موانع شناخت از نظر آیات قرآن

انسان برای اینکه بتواند از عالم بیرون وجود خود آگاه شود از وسائل و ابزاری بهره می‏ گیرد که به آن ابزار شناخت گفته می‏ شود. قسمتی از آنها "درون ذاتی" هستند، و قسمتی "برون ذاتی" عقل و خرد و و جدان و فطرت از ابزار شناخت درون ذات است، و حواس ظاهری انسان همچون بینایی و شنوایی و مانند آن ابزار شناخت برون ذاتند. اعمال نادرست و موضعگیریهای انحرافی انسان است که نعمت بزرگ ابزار شناخت را از او می ‏گیرد، و به همین دلیل مقصر اصلی خود او و گناه آن نیز بر گردن خود او است.
خداوند در سوره نحل آیات 100-98 به موانع شناخت اشاره می کند و می فرماید: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم* إنه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی‏ ربهم یتوکلون* إنما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون؛ هنگامی که قرآن می ‏خوانی از شر شیطان مطرود شده، به خدا پناه بر. چرا که او تسلطی بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‏ کنند ندارد. تنها تسلط او بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده‏ اند و آنها که نسبت به او شرک می ‏ورزند.» (و فرمانش را به جای فرمان خدا لازم الاجراء می ‏دانند) چهره حقیقت هر قدر آشکار و درخشان باشد تا در برابر دیده بینا قرار نگیرد درک آن ممکن نیست، و به تعبیر دیگر برای شناخت حقایق دو چیز لازم است، آشکار شدن چهره حق و دارا بودن وسیله دید و درک.آیا هرگز نابینا می‏ تواند قرص خورشید را ببیند؟ آیا کران می ‏توانند نغمه ‏های دلنواز جهان را بشنوند؟ همین گونه کسانی که چشم حق بین ندارند از دیدن چهره حقیقت محرومند، و آنها که گوش حق‏شنو ندارند از شنیدن آیات حق.
چه چیز مانع می‏ شود که انسان قدرت شناخت را از دست دهد؟ بدون شک در درجه اول پیشداوریهای غلط، هوی و هوسهای نفسانی، تعصبهای کورکورانه افراطی، و گرفتار بودن در چنگال خودخواهی و غرور و خلاصه هر چیزی که صفای دل و پاکی روح انسان را بر هم می ‏زند، و رنگهای تیره و تار به آن می‏ دهد، همه اینها مانع درک حقیقتند. در حدیث می‏ خوانیم: «لو لا ان الشیاطین یحومون حول قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السماوات؛ اگر شیاطین در اطراف قلوب فرزندان آدم دور نمی ‏زدند آنها می ‏توانستند ملکوت و باطن آسمانها را ببینند.» به همین دلیل نخستین شرط برای رهروان راه حق، تهذیب نفس و تقوا است، که بدون آن انسان در ظلمات وهم، گرفتار و در بیراهه‏ ها سرگردان می ‏شود.
اگر می ‏بینیم قرآن می‏ گوید: «هدی للمتقین؛ این آیات الهی مایه هدایت برای پرهیزکاران است.» نیز اشاره به همین واقعیت است. بسیارند کسانی که با تعصب و لجاجت و پیشداوریهای فردی یا گروهی به سراغ آیات قرآن می‏ روند و به جای اینکه حقیقت را از قرآن درک کنند آنچه را خود می‏ خواهند بر قرآن تحمیل می ‏نمایند، و به تعبیر دیگر آنچه‏ را که می ‏خواهند در قرآن می‏ جویند، نه آنچه را که خدا بیان فرموده، و به جای اینکه قرآن مایه هدایتشان شود، بر انحرافشان می ‏افزاید. (البته نه قرآن که هوی و هوسهای سرکششان) «فأما الذین آمنوا فزادتهم إیمانا و هم یستبشرون و أما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا إلی رجسهم و ماتوا و هم کافرون؛ اما آنها که ایمان آورده ‏اند، آیات قرآن بر ایمانشان می ‏افزاید و شاد می ‏شوند و اما آنها که در دلهایشان بیماری است پلیدی تازه ‏ای بر پلیدیشان می ‏افزاید، از دنیا می‏ روند در حالی که کافرند.» (توبه/ 124- 125)
در سوره اسراء آیات 45 و 46 می فرماید: «و إذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یؤمنون بالآخرة حجابا مستورا* و جعلنا علی‏ قلوبهم أکنة أن یفقهوه و فی آذانهم وقرا و إذا ذکرت ربک فی القرآن وحده ولوا علی‏ أدبارهم نفورا؛ و هنگامی که قرآن می‏ خوانی میان تو و آنها که ایمان به آخرت ندارند حجاب ناپیدایی قرار می ‏دهیم! و بر دلهای آنها پوششهایی، تا آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی، و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می‏ کنی پشت می ‏کنند و از تو روی ‏بر می‏ گردانند.» این آیات، ترسیم دقیقی از حال گمراهان و موانع شناخت می‏ کند، و به طور کلی می ‏گوید: آنها سه مانع بزرگ شناخت دارند وگرنه دیدن چهره حق، سهل و آسان است. نخست اینکه: میان تو و آنها حجابی افتاده است، این حجاب در حقیقت چیزی جز کینه ‏ها، حسادتها و بغض و عداوتها که نسبت به تو دارند نیست، این امور سبب شده که شخصیت والای تو را نبینند و عظمت گفتار و رفتار تو را درک نکنند، حتی خوبیها در نظرشان زشتی جلوه کند. دیگر اینکه منهای کینه‏ ها و حسادتی که به پیامبر (ص) داشتند، اصولا بر دلهای آنها پرده جهل و تقلید کورکورانه افتاده بود به طوری که حاضر نبودند سخن حق را از هیچکس بشنوند.
بالاخره سومین مانع شناخت آنها این بود که حتی ابزار شناختشان، مانند گوشها گویی از سخن حق نفرت داشت و آن را از خود بیرون می ‏افکند و "کر" می ‏شد، به عکس، سخنان باطل که با ذائقه‏ هاشان سازگار بود و لذتبخش، به سرعت در اعماق جانشان نفوذ می‏ کرد. مخصوصا به تجربه ثابت شده که انسان سخنانی را که به آن تمایل ندارد به سختی می‏ شنود، و سخنانی که مورد علاقه و عشق او است با سرعت و تیز گوشی مخصوصی درک می‏ کند، گویی تمایلات درونی در حواس ظاهری انسان نیز اثر می‏ گذارند، و آن را به رنگ خود در می ‏آورند. نتیجه این موانع سه ‏گانه آن بود که اولا از شنیدن حق فرار می‏ کردند، مخصوصا هنگامی که سخن از یگانگی خدا به میان می ‏آمد که با اساس همه معتقدات شرک ‏آلودشان تناقض داشت به سرعت می ‏گریختند، ثانیا برای تقویت خط انحرافی خود به توجیهات غلط درباره پیامبر (ص) و سخنانش پرداخته، هر کدام او را به چیزی متهم می ‏ساختند: ساحر، شاعر، مجنون و دیوانه! و این چنین است سرنوشت همه دشمنان حق که اعمال و صفات رذیله آنها حجابی است برای آنان. اینجا است که می ‏گوئیم: اگر کسی بخواهد صراط مستقیم حق را بپوید و از انحراف و گمراهی در امان بماند باید قبل از هر چیز در اصلاح خویشتن بکوشد. دل را از بغض و کینه و حسد و عناد، و روح را از کبر و غرور و نخوت، و خلاصه وجود خود را از صفات رذیله پاک کند، چرا که آئینه قلب هر گاه از این رذائل پاک شود و صیقل یابد، همه حقایق در آن پرتو افکن خواهد بود به همین دلیل گاهی افراد بی سواد پاکدل، حقایقی را می ‏فهمند که دانشمند تهذیب نایافته، قدرت درک آن را ندارد.
همچنین در سوره یس آیات 8 و 9 درباره این موضوع می فرماید: «إنا جعلنا فی أعناقهم أغلالا فهی إلی الأذقان فهم مقمحون* و جعلنا من بین أیدیهم سدا و من خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون؛ ما در گردنهای آنها غلهایی قرار دادیم که تا چانه ‏ها ادامه دارد، و سرهای آنها را به بالا نگاهداشته است. و در پیش روی آنها سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی، و چشمان آنها را پوشانده ‏ایم، به همین جهت چیزی را نمی ‏بینند!» انسان برای اینکه بتواند از عالم بیرون وجود خود آگاه شود از وسائل و ابزاری بهره می ‏گیرد که به آن ابزار شناخت گفته می ‏شود. قسمتی از آنها "درون ذاتی" هستند، و قسمتی "برون ذاتی" عقل و خرد و و جدان و فطرت از ابزار شناخت درون ذات است، و حواس ظاهری انسان همچون بینایی و شنوایی و مانند آن ابزار شناخت برون ذاتند. این وسائل خداداد اگر مورد بهره ‏برداری صحیح قرار گیرند روز به روز قویتر و نیرومندتر می ‏شوند، و بهتر و دقیقتر حقایق را نشان می‏ دهند. اما اگر مدتی در مسیرهای انحرافی قرار گیرند، و یا اصلا از آنها استفاده نشود، تدریجا تحلیل رفته و یا به کلی دگرگون می‏ شوند و حقایق را وارونه نشان می‏ دهند، درست همانند آئینه صافی که گرد و غبار ضخیمی آن را بپوشاند، و یا خراشهای زیاد و عمیقی بر چهره آن وارد شود که دیگر نمی ‏تواند چیزی را نشان دهد، و اگر نشان دهد هرگز با واقعیت آن تطبیق نمی‏ کند.
این اعمال نادرست و موضعگیریهای انحرافی انسان است که نعمت بزرگ ابزار شناخت را از او می ‏گیرد، و به همین دلیل مقصر اصلی خود او و گناه آن نیز بر گردن خود او است. آیات فوق ترسیم گویایی از همین مساله مهم و سرنوشت ‏ساز است، هوسبازان مستکبر، و خودخواهان متعصب، و دنباله روان بی قید و شرط را به کسانی تشبیه می ‏کند که از یک سو در غل و زنجیر گرفتارند، این همان زنجیرهای هوس و کبر و غرور و تقلید کورکورانه است که خود بر دست و گردن خویش نهاده ‏اند، و بر کسانی تشبیه می ‏کند که در محاصره دو سد نیرومند و غیر قابل عبور قرار گرفته ‏اند. و از سوی دیگر چشمانشان نیز بسته و نابینا است. غل و زنجیر به تنهایی برای جلوگیری از حرکت آنها کافی است، آن دو سد عظیم نیز به تنهایی مانع فعالیت آنها است، نداشتن چشم و نابینایی خود نیز عامل مستقلی است.
این دو سد گویی به قدری بلند و نزدیک است که به تنهایی قدرت دید آنها را می ‏گیرد همانگونه که قدرت حرکت را از آنها سلب می ‏کند. هدایت ‏پذیری انسان تا زمانی است که به این مرحله نرسیده باشد، اما هنگامی که به این مرحله برسد اگر تمام انبیاء و اولیا نیز جمع شوند و تمام کتب آسمانی را بر او بخوانند مؤثر نخواهد شد! و اینکه در روایات اسلامی و همچنین در آیات قرآن تاکید شده که اگر لغزشی برای انسان پیدا شد و گناهی از او سر زد فورا توبه کند و به سوی خدا باز گردد، و از "تسویف" و "تاخیر" و "اصرار" و "تکرار" بپرهیزد برای این است که به این مرحله نرسد، زنگارها را بشوید، موانع کوچک را قبل از تبدیل شدن به یک سد بزرگ ویران کند، و راه پیشرفت و حرکت را باز نگهدارد و گرد و غبار را از مقابل دیدگان خود فرو بنشاند،تا نظر تواند کرد.
برای شناخت خداوند معمولا دو راه برای مطالعه وجود دارد مطالعه در نشانه‏ های خدا که در جسم و جان انسان است، و آن را "آیات انفسی" می‏ نامند و مطالعه در آیاتی که در بیرون وجود او در زمین و آسمان و ثوابت و سیارات و کوه و دریا وجود دارد، و آن را "آیات آفاقی" می ‏گویند که قرآن مجید در آیه 53 سوره فصلت به آن اشاره کرده، می‏ فرماید «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق؛ به زودی آیات خود را در آفاق و انفس به آنها نشان می‏ دهیم تا برای آنها ثابت شود که خداوند حق است.» هنگامی که قدرت شناخت انسان از کار می‏ افتد هم طریق مشاهده آیات انفسی بر او بسته می ‏شود، و هم مشاهده آیات آفاقی. در آیات فوق جمله إنا جعلنا فی أعناقهم أغلالا فهی إلی الأذقان فهم مقمحون اشاره به معنی اول است، زیرا غلها چنان سر آنها را به بالا نگاه می ‏دارد که حتی قدرت دیدن خویشتن را ندارند، و سدهای پیش و پس چنان چشم آنها را از مشاهده اطراف خود باز می‏ دارد که هرچه نگاه می ‏کنند جز دیوار سد چیزی را نمی‏ بینند و از مشاهده آیات آفاقی محروم می ‏شوند.
در سوره محمد درباره موانع شناخت می گوید: «و منهم من یستمع إلیک حتی إذا خرجوا من عندک قالوا للذین أوتوا العلم ماذا قال آنفا أولئک الذین طبع الله علی‏ قلوبهم و اتبعوا أهواءهم؛ گروهی از آنان (منافقان) به سخنانت گوش فرا می ‏دهند اما هنگامی که از نزد تو خارج می‏ شوند به کسانی که خداوند به آنها علم و دانش بخشیده (از روی استهزا) می ‏گویند.» (محمد/ 16) این آیات ترسیمی از وضع منافقان در برخوردشان با وحی الهی و آیات و سخنان پیامبر (ص) و مساله جنگ و مبارزه با دشمنان اسلام است. در حقیقت جمله دوم علتی است برای جمله نخست یعنی هواپرستی قدرت ادراک حقائق و حس تشخیص را از آدمی می‏ گیرد، و پرده بر قلب او می ‏افکند به طوری که قلوب هواپرستان همانند ظرفی می ‏شود که در آن را بسته و مهر و موم کرده ‏اند، نه چیزی وارد آن می‏ شود و نه چیزی از آن خارج می‏ گردد. نقطه مقابل آنها مؤمنان راستین هستند که آیه بعد درباره آنها می ‏گوید: کسانی که هدایت یافته ‏اند خداوند بر هدایتشان می‏ افزاید، و روح تقوا و پرهیزکاری به آنها می‏ بخشد.
نیز خداوند در سوره حدید می فرماید: تو از این دادگاه بزرگ غافل بودی، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیز بین است «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ پرده‏ های جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهای سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمی ‏داد که امروز را از همان زمان بنگری، با اینکه نشانه‏ های معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار!» (حدید/ 22)
امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهای جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پرده‏ های شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتی آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است، چرا که امروز "یوم البروز" و "یوم الشهود" و "یوم تبلی السرائر" است! به همین دلیل چشمی تیزبین پیدا کرده ‏ای، و به خوبی می‏ توانی حقائق را درک کنی! آری چهره حقیقت پوشیده نیست، و جمال یار پرده ندارد، اما غبار ره را باید فرو نشاند تا بتوان آن را تماشا کرد. اما فرو رفتن در چاه طبیعت، و گرفتاری در میان انواع حجابها، به انسان اجازه نمی‏ دهد حقائق را به خوبی ببیند، ولی آن روز که تمام این علائق و پیوندها بریده می‏ شود طبعا انسان درک و دید تازه ‏ای پیدا می‏ کند، و اصولا روز قیامت روز ظهور و آشکار شدن حقائق است. حتی در این جهان کسانی را که بتوانند این حجابها را از برابر چشم دل کنار بزنند و خود را از چنگال اسارت شهوات رهایی بخشند درک و دیدی پیدا می‏ کنند که فرزندان دنیا از آن محرومند.
در آیات 29 تا 27 همین سوره به بزگترین مانع شناخت اشاره می کند و می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم و الله غفور رحیم* لئلا یعلم أهل الکتاب ألا یقدرون علی‏ شی‏ء من فضل الله و أن الفضل بید الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم؛ ای کسانی که ایمان آورده ‏اید از خدا بپرهیزید، و به رسولش ایمان، بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید، و گناهان شما را ببخشد، و خداوند غفور و رحیم است. تا اهل کتاب بدانند که آنها قادر بر چیزی از فضل خدا نیستند، و فضل (و رحمت) تماما به دست او است، به هر کس بخواهد می‏ بخشد و خداوند دارای فضل عظیم است.»
قرآن مجید برای تقوا آثار فراوانی بیان کرده که از جمله آنها برطرف شدن حجابها از فکر و قلب آدمی است. رابطه ایمان و تقوا با روشن بینی در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است، از جمله در آیه 29 انفال می‏ خوانیم «یا أیها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ ای کسانی که ایمان آورده ‏اید اگر تقوای الهی پیشه کنید و از گناهان بپرهیزید خداوند وسیله‏ ای برای شناخت حق از باطل برای شما قرار می ‏دهد.»
در آیه 282 بقره آمده است: «و اتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی پیشه کنید و خداوند شما را علم و دانش می‏ آموزد.» و در آیات مورد بحث نیز با صراحت این معنی آمده بود که اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید خداوند نوری برای شما قرار می‏ دهد که در پرتو آن بتوانید گام بردارید!
رابطه این دو علاوه بر جنبه ‏های معنوی که بعضا برای ما ناشناخته است، از نظر تحلیل عقلی نیز قابل درک است، چرا که بزرگترین مانع شناخت و مهمترین حجاب بر قلب آدمی هوا و هوسهای سرکش، و آمال و آرزوهای دور و دراز، و اسارت در چنگال ماده و زرق و برق دنیاست، که به انسان اجازه نمی ‏دهد قضاوت صحیح کند، و چهره حقایق را آن چنان که هست ببیند، هنگامی که در پرتو ایمان و تقوا این گرد و غبارها فرو نشست، و این ابرهای تیره و تار و ظلمانی از آسمان روح انسان کنار رفت، آفتاب حقیقت بر صفحه قلب می ‏تابد، و حقایق را آن چنان که هست در می ‏یابد، و لذتی توصیف ناشدنی از این درک صحیح و عمیق نصیب مؤمن می ‏شود، و راه خود را به سوی اهداف مقدسی که دارد می ‏گشاید و پیش می ‏رود. آری تقوا است که به انسان آگاهی می‏ دهد، همانگونه که آگاهی ها به انسان تقوا می‏ بخشد، یعنی این دو در یکدیگر تاثیر متقابل دارند، به همین جهت در حدیث معروفی می‏ خوانیم: «لو لا ان الشیاطین یحوطون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السموات؛ هر گاه شیاطین و خوهای شیطانی بر قلبهای آدمیان مسلط نمی‏ شدند می ‏توانستند به ملکوت و باطن آسمان و جهان هستی بنگرند.» امام علی (ع) می فرماید: «لا دین مع هوی لا عقل مع هوی من اتبع هواه اعماه و اصمه، و اذله و اضله؛ دین با هوای نفس جمع نمی ‏شود همچنین عقل با هوس یک جا نخواهد بود هر کس از هوای نفسش پیروی کند او را کور و کر می ‏کند و ذلیل و گمراه می ‏سازد.»


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 23 صفحه 399

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد ‏21 صفحه 449-448

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد ‏22 صفحه 260

  4. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد ‏18 صفحه 324

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد ‏12 صفحه 147

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/28804