موارد استفاده از واژه فتنه در قرآن

فتنه در قرآن کریم یعنی آزمایش. بدانید همین مال و ثروت وسیله آزمایش هستند. یعنی هم و تمام زندگی شما زن و بچه نباشد. در قرآن می‏ خوانیم: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون؛ و ما شما را با خیر و شر می آزماییم و شما به سوی ما باز می گردید.» (انبیاء/ 35) آیا این چیزهایی که موجب آزمایش بشر است خیرند یا شر؟ ممکن است‏ چیزی به ظاهر خیر باشد یعنی نعمت باشد و ممکن است چیزی شر باشد یعنی بلا باشد ولی عمده این است که انسان در مقابل آن چیزی که موضوع امتحان اوست‏ چه عکس‏ العملی نشان می‏ دهد. ممکن است عکس ‏العمل انسان درباره نعمت و بلا به ‏گونه ‏ای باشد که هر دو برای او "نعمت" بشود و ممکن است عکس ‏العمل‏ او در برابر نعمت و بلا به گونه‏ ای باشد که هر دو برای او "نقمت" شود. این است که نباید هر چیزی را که مایه امتحان انسان است بد دانست‏ بلکه باید آن را خوب دانست.
موارد استفاده فتنه در قرآن بسیار است از جمله: خداوند در سوره یوسف می فرماید: سپس رو به درگاه خدا آوردند و عرض گردند: «ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمین؛ پروردگارا! ما را مورد شکنجه این گروه ستمگر قرار نده.» (یوسف/ 58) «و نجنا برحمتک من القوم الکافرین؛ و ما را به رحمتت از چنگال گروه کافران رهایى بخش.» (یوسف/ 58) منظور از «فتنه‏» در آیه اخیر، شکنجه است که در بعضى از آیات قرآن به خصوص در سوره «بروج‏» در مورد اصحاب «اخدود» آمده است. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از فتنه در هر دو مورد، منحرف شدن یا منحرف ساختن از دین و ایمان باشد، چرا که اگر فرعونیان بر مؤمنان سلطه پیدا مى ‏کردند آن را دلیل بر حقانیت‏ خود پنداشته و در طریق انحراف ثابت قدم‏تر مى ‏شدند. قرآن در مورد کفار به وظیفه مسلمین و مؤمنین اشاره می کند و می گوید: «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین کله لله؛ با اینها بجنگید؛ (یعنی آنها که باز نمی گردند و در راه باطل اصرار می ورزند، وقتی که شما می بینید سرسختی نشان می دهند و پولشان را در راه باطل خرج می کنند، شما هم مردانه با آنها بجنگید، چرا؟) تا ریشه فتنه را بکنید.» (انفال/ 39) در اینجا فتنه به معنی ستمگری است.
در آیه 14 سوره تغابن آمده: «یا ایها الذین امنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم؛ ای اهل ایمان! بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما دشمنان شما هستند، از آنها بترسید.» منظور قرآن کریم‏ چیست؟ «ان من ازواجکم» یعنی بعضی از زنان یا بعضی از شوهران شما. ازواج جمع زوج است. می‏ فرماید بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما دشمن شما هستند. آیا مقصود همین دشمنی ظاهری و کینه توزی است که گاهی زن‏ و شوهر از یکدیگر تنفر پیدا می‏ کنند و دشمن و خصم یکدیگر می ‏شوند به طوری‏ که هر یک می ‏خواهد کاری به ضرر دیگری انجام دهد؟ گاهی پدر و فرزند با یکدیگر تا حدی دشمن می‏ شوند که شمشیر به روی یکدیگر می‏ کشند.
مراد قرآن این نیست، بلکه منظور کارهای دشمنانه است در عین اینکه‏ این کارها دوستی است. چون دوست دارند دشمن‏اند و این آنجاست که دوستی‏ آنها با دوستی خدا تعارض پیدا می‏ کند. زن و بچه انسان نه از این جهت که‏ با او دشمن هستند، بلکه از باب نصیحت، خیلی دوستانه چیزهایی به او می‏ گویند: رهایش کن، اصلا حلاوت زندگی را از خودت و از ما گرفته ‏ای و ما را دچار ناراحتی و رنج و تعب کرده‏ ای. آن مومن به مرحله‏ ای می ‏رسد که‏ می ‏خواهد مهاجرت کند. مهاجرت شوخی نیست. مهاجرت یعنی چه؟ یعنی تمام‏ خانمان را درهم ریختن. آن‏ وقت است که همسر می ‏آید گریه کنان به دست و پا می ‏افتد و هزار جور وظیفه و تکلیف شرعی برای آدم درست می‏ کند و فرزند به‏ نوعی دیگر. همسر، بچه شیرین دو ساله خودش را می ‏آورد و می‏ گوید: آخر حیفت نمی‏ آید که این بچه را به امان خدا رها کنی؟ تو که از اینجا بروی‏ دیگر برگشت نداری. همین همسر که عشق می ‏ورزد، همان عشقش از آن نظر که جلوی حقیقتی را گرفته است به منزله یک نوع دشمنی است.
فرزند هم‏ همین‏طور است. قرآن از انسان یک موجود از همه چیز گذشته جز خدا می‏ خواهد، این است‏ که می‏ فرماید: مال شما فتنه است، اولاد شما فتنه است، یعنی بازدارنده‏ هستند. قرآن نمی‏ گوید شما فرزند نداشته باشید یا فرزندانتان را دوست‏ نداشته باشید، احساس مسؤولیت نداشته باشید و یا مال نداشته باشید و اصلا مال خودتان را رها کنید، چنین چیزی نیست. ولی هیچ ‏یک از اینها نباید در حدی باشد که وقتی پای حق و پای خدا و پای تکلیف بزرگتری در میان‏ می‏ آید بتواند پای‏بند انسان باشد. «قل ان کان اباوکم و ابناوکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی‏ یاتی الله بامره والله لا یهدی القوم الفاسقین؛ بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده ‏ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى‏ داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‏داشتنى ‏تر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى ‏كند.» (توبه/ 24) اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، عشیره، مال و ثروت، شغل و مسکن در نزد شما از خدا عزیزتر هستند، صبر کنید و سر جایتان باشید تا به شما خبر بدهیم. در آیه دیگر می فرماید: «إنما أمولکم و أولدکم فتنة و الله عنده أجر عظیم؛ اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند ، و اجر و پاداش عظیم نزد خدا است.» (تغابن/ 15)
از آنجا که در آیات گذشته فرمان به اطاعت بى قید و شرط خدا و رسولش آمده بود، و از آنجا که یکى از موانع مهم این راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در آیات مورد بحث به مسلمان در این زمینه هشدار مى دهد. نخست مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشید. البته نشانه هاى این عداوت کم نیست گاه مى خواهید اقدام به کار مثبتى همچون هجرت کنید دامان شما را مى گیرند و مانع این فیض عظیم مى شوند ، و گاه انتظار مرگ شما را مى کشند تا ثروت شما را تملک کنند، و مانند اینها. بدون شک نه همه فرزندان چنینند، و نه همه همسران، به همین جهت در آیه با تعبیر من تبعیضیه، به همین معنى اشاره مى کند که تنها بعضى از آنها چنینند، مراقب آنها باشید. در این آیه به یک اصل کلى دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده، مى فرماید: اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش شما هستند. (انما اموالکم و اولادکم فتنة)
اگر در این میدان آزمایش، از عهده برآئید، اجر و پاداش عظیم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود. (و الله عنده اجر عظیم) در آیه گذشته تنها سخن از عداوت بعضى از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود که او را از راه اطاعت خدا منحرف ساخته، به گناه، و گاهى به کفر مى کشانند، ولى در اینجا سخن از همه فرزندان و اموال است که وسیله آزمایش انسانند. در واقع خداوند براى تربیت انسان، دائما او را در کوره هاى داغ امتحان قرار مى دهد، و با امور مختلفى او را مى آزماید، اما این دو (اموال و فرزندان) از مهمترین وسائل امتحان او را تشکیل مى دهند، چرا که جاذبه اموال از یکسو و عشق و علاقه به فرزندان از سوى دیگر، چنان کشش نیرومندى در انسان ایجاد مى کند که در مواردى که رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گیرد.
تعبیر به انما که معمولا براى حصر آورده مى شود نشان مى دهد که این دو موضوع، بیش از هر چیز دیگر وسیله امتحان است، و به همین دلیل در روایتى از امیر مؤمنان على (ع) مى خوانیم که فرمود: «لا یقولن احدکم: اللهم انى اعوذ بک من الفتنة لانه لیس احد الا و هو مشتمل على فتنة، و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن، فان الله سبحانه یقول: و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنة؛ هیچکس از شما نگوید خداوندا، من به تو پناه مى برم، از امتحان و آزمایش، چرا که هر کس داراى وسیله آزمایشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولا طبیعت زندگى دنیا طبیعت آزمایش و بوته امتحان است) و لکن کسى که مى خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه کننده پناه برد چه اینکه خداوند مى گوید: بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است.»
همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه 28 سوره انفال دیده مى شود. خداوند متعال در آنجا که فرمود «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم» آن جنبه دشمنی و خطر برخی از همسران و فرزندان را یادآوری کرد و در آیه بعد که فرمود: «انما اموالکم و اولادکم فتنه» جنبه امتحان‏ بودن و "لابد منه" بودن آنها را بیان کرد. اینها مایه‏ های امتحان شما هستند، مایه امتحان ‏بودن مستحق ملامت نیست، به شما بستگی دارد که از این امتحان چگونه بیرون بیایید. در آیه 28 سوره انفال آمده: «واعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان الله عنده اجر عظیم؛ بدانید که اموال و فرزندانتان (مایه) آزمایش است و خداوند است که پاداش بزرگ نزد اوست.»
در این آیه قرآن می گوید: ثروت و فرزندان برای شما فتنه یعنی مایه آزمایش هستند. اینجاست که مسأله آخرت پیش می آید. شما نباید به اینها به عنوان ایده آل نگاه کنید بلکه اینها وسیله هستند. امتحانهای الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاریها کمال یابد. گرفتاری در نعمت یک جور گرفتاری است و گرفتاری در نقمت‏ جور دیگر است. همه چیز برای این است که انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد کند. انسان در دنیا نیامده که از کنار نعمتها و از کنار بلاها و گرفتاریها بگذرد، بلکه آمده است در دریای نعمتها و در دریای‏ گرفتاریها خودش را بیندازد و سالم بیرون بیاید. اگر کسی در عمرش اساسا خودش را در بلایا و مصائب و سختیها قرار ندهد و همیشه از آن کنار بگذرد، هرگز چیزی نمی‏ شود. اگر کسی هم اساسا دستش به نعمت نرسد کمالی که در این دنیا باید پیدا کند، پیدا نمی‏ کند. کمال انسان به این است که در دنیا، هم با نعمتها و هم با شدتها هرچه بیشتر درگیر شود و از این درگیری‏ آزاد بیرون بیاید. در مورد ابتلاها حدیثی هست از امام صادق (ع) که می ‏فرمایند: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا؛ خدای متعال آنگاه‏ که بنده‏ ای را دوست بدارد او را در دریای بلا فرو می ‏برد.» غت، فرورفتن در آب است. تشبیه به فرورفتن در آب شده است.
امام علی (ع) در نهج البلاغه، می‏ فرمایند: «الدنیا دار ممر لا دار مقر؛ دنیا عبورگاه است نه قرارگاه.» هر کسی‏ که می‏ آید بالاخره از اینجا می ‏گذرد و الناس فیها رجلان» و مردم در دنیا دو گروهند رجل باع نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها یک گروه در این بازار خودشان را می ‏فروشند و هلاک می‏ کنند حال یا در بازار نعمتها و یا در بازار نقمتها، و گروهی دیگر در این بازار خودشان‏ را می ‏خرند و آزاد می ‏کنند. ولی همه به این بازار می ‏آیند و همه باید در این بازار بیایند، تا که خودش را در اینجا بخرد و آزاد کند و که خودش‏ را در اینجا بفروشد و هلاک کند.» (نهج ‏البلاغه، کلمات قصار، حکمت 133)
خداوند به راههای امتحان انسان اشاره می کند و می فرماید: «و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت و بشر الصبرین؛ قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى، و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.» (بقره/ 155) در این آیه نمونه هائى از امورى که انسان با آنها امتحان مى شود بیان شده، از قبیل: ترس، گرسنگى، زیانهاى مالى ، و مرگ... ولى وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست بلکه امور دیگرى نیز در قرآن به عنوان وسیله امتحان آمده است، مانند فرزندان، پیامبران، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خوابها ممکن است از وسائل آزمایش باشد، شرور و خیرها نیز از آزمایشهاى الهى محسوب مى شوند. «و نبلوکم بالشر و الخیر» (انبیاء/ 35)
 


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 3 صفحه 17 -56

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 7 صفحه 175-173 و 184-182

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 24 صفحه 207-204

  4. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 530

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26917