در آیه 12 و 13 سوره مزمل خداوند درباره مترفینی که حاضر به پذیرش دعوت پیامبر نبودند می فرماید: «ان لدینا انکالا و جحیما* و طعاما ذا غصة و عذابا الیما؛ همانا نزد ما زنجیرها و آتش افروخته است، و طعامی گلوگیر و عذابی دردناک.» غصه که الان هم ما در فارسی به معنای غم و اندوه به کار می بریم معنی اصلی اش اندوه نیست چیز دیگر است. اگر انسان غذایی بخورد (شاید در آشامیدن آب هم همین جور باشد) که در گلویش گیر کند، گلوگیر بشود، عرب این را غصص یا غصه تعبیر می کند.
از این تعبیرات زیاد داریم. عرب، اندوه را از آن جهت غصه می گوید که گویی چیزی در گلوی انسان گیر کرده است. این البته اصطلاح است، و نباید اصطلاح قدیمی باشد، اصطلاح جدید است، یعنی مثلا در عصر قرآن به این معنایی که امروز ما کلمه غصه را به کار می بریم یعنی غم و اندوه، در تعبیرات اصلی عربی (قرآن، حدیث یا زبان شعرای آن زمان)بعید است آمده باشد، بلکه بعدها در زبان فارسی به این معنا شده. الان هم اگر به یک عرب اصیل کلمه «غصه» را بگویند او این معنایی را که فارسی زبان ها می فهمند بعید است بفهمد.
ولی این معنا که در فارسی آمده است به اعتبار این است که وقتی انسان اندوه خیلی زیادی داشته باشد، حالتی که احساس می کند شبیه حالت کسی است که چیزی در گلویش گیر کرده است، نه بیرون می آید نه فرو می رود. می گویند بغض گلویش را گرفته. مانند چیزی گلویش را قرص گرفته، منتها از داخل فشار می دهد. ولی معنی اصلی «غصه» غذایی است که در گلو گیر کند، نه بیرون آوردنی باشد نه تو رفتنی.
منصور دوانیقی درباره امام صادق (ع) (چنین سخنی دارد) منصور خیلی آدم خبیثی است و فوق العاده هم باهوش و زیرک و سیاستمدار. امام صادق طوری رفتار کرده بودند که او می گفت من درمانده ام درباره این چه بکنم. می گفت: «هذا الشجل معترض فی الحلق؛ برای من مثل استخوانی است که در گلو گیر کرده، نه بیرون می آید نه می شود آن را فرو برد.»
یعنی من را در یک وضعی قرار داده که نمی توانم زنده اش نگه دارم و نمی توانم بکشمش، مرا بیچاره کرده. روش امام صادق یک چنین روشی بود که او را در یک چنین محذوری قرار می داد، می گفت درمانده ام درباره این چه کار باید بکنم، درست حالت استخوانی را پیدا کرده که در گلو گیر می کند.
«و طعاما ذا غصة و عذابا الیما؛در نزد ما برای اینها طعام های گلوگیر و عذابهای دردناک آماده است.»