آثار مثبت و منفى محبت از نظر آیات و روایات

در روابط انسانى، عشق و علاقه هم آثار نیک و جهات مثبت دارد و هم اگر بی حساب و بى معیار و خارج از کنترل باشد، پیامدهاى سوء خواهد داشت. به همان اندازه که دوست داشتن و عشق ورزیدن، در انسان دوستدار، کشش و امید و دلگرمى ایجاد مى کند، او را به همرنگى و همسانى با محبوب و اطاعت از معشوق مى کشاند و عاشق را به فداکارى، گذشت و ایثار در راه محبوب مى کشاند، گاهى هم حقایق را بر انسان پوشیده مى سازد و عیبها را کتمان مى کند و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل مى نماید و زشت را زیبا جلوه مى دهد و این، از عوارض سوء «افراط در محبت» است. به تعبیر "پیامبر اکرم (ص)": «حب الشئ یعمى و یصم؛ علاقه به چیزى انسان را کور و کر مى کند» و به فرموده "امام علی (ع)": «من عشق شیئا اعشى بصره و اعمى قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع باذن غیر سمیعة، قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت الدنیا قلبه؛ و هر که عاشق چیزی شد آن چیز دیده اش را کور و دلش را بیمار سازد، از این رو با چشمی ناسالم می بیند، و با گوشی ناشنوا می شنود، خواهش های نفسانی پرده عقلش را دریده و دنیا دلش را می میراند» (نهج البلاغه- خطبه 109).
محبت، گاهى در داورى انسان نسبت به دیگران هم اثر مى گذارد و محبت را به داورى ناحق مى کشاند. علاقه، در نپذیرفتن نقد و انتقاد هم مؤثر است. اگر شما دوستدار کسى باشید، اغلب حاضر نیستید درباره او انتقاد و عیب جویى بشنوید. محبت، بعضى محبوبها را مغرور مى سازد. برخى ظرفیت آن را ندارند که طرف محبت قرار بگیرند و گرفتار عجب مى شوند. بعضى کودکان اگر محبت زیادى ببینند، لوس و پرتوقع و دشوار و خودپسند مى گردند. به هر حال، اینها عوارض نیک و بد محبت است که نباید از نظر دور بماند.
"قرآن کریم" خطاب به "پیغمبر" می کند که ای "پیغمبر"! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛ به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرمدل شدی که اگر تندخوی سختدل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند. پس، از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن» (آل عمران/ 159). در اینجا علت گرایش مردم به "پیامبر اکرم (ص)" را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می داشت. باز دستور می دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما.
اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنان که رفق و حلم و تحمل، همه از شئون محبت و احسانند. نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. بهترین اجتماع ها آن است که با نیروی محبت اداره شود: محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدار شان علاقه ببینند و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشد. در "مثنوی" آمده است:
او به تیغ حلم چندین خلق را *** و اخرید از تیغ، چندین حلق را
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر *** بل زصد لشکر، ظفر انگیزتر
و باز "قرآن کریم" می فرماید: «و لا تستوی الحسنة و لا السیئة ادفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم؛ و نیکی با بدی یکسان نیست. (بدی را) با آنچه نیکوتر است دفع کن که ناگاه (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمنی بود، چون دوستی صمیمی گشته است» (فصلت/ 34). "سعدی" در "بوستان" میگوید:
ببخش ای پسر کادمیزاده صید *** به احسان توان کرد و وحشی به قید
عدو را به الطاف گردن ببند *** که نتوان بریدن به تیغ این کمند
"امیرالمؤمنین (ع)" نیز در فرمان خویش به "مالک اشتر" آنگاه که او را به زمامداری "مصر" منصوب می کند درباره رفتار با مردم چنین توصیه می کند: «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم، و اللطف بهم. .. فاعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب ان یعطیک الله من عفوه و صفحه؛ احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن. .. از عفو و گذشت به آنان بهره ای بده همچنان که دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره مند گرداند» (نهج البلاغه- نامه 53). قلب زمامدار، بایستی کانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت. قدرت و زور کافی نیست. با قدرت و زور می توان مردم را گوسفندوار راند ولی نمی توان نیروهای نهفته آنها را بیدار کرد و به کار انداخت. نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست، بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه- صفحه 64-66

  2. علامه مجلسی- بحارالانوار- ج‏لد 74- صفحه ‏165

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26956