تأکید اسلام بر امر به معروف و نهی از منکر با توجه به آیات قرآن

دین مقدس اسلام بر مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر تأکید زیادی دارد. به این آیه توجه فرمایید: "والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر ویقیمون الصلاه ویتون الزکاه ویطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إن الله عزیز حکیم" (توبه /71).

در این آیه چند جمله به دنبال هم آمده است که با هم ملازمه دارند. جمله ی اول: "والمومنون والمومنات" «مردان وزنان با ایمان». همیشه در قرآن ایمان حقیقی- نه ایمان اسمی ولفظی واصطلاحی- منظور است. مردان و زنان با ایمان نسبت به هم ولایت دارند.

جمله ی دوم: "بعضهم اولیاء بعضولایت در اینجا دوستی، محبت و علاقه‌مندی است. هرکس خودش را مسئول سرنوشت دیگری می داند. در این حد اگر سرپرستی معنا کنیم، نسبت به هم سرپرستی هم دارند. آری! مسلمانان نسبت به هم مراقبند و نظارت همگانی  دارند. اگر یکی به زیان خودش کار کند، دیگری دلسوز و خیرخواه اوست، نسبت به او ولایت و محبت و علاقه مندی دارد. می‌خواهد کاری کند که او گرفتار این بدبختی نشود. لازمه‌ی ایمان حقیقی، همان ولایت است. یعنی محبت و علاقه مندی و مسئول دانستن خود در سرنوشت دیگران. وقتی که ولایت آمد به دنبالش محبت می‌آید.

جمله‌ی سوم: "یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر" پدر وقتی ببیند پسرش به راه کج می‌رود، او را نصیحت و موعظه می‌کند، او را امربه معروف و نهی از منکر می‌کند. این دلیل محبت و علاقه است. چون پدر به پسر علاقه دارد، امر و نهی می‌کند، نه اینکه چون می‌خواهد ریاست و فرومانروایی کند امر و نهیش کند. نتیجه‌ی این امر و نهی چه می‌شود؟

جمله‌ی چهارم: "و یقیمون الصلاه ویتون الزکاه" به دنبال امربه معروف و نهی از منکر، نماز برپا می‌شود و رابطه‌ی مردم با خدا و رابطه‌ی مردم با هم محکم می‌شود، یعنی به داد هم می‌رسند، مستمندان را از بیچارگی نجات می‌دهند و ایتاء زکات می‌کنند. به دنبالش چه؟

جمله‌ی پنجم: "و یطیعون الله و رسوله" به طور همه جانبه اطاعت خدا و رسول در همه جا زنده می‌شود. در تمام این اجتماع، اطاعت خدا و فرمانبری رسول، تحکیم می‌شود. آن وقت چه می‌شود؟

جمله‌ی ششم: "اولئک سیرحمهم الله" فقط این گروهند که مشمول رحمت خدا واقع می‌شوند. " اولئک" انحصار را می‌رساند. یعنی فقط این دسته از مردم هستند که رحمت بی‌پایان خدا شامل حالشان می‌شود. رحمت خدا شامل حال هرکس نمی‌شود. باران رحمت خدا بر زمین شوره زار نمی‌ریزد. "إن الله عزیز حکیم" خداوند قادر است که رحمت بدهد، اما خدای حکیم رحمتش را بر هرجایی نازل نمی‌کند بلکه براساس حکمت، رحمتش را نازل می‌کند. رحمت خدا هرگز بر حکمت او سبقت نمی‌گیرد. خداوند اول حکیم است، سپس  براساس حکمتش، رحمت را نازل می کند. پس در این آیه چند مطلب به طور ترتب دنبال هم می‌آید: ایمان به معنای واقعی، ولایت و محبت و مودت نسبت به هم، امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، اقامه‌ی نماز، ایتاء  زکات، اطاعت مطلقه‌ی خدا و سرانجام رحمت بی‌پایان خدا.

وجوب امر به معروف و نهی از منکر
در سوره‌ی آل عمران دستور قاطع امر به معروف و نهی از منکر در آیه ای آمده است:

"ولتکن منکصم امه یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون"(آل‌عمران/104)

در اینجا نیز اولئک آمده که انحصار را می‌رساند. یعنی جمعیت مفلح و رستگار از نظر قرآن اینها هستند: مردمی که «داعی إلی الخیر» هستند؛ مردمی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. اینان رستگارنند. اینکه «من» در این آیه «من تبعیض» است یا «من تبیین» بحث دارد. اگر «من تبعیض» باشد، یعنی گروهی از امت باید امربه معروف و نهی از منکر باشند. اگر «من تبیین» باشد، یعنی همه‌ی  امت وظیفه دارند امر به معروف و نهی از منکر کنند و برای هرکس واجب عینی است. در این صورت هرکس به حد خودش وظیفه دارد که اگر دید کسی به راه کج می‌رود او را نهی کند. اگر تبعیض باشد، یعنی برهنه واجب نیست که فرد را امر و نهی کنند؛ کفایی است. برخی گناهان منتهی به زدن و کشتن می‌شود. این دیگر در حد همه کس نیست و مربوط به مقام حکومت می شود تا براساس حدود و موازین اقدام کند. اما در مراتب پایین تر واجب عینی است و همه‌ی مردم وظیفه دارند. پس من تبعیض باشد یا تبیین خیلی فرق نمی‌کند. آیه زیر نشان می‌دهد که همه موظفند:

"کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر تومنون بالله" (آل عمران/110)

شما بهترین امت و نافع‌ترین امت به حال بشر هستید. تنها امتی که در عالم و در جامعه‌ی بشری منفعت و خیر می‌رساند و بشر را می‌تواند به سعادت برساند، شماییید. شما که تربیت یافته‌ی مکتب اسلام و قرآنید، منشأ و منادی خیر و امر به معروف و نهی از منکرید.

امام باقر علیه السلام ذیل همین آیه فرمود: "بهاتقام الفرائض" نتیجه ی فریضه‌ی امربه معروف و نهی از منکر این است که تمام اعمال خیر زنده می‌شود. تمام فریضه‌ها و وظایف سعادت بخش در اثر نهی از منکر زنده می‌شود. در روایتی داریم که اگر تمام اعمال خیر را یک طرف بگذاریم- حتی جهاد که جانبازی در راه خداست- نهی از منکر در طرف دیگر تمام اعمال خیر در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، مانند قطره ی آب دهان در مقابل اقیانوس است.

"و ما اعمال البر کلها واجهاد فی سبیل الله عند الامربالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی" «تمام اعمال خیر، هرچه باشد، حتی جهاد در راه خدا در کنار امربه معروف ونهی ازمنکر مانند نقثه است کنار اقیانوس».

نفثه یعنی دمیدن با دهان که اندکی رطوبت هم از آن خارج شود. امر به معروف و نهی از منکر آن قدر عظیم  است که تمام اعمال خیر در جنب او مانند یک قطره آب دهان در مقابل اقیانوس است. امام باقر علیه السلام فرمود: "بهاتقام الفرائض وتامن المذاهب"؛ با امربه معروف و نهی ازمنکر، راه‌ها امنیت پیدا می‌کند، راهزنی‌ها از بین می‌رود، قطاع الطریق دیگر نیستند: "و تحل المکایب"، کسب ها حلال می‌شود؛ بازار مسلمان دیگر رباخوار و رشوه خوار نمی‌شود.

"و ترد المظالم و تعمر الارض وینصف من الاعداد ویستقیم  الامر"، «حقوق مردن به صاحبانش می‌رسد و زمین آباد می شود و می‌توانند از دشمن انتقام بگیرند و تمام کارها رو به راه می‌شود».

عذاب همگان به واسطه ی ترک امر به معروف و نهی از منکر
در اینجا این سئوال مطرح می‌شود که تارکین این وظیفه چه می شوند؟ آن‌ها با لحن تندی مورد مذمت واقع شده اند. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: "ان الله عزوجل لا یعذب العامه بعمل الخاصه"

خداوند عادل است. هیچگاه  عموم مردم را به خاطر گروه تبهکار عذاب نمی کند. گروهی تبهکارند، ولی اکثریت خوب هستند. اکثریت خوب را نمی شنود به خاطر اقلیت عذاب کرد، مگر: "حتی یروا المنکر بین ظهرانیهم ]اظهرهم[ "، مگر اینکه آن اکثریت، منکرات را آشکارا در مقابل خود ببینند. در حالی که: «"و هم قارون علی ان ینکروه  ولم ینکروه" قادر باشند جلوی آن را بگیرند، ولی جلویش رانگیرند و از آن نهی نکنند.

"اذا فعلوا ذلک یعذب الله العامه والخاصه"

اگرچنین کردند خداوند همه را عذاب می کند، هم خوبها و هم بدها را و بلا عالمگیر می‌شود.

روایت دیگری نیز داریم که فرمود: "اذا امتی تواکلت الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فلیاذنوا  بوقاع من الله"؛ هر وقت امت من امر به معروف و نهی از منکر را به هم واگذار کردند، منتظر عذاب خدا باشند. آن عذاب چیست؟ قرآن آن را توضیح می‌دهد: "قل هو القادر علی أن یبعث علیکم عذابا من فوقکم أو من تحت أرجلکم أو یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم بأس بعض" ]به آنها بگو[ که خدا تواناست بر اینکه اگر شما اینطور شدید بر شما عذاب و بلایی از بالای سرتان بریزد یا از زیر پایتان بجوشاند.

منظور از عذاب بالای سر این است که مثلا از آسمان صاعقه یا طوفان یا سیل نازل شود. منظور از عذاب زیر پا یعنی مثلا زلزله بیاید و خسف کند( مردم به زمین فرو روند) اینها را می‌گویند عذاب زیر پا. احتمال دیگر اینکه عذاب بالای سر یعنی ابرقدرتها را بر شما مسلط کند تا شما را بکوبند. عذاب زیر پا هم احتمالا ممکن است منظور این باشد که گاهی مستصعف‌ها غوغا کنند و علیه شما بشورند.  وقتی کارد به استخوانشان رسید دیگر تحمل نکنند و ناگهان قیام کرده و همان مستضعفین شما را از بین ببرند. این دو نوع معنی است که از این دو عذاب تفسیر می‌شود: "أو یلبسکم شیعا" یا اینکه ممکن است عذاب از بالا و پایین نیابد ولی خودتان را به جان هم بیفکند و تفرقه و اختلاف در میانتان ایجادشود. "و یذیق بعضکم بأس بعض" تلخی آن را به ذائقه‌ی شما بچشاند. همه یکدیگر را لکه‌دار کنید. آبروی هم را بریزید. ناخن به رخسار هم بکشید.  پس قرآن تهدید می‌کند که اگر نهی از منکر نشدید این عذابها ممکن است  بر سرتان نازل شود:

"لتامرن بالمعروف ولتنهون عن المنکراو لیسلطن الله علیکم شرار کم فیدعوا خیارکم ولا یستجاب لهم"

تسلط گناهکاران به سبب ترک امر به معروف و نهی از منکر
شما وظیفه دارید، امر به معروف و نهی از منکر کنید. اگر نکردید، خدا بدها را بر شما مسلط می‌کند. پس هرچه خوبان شما دعا کنند دیگر اجابت نمی شود. هر چه ختم " امن یجیب" بگیرید و ناله و افغان کنید، دیگر خدا اجابت نمی‌کند.

مرحوم کلینی از امام باقرعلیه السلام نقل می‌کند که به حضرت شعیب علیه السلام وحی شد که قرار است صد هزار نفر از امت تو را عذاب کنم. از این تعداد چهل هزار نفر بد عمل‌ها و شصت هزار نفر خوبان هستند. همه را عذاب می‌کنیم. عرض شد خوب ها را چرا؟ خداوند متعال فرمود: "داهنوا اهل المعاصی ولم یغضبوا لغضبی" برای این که اینها با معصیت کاران مداهنه و سهل انگاری کردند و به غضب من غضبناک نشدند؛ به این جهت محکوم به عذابند.

وقتی بنی اسرائیل مورد غضب خدا واقع شدند، به حضرت ارمیا علیه السلام که پیغمبر زمان بود وحی شد که به همین زودی من مردی را بر اینها مسلط می‌کنم که خونشان را بریزد و اموالشان را غارت کند. کسی که نه به صغیر رحم کند و نه به کبیر. هرچه اینها دعا من کنند دیگر اجابت نمی‌کنم و هر چه گریه و ناله کنند، دیگر برایشان رحم نمی‌کنم. وقتی این پیغام به جمعیت رسید که خدا بنا دارد چنین کاری کند علما و بزرگان به تضرع درآمدند و تقاضا کردند که پیغمبر زمانشان نزد خدا شفاعت کند و گفتند: ما چه کرده‌ایم؟ ما که گناه نکرده‌ایم، دیگران گناه کرده‌اند، ما باید چوب آنها را بخوریم؟

حضرت ارمیا علیه السلام سه هفته روزه گرفت و با خدا مناجات کرد.  جواب آمد که اینها محکوم به عذابند و باید عذاب شوند و به ایشان بگو: "لانکم رایتم المنکر ولم تنکروه"؛ چون شما با چشم خود منکرات را دیدید ولی اعتراض نکردید و خشم ننمودید. بعد هم بخت النصر را بر آنها مسلط کرد که در کشتار و خونریزی و بی‌رحمی بیداد کرد. به هرجا که رفت، هرشهر و قریه‌ای را که بود ویران کرد و آتش زد و همه را کشت و یک نفر را هم باقی نگذاشت.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: خداوند دو ملک را مأمور کرد تا فلان قریه را هلاک کنند. وقتی آنها آمدند. به مأموریتشات عمل کنند، دیدند مردی در دل شب ایستاده و دست به دعا برداشته و مناجات می کند و گریه زاری دارد. گفتند، اگر ما بلا را نازل کنیم، این مرد هم هلاک می‌شود. بهتر آن است که از خدا کسب تکلیف کنیم که آیا با بودن این آدم باز هم موظفیم بلا را نازل کنیم؟ خطاب رسید: آری! این مرد هم محکوم عذاب است چون: "ان هذا لم یتمعر وجهه قط غضبا"؛ برای اینکه این آدم یک بار نشد که چهره‌اش به خاطر منکری خشمگین شود. او عذاب شد چون وقتی مردم معصیت می‌کردند، به حال خودش مشغول بود.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره انفال - از صفحه 287 تا 293

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/400692