باذان

نام اصلی او "باذام" که به عربی "باذان" شده، پسر سلمان، فرمانروای ایرانی یمن از طرف خسرو پرویز، مقارن ظهور اسلام. باید گفت که نام پدر او در نقل بعضی از تواریخ ساسان آمده و در نقل دیگری "مهران" ولی او را به خاندان ساسانیان نسبت داده اند و بطور کلی نسب او از یکی از خاندان های هفتگانه بزرگ و دولتمردان ایران است. "باذان" یکی از حاکمان و فرمانروایان یمن بود که از طرف خسرو پرویز بر سرزمین "حجاز و تهامه" از کشور عربستان، سرپرستی می کرد. از وظایف فرمانروایان ایرانی یمن، ارسال گزارش درباره اوضاع عربستان به دربار ساسانی بود، لذا "باذان" طی نامه ای به خسرو پرویز، از ظهور اسلام و پیامبر اسلام (ص)، در "جبال تهامه" و پیروان اندک او و مخالفت عرب با دعوت جدید این پیغمبر، خبر داد. از واکنش خسرو پرویز در مورد این خبر، اطلاعی نداریم و ممکن است آن را بی اهمیت تلقی کرده باشد، تا زمانی که پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، بعد از صلح حدیبیه خود نامه ای به او نوشت و به اسلام دعوتش کرد که خسرو پرویز عصبانی شد و "باذان" را با نامه ای مأمور کرد تا دو نفر از مردان چابک و زرنگ خودش را مبرای دستگیری یا قتل پیامبر، به حجاز بفرستد.
باذان که با اوضاع منطقه و اخبار مربوط به دعوت اسلامی، آشناتر بود، چند نفر از مردانش را با نامه خسرو پرویز یا نامه خودش نزد پیامبر فرستاد و دستور داد تا کاملا از "چند و چون" اسلام آگاه شوند و با پیغمبر حرف بزنند و اخبارش را برای او بیاورند. مشرکین هم از اینکه پادشاه ایران به کار پیغمبر پرداخته بود، بسیار خوشحال شدند. ولی پیغمبر اسلام، فرستادگان را مدتی در مدینه و به نقلی در خانه سلمان فارسی نگه داشت و سرانجام به آنها خبر داد که، خسرو پرویز به دست پسرش "شیرویه" کشته شد و بعد هم به توسط آنها به "باذان" توصیه کرد که به اسلام بگرود تا پیغمبر او را بر فرمانروایی یمن و ریاست قبلی اش ابقا کند. سپس هدیه گرانبهائی هم برای او فرستاد.

واکنش باذان
باذان که شدیدا مایل بود هر چه زودتر از احوال و اخبار پیغمبر، اطلاع پیدا کند، ظاهرا نسبت به دعوت اسلامی واکنش آشکار نشان نداد، ولی اعلام کرد که اگر حرف پیغمبر اسلام، راست باشد، او بر همه فرمانروایان در گرویدن به اسلام، سبقت می گیرد. او منتظر بود تا نامه "شیرویه" رسید که از کشته شدن خسرو خبر داد و دستور داده بود که پیغمبر اسلام را آزار ندهند. در پی این نامه، باذان و بسیاری از ایرانیان یمن (از سوارکاران و آزادگان) مانند، خره خسرو و فیروز دیلمی، بی درنگ به دین جدید اسلام، مسلمان شدند. "باذان" سپس نامه ای همراه با نمایندگان به مدینه فرستاد و پیغمبر را از مسلمان شدن خود و دیگران با خبر کرد. پیامبر اسلام نیز حکومت او را تأیید کرد و بر تمام سرزمین یمن، ولایتش داد. و "وبر ابن بخنس خزاعی" را برای تعلیم اسلام به یمن فرستاد و نخستین مسجد یمن در املاک باذان، توسط همین شخص به دستور پیامبر ساخته شد و بعدا در زمان عمر، نیز در بخش دیگری از املاک مخصوص باذان در صنعا، جامع صنعا را ساختند. از طرف دیگر بنا بر نقل مورخان، "قصر غمدان در صنعا" که از عجایب روزگار و محل بت ها بود، ظاهرا در همین زمان توسط باذان و به درخواست پیغمبر، ویران شد.

تاریخ این واقعه
درباره زمان و تاریخ این وقایع، بیشتر مورخین آن را در سال 6 قمری می دانند ولی نقل "ابن سعد" در محرم سال 7 هجری قمری است که ظاهرا صحیح تر بنظر می آید و بنا به نقل بعضی دیگر، سال 10 هجری ق، را نیز گفته اند. باذان را اولین فرمانروای مسلمان غیر عرب و اولین پادشاه یمن گویند، هر چند که او را در زمره صحابه ذکر نکرده اند و همراهانش نیز اولین گروه ایرانی بودند که مسلمان شدند.

مرگ باذان
تاریخ و چگونگی مرگ باذان، با روایت های مختلفی است. بعضی ها گویند که او قبل از خروج "اسود عنسی" در سال 10 هـ ق، از دنیا رفته بود. نقل دیگری است که او در راه مدینه با "اسود عنسی" برخورد کرد و جنگی بین آن دو در گرفت و باذان کشته شد و "اسود" زن او را به همسری گرفت و ظاهرا بعد از "باذان" خواهرزاده او با کمک فیروز دیلمی و همسر باذان، اسود عنسی را کشتند. بهرحال از روایات معلوم است که باذان ملاقات حضوری با پیغمبر نداشته و قصد دیدار حضرت رسول را کرد، در راه کشته شد. بعد از باذان، پیغمبر اسلام، حکومت یمن را میان چند نفر تقسیم کرد و از جمله "صنعا" را به پسر او، "شهربن باذان" داد.


منابع :

  1. محمد محمدی ملایری- تاریخ و فرهنگ ایران در دوران ساسانی ج1

  2. دایرة المعارف بزرگ اسلام به نقل از محمد محمدی ملایری، ابن اثیر، الکامل، ابن حجر عسقلانی، مروج الذهب

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29057