ابو عبدالرحمن سلمی، عبدالله بن حبیب بن ربیعه، تابعی و مقری مشهور کوفی. وی از تیره بنی سلیم بن منصور بود. پدرش را از اصحاب پیامبر اکرم (ص) شمرده اند که پس از فتح عراق به مداین آمد. بخاری سن ابوعبدالرحمن را به هنگام مرگ میان 70 تا 80 سال ضبط کرده است؛ بنابراین، تولد او در نخستین سالهای هجری اتفاق افتاده است. روایاتی نشان می دهند که وی در جنگ صفین در سپاه حضرت علی (ع) حضور داشته است، ولی گفته اند که پس از جریان صفین «عثمانی» شد و چنانکه از یک روایت منقول از خود وی برمی آید، مخالفت او با امام علی (ع) به سبب تقسیم مال در میان اهل کوفه بود که به وی و خانواده اش چیزی نرسیده بود.
از زندگی او چندان آگاهی در دست نیست. وی ظاهرا تا زمان مرگ به تعلیم قرائت اشتغال داشته است. گفته اند که وی به هنگام خلافت عبدالملک بن مروان و در ولایت بشر بن مروان بر عراق، درگذشت و به گفته برخی، حیات او تا زمان حجاج که در 75 ق بر عراق ولایت یافت، ادامه داشت. هروی قبری را در مداین به ابوعبدالرحمن نسبت داده است. ویژگی علمی ابوعبدالرحمن، نقش او به عنوان عامل انتقال قرائت قرآن از اصحاب پیامبر (ص) به قاریان کوفی چون عاصم بن ابی النجود است. روایات درباره اینکه ابوعبدالرحمن از کدامین اصحاب، قرآن آموخته، ناهمگون است. به روایتی او نخست قرآن را از پدر خویش فرا گرفت که در زمره اصحاب پیامبر (ص) شمرده می شد، ولی در مورد قرائت آموزی او در سطوح عالی، در برخی منابع، جز علی (ع) از صحابی دیگری به عنوان استاد ابوعبدالرحمن یاد نشده است. از سویی به روایت علقمـه المرثد ـ یکی از شاگردان ابوعبدالراحمن ـ وی قرآن را از عثمان فرا گرفت و فراگرفته خود را بر علی (ع) عرض نمود.
در روایت غریب تر چنین آمده است که عثمان پس از چندی به سبب کثرت مشاغل، ابوعبدالرحمن را به قرائت آموزی از زید بن ثابت واداشت و این امر مورد تأیید علی (ع) نیز قرار گرفت. این در حالی است که گاهی 3 شخصیت یاد شده به عنوان استادان او در قرائت معرفی شده اند. از روایات پراکنده یاد شده که بگذریم، باید خاطر نشان کرد که در کتب قرائت به شیوه ای سنتی، قرائت ابوعبدالرحمن برگرفته از 5 تن از صحابه دانسته شده است که علاوه بر اصحاب یاد شده، عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب را نیز شامل می شود. همین سند سنتی را، گاه با افتادگی نام ابن مسعود، می توان در بسیاری از مصاحف رایج به روایت حفص از عاصم بازیافت.
به هر روی به نظر می رسد که در ذکر مشایخ قرائت ابوعبدالرحمن بیشتر بر 3 شخصیت نخست و از آن میان به ویژه بر حضرت علی (ع) تأکید شده، حتی ادعا شده است که وی در قرائت هیچ حرفی از قرآن، از قرائت آن حضرت تخلف نکرده است و در روایتی چنین آمده که وی علی (ع) را در قرائت یگانه می دانسته است. باید افزود که در مصاحف رایج، آیه شماری سور به روایت ابوعبدالرحمن، تنها از علی (ع) تداول دارد. اگر این گزارش ابن مجاهد را که می گوید ابوعبدالرحمن نخستین کسی بود که در کوفه مصحف عثمانی (تدوین شده توسط زید بن ثابت) را تعلیم می داد، بپذیریم، باید چنین پنداریم که وی نخستین کسی نیز بوده که قرائت علی (ع) را با مصحف عثمانی الفت داده است. شاید همین نکته موجب شده تا در اذهان راویان، ابوعبدالرحمن به عنوان شاگرد علی (ع)، عثمان و زید بن ثابت تلقی شود.
ابوعبدالرحمن حدود 40 سال در کوفه به تعلیم قرائت پرداخت و در این مدت توانست افزون بر عاصم (از قراء سبع)، شاگردانی چون عطاء بن سائب، ابواسحاق سبیعی، یحیی بن وثاب و عامر شعبی تربیت کند. بدین ترتیب که ابوعبدالرحمن در قرائات مختلف کوفه، از جمله 3 قرائت از قرائات سبع تأثیر بسزایی داشته است، چرا که قرائت عاصم به طور مستقیم و قرائت حمزه و کسانی با واسطه از ابوعبدالرحمن تأثیر پذیرفته است. در حدیث نیز از ابوعبدالرحمن به عنوان یک راوی معتبر یاد شده و در سند احادیث گوناگون، روایت او از علی (ع)، ابن مسعود، حذیفـة بن یمان، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، سعد بن ابی وقاص، ابوموسی اشعری، ابودرداء و ابوهریره دیده می شود، ولی شعبه، استماع مستقیم او از برخی صحابه چون عثمان و ابن مسعود را انکار کرده است.
در شمار راویان او نیز نام مشاهیری چون ابراهیم نخعی، سدی و سعید بن جبیر به چشم می خورد. حدیثی نیز به روایت ابن ابی لیلی از ابوعبدالرحمن سلمی در الکافی کلینی و تهذیب طوسی از کتب اربعه امامیه وارد شده است. ابن سعد، عجلی و نسائی بر وثاقت وی تصریح داشته اند، ولی گویا برخی از عالمان نخستین امامیه شخصیت رجالی او در مورد طعن قرار داده اند. در برخی از منابع اشاره شده که ابوعبدالرحمن در زمره فقیهان به شمار می رفته است، ولی در عمل آراء فقهی او در منابع فقهی مورد توجه قرار نگرفته و بیشتر روایات فقهی او منظور بوده است؛ چنانکه روایات متعدد فقهی به روایت او را می توان در مجامع مختلف حدیثی، از جمله صحاح ششگانه بازیافت.
از نظر عقیده، روایتی در طبقات ابن سعد حکایت از آن دارد که وی با «استثنا در ایمان» مخالفت ورزیده و این نکته از نظر پیشینه افکار مرحبه در سده نخست هجری بسیار شایان تأمل است. ابوعبدالرحمن در برابر خوارج، موضعی سخت داشت و مردم را از همنشینی با کسانی چون شقیق ضبی و سعد بن عبیده سلمی که افکار خارجی داشتند، نهی می نمود، اما نهی او از حضور مردم در مجالس قصاس از آن جهت بود که آنان را از پرداختن به مسائل اصلی باز می داشت. در منابع، ابوعبدالرحمن به عنوان شخصیتی زاهد و متنسک معرفی شده و از همین رو کسانی چون ابونعیم و ابن جوزی به شرح احوال او پرداخته اند.