نعمت ها و هدایای مخفی خداوند برای صالحین

تمام‌ آیاتی که در وصف‌ خصوصیات‌ نعمت های بهشتی وارد است‌، از حور، و قصور، و طیور، و اشجار، و اثمار، و انهار، و فواکه، و سایه، و شراب‌، و غلمان‌، و زینت‌ها، و خلود؛ مراد از همه همین‌ معانی است‌، لیکن‌ معانی مطلقه و غیر مشوب‌ به نواقص‌ و اعدام‌.

برتر بودن نعمت های صالحین از درخواست آنها
بلی، آیه ای در قرآن‌ مجید داریم‌ که دلالت‌ دارد بر اینکه برای بعضی از عباد الله، خداوند چیزهائی را مقرر فرموده است‌ که از مشیت‌ و خواست‌ آنان‌ بیرون‌، و از حیطه فکر و ذهن‌ و طلب‌ آنها خارج‌ است‌، و هیچکس‌ نمی داند و نمی تواند بفهمد که چیست‌.
«فلا تعلم نفس مآ اخفی لهم‌ من‌ قرة اعین جزآء بما کانوا یعملون؛ پس‌ هیچ‌ نفسی نمی داند که آنچه برای آنها مخفی شده است‌ در اثر پاداش‌ و مزد کارهائی که در دنیا انجام‌ می داده اند چیست‌! پاداشی مختفی که موجب‌ تری و تازگی چشمان‌ است‌.» (سجده/ 17)
بعد از آنکه دانستیم‌ تمام‌ مراتب‌ و درجات‌ تعینات‌ عالم‌ ملکوت‌، از حور و قصور و انهار و غیرها، همه مطلق‌ و غیر مشوب‌ به امور عدمیه و نواقص‌ است‌، و خداوند سبحانه و تعالی عطای خود را به هر صفت‌ جمیل‌ و بلیغی توصیف‌ کرده است؛ می فهمیم‌ که این‌ چیز مخفی که برای عباد خود مخفی کرده است‌، و از سعه افهام‌ نفوس‌ و ادراک‌ اذهان‌ آنها خارج‌ است‌، باید چیزی باشد که از حد و تعیین‌ و از اندازه و تقدیر بیرون‌ باشد.
شیخ‌ طبرسی در تفسیر این‌ آیه فرموده است: معنایش‌ این است که هیچکس‌ نمی داند که آنچه برای این‌ دسته که موجب‌ تری و تازگی چشم‌ است‌ مخفی شده است‌ چیست‌؟ و ابن عباس‌ گفته است: این‌ آیه تفسیر ندارد؛ و این‌ امر مخفی، اعظم‌ و اجل است‌ از آنکه تفسیرش‌ شناخته شود.
«و در روایت‌ صحیح‌ از رسول‌ خدا (ص) وارد شده است‌ که خداوند فرموده است: من‌ برای بندگان‌ صالح‌ و نیکوی خود، چیزی را معین‌ و مهیا کرده ام‌ که هیچ‌ چشمی آن را ندیده است‌، و هیچ‌ گوشی نشنیده است‌، و بر اندیشه و خاطر هیچ‌ دل‌ و فکر بشری خطور ننموده است‌. از این‌ نعیم‌ بهشتی که من‌ شما را آگاه کردم‌، سخن‌ نگوئید! و دست‌ از کنجکاوی بردارید! اگر می خواهید اجمالا بدانید، این‌ آیه را قرائت‌ کنید: «فلا تعلم نفس مآ اخفی لهم‌ من‌ قرة اعین»
باری، برای روشن‌ شدن‌ این‌ حقیقت‌ ناچاریم‌ بحث‌ مختصری را بنمائیم‌، و آن‌ این است که در قرآن‌ کریم‌ داریم: «و ان‌ لیس للاءنسان الا ما سعی* و ان سعیه و سوف یری* ثم یجزبه الجزاء الاوفی؛ و نیست‌ برای انسان‌ مگر آنچه را که خودش‌ سعی و کوشش‌ کرده و برای به دست‌ آوردن‌ آن‌ کاری انجام‌ داده است‌. و سعی و کوشش‌ انسان‌ به زودی دیده خواهد شد. و سپس‌ آن‌ سعی و کوشش‌ را به طور اوفی و اتم، جزای او قرار می دهند.» (نجم/ 39- 41)
و از طرفی داریم: «لهم‌ ما یشآءون عند ربهم؛ از برای مؤمنان‌ است‌ در نزد پروردگارشان‌ آنچه را که بخواهند.» (زمر/ 34 و شوری/ 22)
بنابراین‌ آنچه را که انسان‌ مؤمن‌ بخواهد، مملوک‌ اوست‌ به دلیل‌ کلمه «لهم‌» که دال بر ملکیت‌ است‌. ولیکن‌ چیزهائی برای انسان‌ هست‌ و مملوک‌ اوست‌، ولیکن‌ از تحت‌ مشیت‌ و سعه اراده و طلب‌ او بیرون‌ است: «فلا تعلم نفس مآ اخفی لهم‌ من‌ قرة اعین جزآء بما کانوا یعملون.» کلمه جزآء بما کانوا یعملون می فهماند که آن‌ پاداش بزرگتر از مشیت‌، به عنوان‌ پاداش‌ و مزد عمل‌ است؛ و آن‌ نیز مملوک‌ انسان‌ مؤمن‌ است‌. و بنابراین‌ از این‌ آیه چنین‌ به دست‌ می آید که برای انسان‌ کمالی است‌ که بالاتر از مرتبه فهم‌ و واسعتر از سعه اندیشه و فکر است‌، و ممکن‌ است‌ آن‌ کمال‌ را انسان‌ در اثر عمل‌ به دست‌ آرد.

رویت خداوند با چشم دل
البته آنچه که خارج‌ از حدود و ظرفیت‌ انسان‌ باشد، غیر از خدا و تجلیات‌ خدا و نظر به وجه خدا چیزی نیست‌. «وجوه یومئذ ناضرة* الی ربها ناظرة؛ وجوهی در آن‌ روز، تر و تازه و با طراوتند، که به سوی پروردگارشان‌ نگران‌ و نگاه کننده اند.» (قیامة/ 22- 23)
البته این‌ نگاه و رؤیت‌، مشاهده با دل‌ است‌ که در جهتی نمی گنجد و مستلزم‌ جسمیتی و تشبیهی برای خدا نیست‌. «فمن‌ کان یرجوا لقآء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا؛ پس‌ هر کس‌ امید لقاء و دیدار پروردگارش‌ را داشته باشد، باید عمل‌ صالح‌ به جای آرد، و هیچکس‌ را در عبادت‌ پروردگارش‌ شریک‌ نگرداند.» (کهف/ 110)
در این‌ آیه می بینیم‌ که لقاء و دیدار را مترتب‌ بر علم‌ نافع‌ و بر عمل‌ صالح‌ گردانیده است‌، و این‌ همان‌ لقاء و دیدار اخفی لهم است‌ که مترتب‌ بر جزآء بما کانوا یعملون می باشد. و چون‌ در آیه: «لهم‌ ما یشآءون فیها و لدینا مزید؛ هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست.» (ق/ 35) اثبات‌ زیادتی بر خواست‌ و مشیت‌ بندگان‌ شده است‌، و خداوند چنین‌ خبر داده است‌ که بندگان‌ مؤمن‌ هر چه در مشیت‌ و اراده شان‌ بگنجد برای آنان‌ حاضر و موجود است‌، بنابراین‌، این‌ آیه می فهماند که آن‌ زیادتی در تحت‌ مطلق‌ مشیت‌ نیست‌، و از اراده و درخواست‌ و طلب‌ خارج‌ است‌.
چون‌ از طرفی می دانیم‌ که آن‌، کمالی است‌، و هر کمالی بدون‌ شک واقع‌ در تحت‌ مشیت‌ بهشتیان‌ است‌، پس‌ بنابراین‌، آن‌ کمال‌ نمی تواند چیزی بوده باشد مگر کمال‌ غیر محدود و غیر متعین‌ به حدود؛ و به همین‌ جهت‌ در تحت‌ اراده قرار نگرفته است‌، چون‌ هرچه در تحت‌ اراده و مشیت‌ قرار گیرد محدود می گردد.

نائل شدن مومنان به شرف لقاء پروردگار
از اینجا به خوبی استفاده شد که مؤمنان طالب‌ دیدار خدا اجمالا، به شرف‌ دیدار و لقاء خداوند متعال‌ تفصیلا خواهند رسید. و آن‌ دیدار بالاتر از هر کمال‌ متعین‌ و محدود است‌، و برتر از هر چه در وصف‌ آید، و بالاتر از هر لذت‌ و بهجت‌ و سرور و حبوری است‌ که در تصور بگنجد؛ و آن‌ اندکاک‌ و فنای در ذات‌ لامحدود و غیر متناهی حضرت‌ احدیت‌ است‌، نه تنها اندکاک‌ در صفتی و یا اسمی، بلکه اندکاک‌ در ذات‌ و فنای مطلق‌. رزقنا الله ان‌شآء الله تعالی.
در «تفسیر علی ابن‌ ابراهیم‌» در تفسیر آیه: و لدینا مزید وارد است‌ که قال: النظر الی وجه الله. (تفسیر قمی ص 646) و شاید این‌ معنی از این‌ آیه استفاده و اخذ شده باشد:
«لیجزیهم الله احسن ما عملوا و یزیدهم‌ من‌ فضله والله یرزق من‌ یشآء بغیر حساب؛ برای آنکه خداوند، بهترین‌ از کردارهای آنان‌ را جزای عمل‌ آنها قرار دهد، و از فضل‌ خود بر آنان‌ زیادتی عنایت‌ کند؛ و خداوند به هر کس‌ که بخواهد روزی بدون‌ حساب‌ می دهد.» (نور/ 38)
این‌ آیه در ذیل‌ آیات‌ نور است‌ که در شان‌ ائمه اطهار (ع) و درجات‌ و مقامات‌ آنهاست‌، و می رساند که آن‌ زیادتی که روزی بدون‌ حساب‌ است‌ از فضل‌ خداست‌. و از طرفی داریم‌ که: «و الله یختص برحمته من‌ یشآء و الله ذوالفضل العظیم؛ و خداوند اختصاص‌ می دهد به رحمتش‌ هر که را که بخواهد؛ و خداوند دارای فضل‌ بزرگی است‌.» (بقره/ 105)
و نیز داریم: «و لولا فضل الله علیکم و رحمته و ما زکی منکم‌ من احد ابدا؛ اگر فضل‌ خدا بر شما و رحمت‌ او نبود، هیچ یک‌ از آحاد شما پاک‌ نمی شد و رشد و نمو نمی کرد!» (نور/ 21)
از اینجا استفاده می شود که فضل‌ از رحمت‌ است‌، و آن‌ رحمت‌ بدون‌ استحقاق‌ است‌.
و نیز داریم‌ که بهشت خدا رحمت است. «و رحمتی وسعت کل شیء فساکتبها للذین یتقون؛ و رحمت‌ من‌ هر چیز را فرا گرفته است‌، لیکن‌ من‌ آن‌ رحمت‌ را به خصوص‌ برای مردمان‌ متقی و پرهیزگار می نویسم‌ و حتم‌ می کنم‌.» (اعراف/ 156)
از اینجا به دست‌ می آید که آن‌ رحمت‌ زیادی و فضل‌ که عنوان‌ «مزید» دارد، مختص به مؤمنان‌ است‌ که اخفی لهم است‌. و اگر در بسیاری از آیات‌ قرآن‌ تدبر شود، آیاتی که در آن‌ لفظ‌ رحمت‌ به کار رفته است مانند آیه: «فضرب بینهم‌ بسور له و باب باطنه و فیه الرحمة؛ پس‌ بین‌ بهشتیان‌ و جهنمیان‌ یک‌ دیواری زده می شود که دری دارد که در باطنش‌ رحمت‌ است‌.» (حدید/ 13)
و مانند آیه: «اهاؤلاء الذین اقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة؛ (اهل‌ اعراف‌ به جهنمیان‌ می گویند:) این‌ بهشتیان‌ هستند که شما در دنیا سوگند یاد می کردید که خداوند آنها را مشمول‌ رحمت‌ خود نمی گرداند! (و سپس‌ به بهشتیان‌ می گویند:) داخل‌ شوید در بهشت‌!» (اعراف/ 49)
و مانند آیه: «ان رحمت الله قریب من المحسنین؛ رحمت‏ خدا به نيكوكاران نزديك است.» (اعراف/ 56)
چون‌ آنها را با آیه: «و ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید؛ و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند بى‏ آنكه دور باشد.» (ق/ 31) تطبیق‌ نمائیم‌، به دست‌ می آید که رحمت‌ خدا بهشت‌ است‌، بلکه بهشت‌ از مراتب‌ و شؤون‌ رحمت‌ است‌.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 10 صفحه 152- 153 و 158- 163

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26440