از گناهان کبیره ای که در صحیحه عبدالعظیم از حضرت جواد (ع) به آن تصریح شده کتمان شهادت است، یعنی پوشیده داشتن و گواهی ندادن آنچه را دانسته است در موردی که گواهیش برای اثبات حقی یا ابطال باطلی لازم باشد با شرائطی که ذکر می گردد. در صحیحه مزبور حضرت برای کبیره بودن این گناه به آیه 283 از سوره بقره استشهاد می فرماید «و نپوشید گواهی خود را هرکس گواهیش را بپوشد و ادای شهادت نکند جز این نیست که دلش گنهکار است و خداوند به آنچه می کند دانا است.»
در نسبت دادن گناه به دو نکته تاکید می شود: یکی اینکه کتمان شهادت از گناهان قلبی است زیرا آنچه را که می داند در دل پنهان می کند و به زبان نمی آورد تا حق ظاهر شود نکته دیگر اهمیت این گناه است زیرا به همان اندازه که قلب از جسد اشراف و افضل است و طاعتی هم که راجع به قلب است مانند ایمان از تمام طاعت ها برتر است همچنین گناهی که مربوط به قلب است مانند شرک اشد و اکبر از جمیع گناهان می باشد و در بزرگی گناه کتمان شهادت، همین بس که خداوند در این آیه شریفه آن را از گناهان قلبی دانسته و از روی تهدید و تأکید می فرماید: «خداوند به آنچه می کنید داناست» یعنی هر چند مردم این گناه بزرگ قلبی را ندانند لیکن خداوند به ظاهر و باطن شما دانا است و از آن جمله پوشانیدن گواهی شما را می داند و بر آن مواخذه می فرماید. و نیز می فرماید: «نباید گواهان، وقتی که برای گواهی خوانده می شوند دریغ دارند.» ( سوره بقره/ آیه 282)، در جای دیگر می فرماید: «و کیست ستمگر تر از آن کس که گواهی خود را بپوشد و شهادتی را که نزد اوست از جانب خداوند اداء نکند» ( سوره بقره / آیه 140). مانند اهل کتاب که اوصاف پیغمبر اسلام را که در تورات و انجیل بوده پنهان می کردند.
در سوره نساء / آیه 135می فرماید: «ای گروه مومنین! قیام کنندگان به دادگری باشید (یعنی در بر پا داشتن مراسم عدالت کوشا و مواظب باشید) و از برای خدا گواهی دهنده باشید هر چند آن گواهی بر ضرر شخص شما یا پدر و مادر و خو یشان نزدیکتان تمام شود (یعنی در گواهی دادن جز ملاحظه حق و احیای آن هیچ منظوری نداشته باشید و اجر خود را از خدا بخواهد و ملاحظه منفعت شخصی یا خویشاوندی را نکنید و از حق گوئی در هیچ حالی دست بر ندارید) اگر آنچه بر علیه او شهادت داده می شود ثروتمند یا تهیدست باشد پس خداوند سزاوارتر است به آنها ( یعنی مبادا ثروتمند را برای دارائیش احترام کنید و به ملاحظه ثروتش بر ضررش گواهی به حق ندهید) پس ملاحظه خدا را بکنید سزاوارتر است و به ایشان رحیم تر از شماست ( چنین مصلحت می داند که نباید حق ضایع شود بلکه باید بر اظهار آن کوشید هرچند رعایت ثروت ثروتمند و فقر تهیدست در ادای شهادت نشود) پس هوای نفس خود را پیروی نکنید برای اینکه از حق روی برگردانید و اگر زبان های خود را از گواهی به حق بپیچانید، ( یعنی به دروغ شهادت دهید) یا از شهادت رو بگردانید ( یعنی کتمان شهادت کنید و آنچه را از حق می دانید نگوئید) پس جز این نیست که خداوند به آنچه می کنید داناست ( و شما را به کردارتان مجازات می فرماید). در این جمله تأکید و تهدید کسانی است که از گواهی دادن به حق خودداری می کنند و منفعت شخصی یا خویشاوندی و دوستی یا ثروت و تهیدستی را رعایت می کنند، چنان چه دشمنی با کسی یا کسانی نباید مانع حق گوئی شود. در سوره مائده/ آیه8 می فرماید: ای گروه گروندگان برای خداوند قیام کنندگان به حق و گواهی دهندگان به راستی باشید و نباید دشمنی با گروهی شما را بر ترک عدالت وا دارد، عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک تر است و از خداوند ( در ترک عدل) بترسید به درستی که خداوند به آنچه می کنید ( از عدل و ستم) دانا است ( و بر طبق آن به شما پاداش خواهد داد). بالجمله مسلمان باید در مقام ادای شهادت فقط خدا را ملاحظه کند چنان چه در سوره طلاق نیز می فرماید که: «فقط گواهی را برای خدا بر پا دارید» ( سوره طلاق / آیه 2).
ظلمت بی پایان برای پوشندگان گواهی: پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: «کسی که گواهی خود را بپوشد یا اینکه گواهی ( تا حقی) بدهد تا خون مسلمانی ریخته شود یا مال مسلمانی کم شود روز قیامت تا چشم کار می کند صورتش تاریک و خراشی در آن است مردم او را به اسم و نسبش می شناسند و کسی که برای اظهار حق مسلمانی گواهی دهد روز قیامت تا چشم کار کند صورتش نور افشانی می کند و مردم او را به اسم و نسبش می شناسند. آن گاه فرمود: آیا نمی بینی که خداوند در قرآن مجید فرموده: و بر پا دارید گواهی دادن را برای خداوند. و نیز فرموده: کسی که شهادتش را بپوشاند در قیامت خداوند از گوشت خود او به خودش می خوراند ( یعنی گوشتش را از بدنش جدا می کنند و بخوردش می دهند) و خداوند می فرماید: پنهان نکنید گواهی خود را و کسی که گواهیش را پنهان سازد پس جز این نیست که دلش گنهکار است. و نیز می فرماید: «کسی که گواهی حقی داده و از آن برگردد یا گواهی خود را پنهان سازد خداوند در حضور خلایق گوشتش را به خودش می خوراند و به جهنم می رود در حالی که زبانش را می گزد.» و حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید: اگر از تو، به آنچه میدانی گواهی بخواهند، پس گواهی بده به درستی که خداوند می فرماید: خداوند امر فرموده که امانت ها را به اهلش برگردانید و گواهی هم امانتی است که در موقع لزوم باید اداء شود. و نیز فرموده: «و کیست ستمکارتر از کسی که شهادتی را که از طرف خداوند نزد او است پنهان دارد.» حضرت امیر المومنین می فرماید: «کسی که نزد او شهادتی بر امری باشد باید ظاهر سازد و وقتی که از او بخواهد باید بگوید و از ملامت کسی نباید بترسد که از گواهی خودداری کند و باید امر به معروف و نهی از منکر نماید.»
تحمل شهادت: در صورتی که مسلمانی از برادر دینیش خواهش کند تا حضور به هم رسانیده بر امری شاهد باشد و ببیند یا بشنود معامله یا کاری را تا در موقع لزوم گواهی دهد، آیا پذیرفتن خواهشش شرعا واجب است یا نه؟ مشهور بین فقهاء وجوبست چنانچه پروردگار عالم می فرماید: هنگام داد و ستد ( به بدهی) دو نفر مرد را بر آن گواه گیرید و اگر دو مرد یافت نشود یک مرد و دو زن، و پس از آن می فرماید: «و نباید خودداری کنند و حاضر نشوند گواهان وقتی که برای گواه شدن خوانده شدند.» در صحیحه هشام از حضرت صادق (ع) مرویست که مراد: «ولایاب الشهداء» تحمل شهادت است چنانچه مراد از آیه »و لا تکتموا الشهاده» لزوم ادای شهادت می باشد و روایات زیادی در لزوم و وجوب تحمل شهادت رسیده از آنجمله صحیحه محمدبن فضیل از حضرت موسی بن جعفر (ع) است که می فرماید: «هرگاه کسی تورا بخواند تا بر بدهی یا حقی گواه شوی نمی توانی مسامحه کنی و حاضر نشوی» ( بقره / آیه 282)، و نیز لازمه امر پروردگار عالم با شهاد (گواه گرفتن دو نفر) در آیه شریفه، لزوم تحمل شهادت یعنی گواه شدن است چون معقول نیست واجب باشد دو نفر را گواه بگیرند اما بر آن دو نفر گواه شدن واجب نباشد.
وجوب ادای شهادت و حرمت کتمان آن: هرگاه پس از استدعای حضور و مشاهده مطلبی، از او مطالبه گواهی شود باید آنچه را دیده یا شنیده شهادت دهد و پوشیده داشتن آن گناه کبیره است. و هرگاه بدون خواهش طرف، قهرا بر امری گواه شد مثل اینکه در مجلسی بود و دید که بین دو نفر معامله ای صورت گرفت، بدون اینکه طرفین معامله او را گواه بگیرند، یا در حال عبور، چیزی را از کسی دید، یا حرفی را شنید و بعد از او مطالبه گواهی دادن بشود، اینجا حکم مختلف است و دو صورت پیدا می کند:
1- اگر به واسطه گواهی دادنش، از مسلمانی ضرری دفع می شود، یا به حقش می رسد و اگر گواهی ندهد به مسلمانی ضرری می رسد، یا حقش ضایع می شود، گواهی دادن آنچه را می داند واجب است، بلکه در صورتی که صاحب حق هم نمی داند که این شخص شاهد قضیه بوده، یا فراموش کرده، واجب است خود را معرفی کند و آنچه را دیده و شنیده گواهی بدهد و چنانچه سکوت کند و حق مسلمانی ضایع یا ضرری به او برسد از کسانی است که کتمان شهادت کرده و کمک به مظلوم را ترک نموده و نهی از منکر عملی هم نکرده است.
2- در صورتی که سکوت شخص شاهد، بدون اینکه او را گواه گرفته باشند سبب ضایع شدن حقی یا رسیدن ضرری به مسلمانی نباشد شهادت دادن بر او واجب نیست و اگر از او مطالبه شهادت هم کنند باز می تواند گواهی ندهد چون او را گواه نگرفته بودند و گواهی ندادنش هم موجب تضییع حق یا مال کسی نمی گردد تا راجب شود. حضرت باقر (ع) می فرماید: اگر مردی چیزی را بشنود در حالی که او را بر آن گواه نگرفته بودند اختیار با او است اگر بخواهد گواهی بدهد و اگر نخواهد می تواند ساکت باشد». اگر شاهدی که او را گواه نگرفته اند سکوت کند و از سکوتش ظلمی به مسلمانی نرسد، یا حقی ضایع نگردد، کتمان شهادت نیست.
گواهی نباید سبب ضرر گردد: ضمنا باید دانست که جواز و وجوب گواهی دادن در صورتی هائی که ذکر شد مشروط بر این است که به واسطه گواهی دادن ضرری به مال یا جان یا آبروی خودش یا مسلمانی نرسد زیرا حکمت حرمت کتمان شهادت و وجوب ادای گواهی بسط عدل و پیچیده دستگاه ظلم و تعدی و جلوگیری از ضرر است پس اگر در موردی امر به عکس باشد یعنی گواهی دادن سبب رسیدن ظلمی یا ضرری شود البته جایز نیست بلکه در چنین موردی کتمان شهادت لازم است. مثلا می دانید وقتی که گواهی بر علیه کسی دهد مالش را می برند یا شکنجه اش می دهند و مثل اینکه گواهی شخص سبب مسلط شدن ظالم بر مسلمانی می شود و گرفتار زندان و شکنجه می گردد یا شاهد یقین دارد که بدهکار نمی تواند بدهی خود را بپردازد و نمی تواند مفلس بودنش را ثابت کند و طلبکار هم به هیچ وجه او را مهلت نمی دهد در این صورت نمی تواند برای اثبات بدهی او گواهی دهد. حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید: «بر پادار گواهی به حق را هر چند بر ضرر خودت باشد (یعنی واقعا طرف بر تو حق دارد خودت به حق او گواهی ده) یا بر ضرر پدر و مادر و خویشانت در آنچه بین تو و ایشان است باشد پس اگر بترسی که از گواهی دادنت ظلمی به برادر دینت برسد نباید آنچه را می بینی گواهی دهی.»
ضرر به جا موجب کتمان نمی شود: این که می گوئیم اگر به سبب گواهی دادن ضرری متوجه شاهد یا مسلمانی بشود نباید شهادت داد، در صورتی است که ضرر بی جا و بدون استحقاق باشد ولی اگر ضرر به مورد و مستحق باشد سبب ساقط شدن شهادت نمی گردد. مثلا کسی که بر ضررش شهادت داده می شود از شاهد طلبی دارد و به او ارفاق نموده طلبش را مطالبه نمی کند و چنان چه گواهی دهنده بر ضررش گواهی بدهد طلبش را می خواهد در این صورت شاهد نمی تواند از گواهی دادن خودداری کند به عذر اینکه اگر گواهی بدهد ضرری متوجهش می شود و آن پرداخت دین خودش به مشهود علیه است زیرا مطالبه حق او ضرر به موردی است که به شاهد می رسد. بلی اگر چنین شاهدی از پرداخت بدهی خود براستی ناتوان باشد و نادارائی خودش را هم نمی تواند ثابت کند و به واسطه گواهی دادن در حرج و زحمت فوق العاده می افتد این ضرر عذر موجهی برای ترک شهادت است. ناگفته نماند که ضرر غیر از نفع نبردن است، اگر گواهی دهنده منفعت مستمری از طرف مشهود علیه ( کسی که بر علیه او شهادت داده می شود) دارد که اگر بر ضررش شهادت بدهد مستمری را می برد و دیگر به او نفع نمی رساند در این صورت شاهد نمی تواند از ادای گواهی خودداری کند زیرا به منفعت نرسیدن ضرر نیست. ولی در صورتی که معیشت روزانه اش منحصر به همین مستمری باشد و در صورت قطع آن در حرج و مشقت شدیدی که قابل تحمل نیست واقع می شد در این حال بریده شدن چنین نفعی برای این شخص ضرر است، بنابراین مانعی ندارد که از ادای گواهی خودداری کند. پس خلاصه مطلب این است که کتمان شهادت در صورتی که ضرری شد یعنی سبب توجه ضرر غیرمستحق به شاهد یا مسلمانی گردید حرام نیست بلکه جایز و در پاره ای از موارد واجب می شود و هرگاه موجب ضرر مستحق یا نرسیدن به منفعت باشد حرام و گناه کبیره است.