنده به خدا، یعنی واقعا انسان در اثر عبادت به سوی خدا بالا می رود و به خدا نزدیک می شود. اصلا خود این نزدیک شدن یک حقیقتی است و به هر درجه انسان نزدیک بشود وجودش حقانی تر می شود و به هر نسبت که وجودش حقانی تر بشود بیشتر تغییر می کند و وضع، شکل، نیرو، اراده، صفا، معنویت و همه چیزش عوض می شود.
حتی ما در مورد اعمال خودمان داریم که «الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه» (فاطر/10)؛ سخن پاک -که مقصود اعتقاد پاک یعنی اعتقاد صحیح است- به سوی او بالا می رود و عمل صالح است که اعتقاد پاک را بالا می برد. یا کلم طیب است که عمل صالح را بالا می برد، باز عمل صالح هم به سوی خدا بالا می رود. اینها در عالم غیب و ملکوت یک واقعیت هایی است غیر از واقعیت های محسوس. نه معنایش این است که مثلا نماز این فضا و این هوا را طی می کند و بالا می رود؛ ولی یک نوع بالا رفتنی در عالم واقع و نفس الامر دارد. اینکه در قرآن از "اعلی علیین" (بالاترین غلوها) و "اسفل السافلین" (پایین ترین سفل ها) نام برده می شود، اینها یک واقعیاتی است. این است که می فرماید: «من الله ذی المعارج»؛ «خدایی که در نزد خود مقامات و درجات و مراتب دارد» و هر کس و هر چیز -انسان، فرشته و موجودات دیگر- در یک مقام خاصی از آن مقامات قرب قرار گرفته است.