رابطه شرک با مغفرت الهی از نظر قرآن

از نظر عقلی شرط مغفرت چیزی جز قابلیت داشتن شخص برای آن نیست. اگر کسی از رحمت خدا محروم گردد صرفا به موجب قابل نبودن خود او است نه آنکه - معاذ الله - در رحمت خدا محدودیت و ضیقی باشد. رحمت خدا همچون اعتبار بانکی یک بازرگان نیست که محدود باشد. اعتبار رحمت الهی نامحدود است، ولی قابلیتها متفاوتند، ممکن است کسی بکلی فاقد قابلیت باشد و نتواند از رحمت خدا بهره ای بگیرد.
از نظر متون دینی این اندازه مسلم است که کفر به خدا و شرک، مانع مغفرت است. قرآن کریم می فرماید: «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء؛ خدا شرک را نمی آمرزد، و آنچه پایین تر از شرک است برای هر کس که بخواهد می بخشد» (نساء/ 116). اگر ایمان از دست برود رابطه انسان با مغفرت یکباره بریده می شود و دیگر بهره برداری از این لطف عظیم امکان نخواهد داشت. زمانی که بر دل آدمی مهر کفر زده شود مانند ظرف دربسته ای می گردد که اگر در همه اقیانوسهای جهان فرو برده شود قطره ای آب به درون آن نخواهد رفت. وجود چنین فردی همچون شوره زاری می گردد که آب رحمت حق در آن بجای گل، بوته های خار پدید می آورد. اگر در شوره زار، گل نمی روید، از کمبود باران نیست، از قابل نبودن زمین است. در اینجا اشاره به اهمیت گناه شرک مى کند که گناهى است غیر قابل عفو و بخشش و هیچ گناهى بالاتر از آن متصور نیست.
در همین سوره نساء آیه 48 خداوند می فرماید: «إن الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افترى إثما عظیما؛ خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد) مى بخشد، و آن کس که براى خدا شریکى قائل گردد، گناه بزرگى مرتکب شده است».
آیه فوق صریحا اعلام مى کند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولى شرک به هیچ وجه بخشوده نمى شود، مگر اینکه از آن دست بردارند و توبه کنند و موحد شوند، و به عبارت دیگر هیچ گناهى به تنهائى ایمان را از بین نمى برد همانطور که هیچ عمل صالحى با شرک، انسان را نجات نمى بخشد. این آیه از آیاتى است که افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم مى سازد، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش گناهان را غیر از شرک بیان کرده است، و طبق روایتى که مرحوم طبرسى در مجمع البیان از امام علی (ع) نقل کرده، این آیه امیدبخش ترین آیات قرآن است (ما فى القرآن آیة ارجى عندى من هذه الایة). و به گفته ابن عباس این آیه از جمله آیاتى است که خداوند در سوره نساء بیان کرده و براى افراد با ایمان بهتر است از آنچه خورشید بر آن مى تابد. زیرا افراد بسیارى هستند که مرتکب گناهان عظیمى مى شوند و براى همیشه از رحمت و آمرزش الهى مایوس مى گردند، و همان سبب مى شود که در باقیمانده عمر، راه گناه و خطا را با همان شدت بپیمایند، ولى امید به آمرزش و عفو خداوند وسیله مؤثر باز دارنده اى نسبت به آنان در برابر گناه و طغیان مى گردد، بنابراین آیه در واقع یک مسئله تربیتى را تعقیب مى کند.
نکته قابل توجه اینکه آیه فوق، ارتباطى با مسئله توبه ندارد، زیرا توبه و بازگشت از گناه، همه گناهان حتى شرک را مى شوید، بلکه منظور از آن امکان شمول عفو الهى نسبت به کسانى است که توفیق توبه نیافته اند، یعنى قبل از آنکه از کرده هاى خود پشیمان شوند و یا بعد از پشیمانى و قبل از جبران اعمال بد خویش از دنیا بروند. البته عفو الهى مشروط به مشیت او است و به این ترتیب یک مسئله عمومى و بدون قید و شرط نیست، و مشیت و اراده او تنها در مورد افرادى است که شایستگى خود را عملا به نوعى اثبات کرده اند، و از اینجا روشن مى شود که چرا شرک قابل عفو نیست، زیرا مشرک ارتباط خود را از خداوند بکلى بریده است و مرتکب کارى شده که بر خلاف تمام اساس ادیان و نوامیس آفرینش است. در حقیقت گناهان همانند بیماریهاى گوناگونند، مادام که بیمارى به مراکز اصلى بدن حمله ور نشده و آنها را از کار نینداخته است نیروى دفاعى تن امید بهبودى را همراه دارد اما اگر فى المثل بیمارى، مرکز اصلى بدن یعنى مغز را مورد هجوم قرار داد و فلج ساخت درهاى امید بسته خواهد شد و مرگ حتمى به دنبال آن فرا مى رسد، شرک چیزى است که مرکز حساس روح آدمى را از کار مى اندازد و تاریکى و ظلمت در جان او مى پاشد و با وجود آن هیچگونه امید نجات نیست، اما اگر حقیقت توحید و یکتاپرستى که سرچشمه هر گونه فضیلت و جنبش و حرکت است، زنده باشد امید بخشش در مورد بقیه گناهان وجود دارد.
در سوره نساء این آیه دو بار تکرار شده است تا آثار شرک و بت پرستى که سالیان دراز در اعماق نفوس آن مردم لانه کرده بود براى همیشه شستشو گردد و آثار معنوى و مادى توحید بر شاخسار وجود آنها آشکار شود، منتها ذیل دو آیه با هم تفاوت مختصرى دارد در اینجا می فرماید: هر کس براى خدا شریکى قائل شود در گمراهى دورى گرفتار شده «و من یشرک بالله فقد ضل ضلالا بعیدا؛ هر كس به خدا شرک ورزد قطعا دچار گمراهى دور و درازى شده است.» (نساء/ 116) ولى در گذشته فرمود: کسى که براى خدا شریک قائل شود دروغ و افتراى بزرگى زده است (و من یشرک بالله فقد افترى اثما عظیما). در حقیقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرک از جنبه الهى و شناسائى خدا شده و در اینجا زیانهاى غیر قابل جبران آن براى خود مردم بیان گردیده است، آنجا جنبه علمى مساله را بررسى مى کند و اینجا جنبه عملى و نتائج خارجى آن را، و روشن است که این هر دو به اصطلاح لازم و ملزوم یکدیگرند.

مغفرت الهی بر اساس نظام الهی از نظر قرآن
فعل خدا، دارای نظام است. اگر کسی بخواهد اعتناء به نظام آفرینش نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خدای متعال گناهکاران را ارشاد فرموده است که در خانه رسول اکرم (ص) بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت می کنند، از آن بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند. قرآن کریم می فرماید: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما
؛ و اگر ایشان هنگامی که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت می کرد، خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند» (نساء/ 64). آری، به عمل صالح و تقوا فقط نمی توان تکیه کرد، همانطوری که رسول اکرم (ص) در آخرین روزهای زندگی پاکشان فرمودند: " نجات دهنده ای نیست جز عمل و دیگر رحمت خدا ".


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 303-302 و 316-315

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج4 صفحه 133 و ج3 صفحه 410

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27068