تعابیر مختلف گناه کبیره ریختن آبروی مردم

از گناهان کبیره ای  که خداوند بر آن وعده عذاب داده، هتک عرض (ریختن آبروی) مومن است به هر نحوی که باشد، خواه به مسخره کردن، یا دشنام دادن و بد گفتن، یا عیب گزاردن، یا سرزنش و ذلیل و خوار کردن، و سبک شمردن، و اهانت کردن، یا هجو کردن و آزردنش باشد.

از آنچه آیات و روایات در شأن مومن رسیده، دانسته می شود که اهتمام شارع و شرافت مومن فوق العاده است به طوری که حرمتش را از جمیع محترمات بالاتر، و ریختن آبرویش را گناه عظیم و مانند ریختن خونش به حساب آورده، و او را وابسته به خود دانسته و می فرماید: «خداوند ولی کسانی است که ایمان آوردند» (سوره بقره/ آیه 257) و خود را یار و یاور ایشان دانسته، و نصرت مومنین را بر خود واجب فرموده است و عزت حقیقی را برای او خوانده، در ردیف خود و پیغمبرش، و او را بهترین و بالاترین افراد  بشر می داند و اشرف مخلوقات خود، یعنی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را امر به فروتنی و کوچکی برای ایشان می فرماید، و رحمت خود را درباره آنها واجب فرموده است و خود را مشتری مال و جان ایشان خوانده، ایشان را دوست می دارد و آنها هم خدا را از هر چیزی بیشتر دوست می دارند.

بالجمله نسبت و بستگی مومن با خداوند، ظاهر است. و بدیهی است که هتک آبروی وابسته به بزرگی، در حقیقت هتک آن بزرگ خواهد بود چنانچه در روایت نبوی صلی الله علیه و آله طعن بر خدا و رد گفته اش را رد خدا می داند. و امام کاظم علیه السلام فرمود: «به خدا قسم حق مومن، بزرگتر از حق کعبه است». از اینجا دانسته می شود که چقدر ریختن آبروی مومن گناه بزرگی است. و برای تأکید و اطلاع، بعضی از آیات و روایات وارده در خصوص هر یک از عناوین مذکور یادآوری می شود:

1- استهزا و سخریه:
بیان کردن گفتار یا کردار یا وصف یا خلقت کسی، بر وجهی که سبب  خنده دیگران شود، به گفتار باشد یا به عمل، به ایماء و اشاره باشد یا به کنایه، شبهه ای در گناه کبیره بودنش نیست زیرا در قرآن مجید و روایات مستفیضه بر آن وعده عذاب داده شده، چنانچه در سوره توبه می فرماید: «کسانی که از روی استهزا و سخریه، انفاق کنندگان از اهل ایمان را در انفاق هایشان عیب می کنند و نیز آنان را عیب می کنند که مال زیادی  ندارند که در راه خدا انفاق کنند مگر به مقدار طاقت و کوشش خود، خداوند این استهزا  کنندگان را سخریه می فرماید( یعنی پاداش سخریه شان را به آنها می دهد) و برایشان عذابی رنجاننده و دردناک است». ( سوره توبه/ آیه 79). در شأن نزول این آیه شریفه، روایاتی است و خلاصه آنها این است که در غزوه تبوک، رسول خدا صلی الله علیه و آله برای مخارج لشکر اسلام، امر فرمود هرکس هر چه بتواند، بیاورد. بعضی از مالداران، مال فراوانی آوردند و بعضی از فقرا مقدار کمی که داشتند دادند. چنانچه ابوعقیل انصاری نصف صاع خرما آورده و گفت: شب گذشته تا صبح، کار کردم و دست مزدم یک صاع خرما بود، نصف آن را برای عیالم گذاشتم و نصف دیگر را در راه خدا دادم. منافقین هر دو را مسخره کردند و به هر دو عیب گرفتند. به آنکه مال فراوان داده بود، می گفتند: ریا کرده و برای نمایش به مردم این همه مال بخشیده. و به آنکه مال کمی داده بود می گفتند خواسته خود را جزء انفاق کنندگان جلوه دهد و یا خود را به یاد مردم آورد تا از صدقات چیزی به او بدهند. جزای استهزا کنندگان به مومنین، یکی سخریه الهی به ایشان است، و دیگر  آتش دوزخ جایگاهشان خواهد بود. در بیان مراد از سخریه الهی، وجوهی گفته شده، از آن جمله، خداوند استهزا کنندگان را در دنیا مهلت می دهد و در ناز و نعمت سرگرم می دارد و چون طغیان آنها به نهایت رسید، ناگاه ایشان را هلاک می سازد و سخریه بودن این امر برای آن است که این مهلت و ناز ونعمت، ظاهرا نعمت است، لیکن در حقیقت استدراج و هلاکت است. اما در آخرت به این است که چون مومنان در بهشت بر تخت های خود نشینند و کافران در دوزخ جای گیرند، به امر خداوند دری از دوزخ به جانب بهشت گشوده می شود. منافقان چون بهشت را ببینند، به سرعت تمام، خود را به  سختی به در بهشت می رسانند و بهشتیان را با مقامات عالیه شان می بینند و چون می خواهند وارد بهشت شوند، فورا در بسته می شود و مومنین بر آنها می خندند و این امر جزای سخریه آنها در دنیا است.

امروز مومنین بر کفار می خندند:
در سوره مطففین می فرماید: «جز این نیست که گنهکاران از مومنین می خندند یا نیشخند می زنند و چون به آنها بر می خورند بی درنگ می گریزند و با هم آهسته و با اشاره، به عیب جویی می پردازند. در سوره حجرات می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، باید مسخره نکنند گروهی از شما، از گروهی دیگر، شاید ایشان بهتر از مسخره کنندگان باشند. ( از جهت رفعت درجه و مزیت مرتبه نزد خداوند) و نه زن ها از زن ها مسخره کنند، شاید ایشان بهتر باشند. و باید طعنه نزنید، عیب نکنید نفس های خود را (یعنی همکیشان خود را مسخره نکنید چون مومنین به منزله نفس واحدند. پس عیب دیگری کردن عیب خود کردن است) و باید به لقب های زشت یکدیگر را نخوانید...» (سوره حجرات/ آیه 11). پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «در قیامت، اهل سخریه و استهزا را می آورند و برای یکی از ایشان دری از بهشت می گشایند و به او می گویند، بشتاب و داخل شو. او با غم و اندوه می آید که داخل شود، در را می بندند، و از طرف دیگر دری می گشایند و به او می گویند، زود داخل شو. چون نزد آن در می رسد، در راه می بندند. همچنین به این بلیه گرفتار است و از هیچ دری داخل نمی تواند بشود، به طوری که مأیوس می شود، چنانچه باز به او می گو یند بیا و نمی آید.»

2-  سب و طعن: 
نسبت های زشت به مومن دادن و کلمات ناروا به او گفتن، در اصطلاح فقها نسبت زنا و حرامزدگی را قذف می گویند، نسبت های زشت دیگر را سب می گویند مانند ای رباخوار، شرابخوار، ملعون، خائن، الاغ، سگ، ای خوک، فاسق، و مانند اینها که متضمن خوار کردن و سبک نمودن مخاطب است.  پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «دشنام دادن به مومن، مانند نزدیک شدن به هلاکت است» و شاید مراد چنین باشد که دشنام به مومن، نزدیک شدن به کفر و خروج از دین است زیرا عاقبت اصرار بر کبائر کفر است. همچنین می فرماید: «دشنام دادن به مومن فسق است، و جنگیدن با او کفر، و خوردن گوشتش ( بدگوئی پشت سرش) گناه است، و حرمت مالش چون حرمت خونش محفوظ  است.»
مجلسی در شرح این حدیث می فرماید: فسق در اینجا، به معنی گناه کبیره ای است که نزدیک به کفر باشد. و از این حدیث دانسته می شود که گناه سب، بزرگتر از غیبت است. خصوصا با ملاحظه اینکه مومن از سب بیشتر اذیت می شود تا غیبت زیرا در سب، اذیت در  روی،  و در غیبت، اذیت پشت سر است. زیاده روی در جواب، گاهی به تکرار است؛ مثل اینکه ابتدا کننده به دشنام یک دفعه بگوید ای سگ او هم در جواب، دو مرتبه بگوید ای سگ ای سگ. و گاهی تعدی در جواب، دشنام سخت تر گفتن است؛ مثل اینکه در پاسخ کسی که به او گفته ای خر بگوید ای سگ. و آنچه گفته شد از اینکه هرگاه جواب به مثل گوید، گناهش به گردن ابتدا کننده  است، دور نیست که در صورتی باشد که اصل دشنام قذف یا کذب باشد. پس اگر بگوید ای زنا کار یا سارق، در جواب نمی تواند بگوید ای سارق هنگامی که دشنام دهنده سارق نیست. و بالجمله در مقام  دشنام در جواب، باید به دشنام هائی که در مقام تأدیب متعارف است اکتفا شود مثل گفتن احمق، جاهل، ظالم غافل و امثال این ها.
دو مطلب را اینجا باید تذکر داد: یکی آنکه هرگاه کسی مومنی را سب کرد چون او را آزرده، علاوه بر عقوبت اخروی، آن مومن حق دارد از او به حاکم شرع شکایت کند تا او را به آنچه صلاح می داند، تعزیر نماید، چنانچه در بحث قذف اشاره شد. و چنانچه از کسی که دشنام داده عذر خواهی کند و او را از خود راضی نماید، تعزیر ساقط می شود. دیگر آنکه اگر از این گناه پشیمان شود و از خداوند پوزش بخواهد، عذاب آخرتی هم از او برداشته می گردد. محقق  بزرگوار مرحوم  میرزا محمد تقی شیرازی در حاشیه مکاسب می فرماید: مقتضای اطلاق روایات، حرام بودن فحش  است با هرکس که باشد خواه مسلمان و مومن باشد، یا کافر و فاسق، کوچک یا بزرگ، بلکه می توان گفت؛ هرچند بچه و غیرممیز باشد بلکه در بعضی روایات از سب و لعن حیوانات نیز نهی شده است.

حرمت دشنام در صورت عکس العمل:
دشنام به مخالف ( سنی) یا کافر اگر سبب شود که برگردد و به او یا مومن دیگری دشنام دهد، جایز نیست. چنانچه دشنام به مقدسات دینی هر ملتی از ملل عالم، جایز نیست زیرا شنونده آن دشنام، از آن ملت برمی گردد و به مقدسات دین الهی دشنام می دهد آنگاه وزرش به عهده ابتدا کننده به دشنام است. چنانچه در سوره انعام صریحا از این موضوع نهی می فرماید. در تفسیر المیزان می نویسد: این یکی از ادب های دینی را خاطر نشان می سازد که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و یا سخریه نمی شود چون این معنی غریزه انسانی است که از حریم مقدسات خود دفاع نموده، با کسانی که به آنها تجاوز کنند، به مقابله برخیزد. و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزا به مقدسات آن وا دارد و چون ممکن بود مسلمین به منظور دفاع از  پروردگار، بت ها را هدف دشنام خود قرار دهند و در نتیجه مشرکین را وادار سازند که حریم مقدس خدای تعالی را مورد هتک سازند، لذا به آنان دستور می دهد که به خدایان مشرکین ناسزا نگوئید چون اگر ناسزا بگوئید و آنان هم در مقام معارضه به مثل، به ساحت قدس ربوبی توهین کنند، در حقیقت خود مومنین باعث هتک و جسارت به مقام خداوندی شده اند.

3- ذلیل و سبک کردن مومن:
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «هر که مومنی را برای نداری و تهیدستیش کوچک شمارد خداوند روز رستاخیز او را در برابر خلایق به رسوائی شهره سازد.» و نیز می فرماید: «هرکس مومنی مستمند یا غیرمستمندی را خوار شمارد، خدای تعالی او را خوار  و دشمن دارد تا از خوار شمردن آن مومن برگردد.» و همچنین می فرماید: «چون روز رستاخیز شود، منادی ندا می دهد کجایند رو گردانان از دوستانم؟ پس مردمی بر پا می شوند که چهره ایشان گوشت ندارد و گفته می شود این ها کسانی هستند که مومنان را آزردند و در برابرشان ایستادند و به آنها دشمنی و لجبازی کردند و با آنها در دنیاشان سخت گرفتند. سپس فرمان داده می شود که آنها را به دوزخ برند.» ابوهارون می گوید:  در مجلس حضرت صادق علیه السلام حاضر بودم و حضرت به حاضرین فرمود: چرا شما، ما را خوار می کنید؟ پس مردی خراسانی ایستاد و گفت: پناه به خدا از این که ما شما را یا چیزی که راجع به شما باشد، خوار کنیم. امام علیه السلام فرمود: بلی، جز این نیست  که تو خود یکی از استخفاف کنندگان منی. خراسانی گفت: پناه  به خدا که من شما را خوار کرده باشم. امام علیه السلام فرمود: وای بر تو، آیا در وقتی که نزدیک جحفه بودیم، فلان شخصی از تو خواهش کرد که او را به مقدار یک میل راه سوار کنی و گفت: به خدا  از پیاده روی خسته و عاجز شده ام، و تو سر بلند نکردی و اعتنائی به او ننمودی، هر آینه او را سبک شمردی، و  سبک شمارنده مومن ما را سبک کرده و حرمت خداوند را ضایع نموده است.( حج وسائل باب 148.)

4- سرزنش کردن و رسوا نمودن مومن:
حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «نزدیک ترین وضعی که بنده به کفر دارد این است که با مردی برادر دینی باشد، و لغزش ها و خطاهای او را شماره کند، تا روزی او را بدان ها سرزنش  کند.»
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که مومنی را سرزنش کند، خدا او را در دنیا و آخرت سرزنش می فرماید.»
و همچنین پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «هر که کار زشتی را فاش  کند، مانند کسی است که آن را به جا آورده و هر که مومنی را به چیزی سرزنش کند، نمی میرد تا آن را مرتکب شود.» ناگفته نماند که حرمت سرزنش کردن، منافاتی با نهی از منکر ندارد زیرا در حقیقت نهی از منکر، نصیحت و دلسوزی و خیرخواهی است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «هر که حکایتی نقل کند بر ضرر مومنی، و مقصودش این باشد که او را چرکین کند و آبرویش را بریزد تا از چشم مردم بیفتد، خدا او را از بستگی خود براند و به بستگی با شیطان کشاند و شیطان هم او را نپذیرد.»
مجلسی علیه الرحمه در شرح حدیث گوید: یعنی حکایتی گوید که دلالت بر ضعف عقل و سستی رأی او دارد، و محتمل است حکایت کردار هم در آن داخل باشد. و مراد از دلالت در اینجا، محبت و یاری کردن است، و شاید مقصود از نپذیرفتن شیطان او را، این باشد  که غرض شیطان گمراهی و هلاکت انسان و جدا شدن از پروردگار است، و چون این مقصود حاصل شد، دیگر کاری به او ندارد و از او بیزاری می جوید.
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «هرکس حکایتی را بر ضرر مومنی نقل کند، تا او را چرکین کرده آبرویش را بریزد، خداوند او را در محلی که صدید جهنم است جای دهد (جائی که چرک های عورت زناکاران در آن جمع می شود.)
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: کسی که از گناه مومنی آگاه شود، پس آن را فاش کرده پنهانش نسازد، و برای آن مومن طلب آمرزش ننماید، آن شخص نزد خدا مانند همان گناهکار است و عقاب آن گناه بر عهده اش قرار می گیرد و به جا آورنده گناه آمرزیده می شود. و همان رسوا شدنش در دنیا کفاره او است و دیگر در آخرت، رسوائی ندارد. چون خدا کریم تر از آن است که دو مرتبه بنده را بر گناه عقوبت کند و دو مرتبه رسوا فرماید.» و بالجمله عقاب آخرت آن گناه، بر عهده افشا کننده است.

5- هجو مومن به شعر یا نثر:
شیخ انصاری علیه الرحمه می فرماید: هجو کردن مومن، از روی قرآن و سنت و اجماع و عقل حرام است زیرا در هجو مومن، عیب جوئی و طعنه زدن و غیبت کردن و سرزنش نمودن و سر فاش کردن است. و هریک از این امور، گناه کبیره هلاک کننده است. پس تمام  آنچه در امور مذکور ذکر شد،  شامل آن نیز می شود. و اگر هجو به چیزی کند که در او نباشد، بهتان نیز هست. فرقی در حرمت هجو مومن بین فاسق و غیر آن نیست. و خبر که در آن، امر به مذمت کردن از فاسقین شده، مراد بی ایمان ها، یا آنهائی که فسق آشکار دارند می باشد. و اما هجو غیرمومن حرام نیست، چون احترامی ندارد چنانچه جایز است هجو کردن هر صاحب بدعتی را به آنچه در او است به قصد اینکه شناخته شود و کسی در دامش نیفتد.

6- اذیت به مومن:
در سوره احزاب/ آیه 58 می فرماید: «و کسانی که مردان و زنان مومن را می رنجانند به غیر آنچه کرده اند (یعنی جنایتی که سزاوار ایذا شوند، از آنها سر نزده)، پس هر آینه این اذیت کنندگان، وزر و دروغ بزرگی را برداشته ( یعنی مستحق عذاب بهتان و سزاوار عقوبتی ظاهر و نمایانند.)
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند می فرماید: باید به جنگ با من اعلام کند هرکس بنده مومن مرا بیازارد. و از خشم من آسوده باشد، هرکس بنده مومنم را گرامی دارد.»
و رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هرکس مومنی را بیازارد، مرا آزرده و هرکس مرا بیازارد، خدا را آزرده و هرکس خدا را بیازارد، در تورات و انجیل و زبور و قرآن ملعون است. ( و در خبر دیگر) بر او است لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم.» و همچنین فرمود: «هرکس مومنی را محزون کند سپس تمام دنیا را به او بدهد، تلافی گناه شکستن دلش نمی شود و دهنده هم اجری ندارد.» همچنین می فرماید: «هرکه مومنی را به نا حق اذیت کند، مثل این است که ده مرتبه مکه معظمه و بیت العمور را خراب کرده و هزار ملک مقرب را کشته باشد.» از این حدیث معلوم می شود که حرمت مومن ده برابر مکه و بیت المعمور و هزار برابر ملائکه است.

عقوبت آزار به همسایه شدیدتر است:
در چندین مورد، شارع مقدس آزار رساندن به غیر را با تأکید بیشتری تحر یم فرموده و برایش عقو بت های شدید دنیوی و اخروی معین فرموده است، از آن جمله همسایه است. در مصحف حضرت زهرا علیها السلام است: «کسی که ایمان به خدا و روز جزا دارد، همسایه خود را نمی آزارد و میهمانش را گرامی می دارد، و خوب می گوید یا خاموش است.»

حقوق همسایه:
باید با همسایه با مهربانی و ملاطفت سلوک کرد و احسان خود را از او دریغ نداشت، آنچه به آن نیازمند است از او مضایقه نکرد و او را مانند شریک در مال خود دانست، بر او  سلام کرد و از چیزهائی که می خواهد پنهان باشد، تفتیش نکرد. هنگام مرض از او عیادت و به هنگام مصیبت تعزیت و در عزا، همراهی و در شادی، به او  تهنیت گفت. اگر به عیبی از او آگاهی یافت پوشانید و اگر خطائی از او سر زد عفو کرد و اگر بخواهد بر دیوار، عملی کند مانع نشد- اگر ناودانی خواست به فضای همسایه اش گذارد مانع نشد- از اسباب خانه که مورد لزومش هست، دریغ نداشت، باید چشم خود را از اهل و عیال همسایه پوشانید و چون در خانه نباشد، از خانه اش غافل نشد با اولادش ملاطفت و مهربانی کرد و به آنچه مصلحت دین و دنیایش باشد، راهنمائیش نمود- اگر یاری خواست، یاریش کرد و اگر قرض خواست، باید قرضش داد- بنای خانه خود را نباید بودن اجازه اش بالا بری، که هوا خانه اش حبس گردد- از غذاهای لذیذی که به  خانه آورده می شود، باید برای همسایه فرستاد یا در صورتی که میسر نیست، باید پنهان داشت تا اطفال همسایه بویش را نشنوند و او را ناراحت کنند، شاید نتواند برایشان تهیه نماید.

آزار به همسر:
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «هرکس زنی دارد که او را می آزارد، خداوند نمازها و کارهای نیک آن زن را نمی پذیرد تا وقتی که حق شوهرش را ادا کند و او را از خود خشنود سازد هر چند تمام روزها روزه باشد و بنده ها را آزاد کند و مال فراوان صدقه دهد و اول کسی است که داخل جهنم می شود.» سپس فرمود: «هر مردی که زن خود را آزار رساند برای او است آنچه درباره زن گفته شد. و هرکسی بد رفتاری رنش را تحمل کند و مزد صبر خود را از خدا بخواهد، برای او است در هر مرتبه ای که صبر می کند، مثل آنچه به حضرت ایوب برای صبرش داده شده. و برای آن زن است از وزر، در هر شبانه روزی مانند ریگ های بیابان. و اگر بمیرد، پیش از آنکه شوهر را از خود راضی سازد، سرنگون  وارد جهنم می شود و با منافقین در پایین ترین درکات جهنم – و هرکه زنی دارد که با او موافقت نمی کند، و برآنچه را که شوهر نفقه  می کند، صبر نمی نماید و بر شوهرش سخت می گیرد  و او را وادار به آنچه طاقت ندارد می کند، خداوند از او کار خیری که آتش را از او دور سازد نمی پذیرد و تا وقتی که چنین است بر او غضب می فرماید.»

آزاد به فقیر: 
در سوره بقره می فرماید: «صدقه هایتان را به سبب منت گذاردن و آزار رساندن به گیرنده باطل نکنید.» ( سوره بقره / آیه  263) و نیز می فرماید: «گفتار نیک با فقیر، و بخشش، بهتر از صدقه دادنی است که پس از آن آزار  باشد.» ( سوره بقره / آیه 262) مثل اینکه رو را از او برگرداند، یا با او ترش روئی کند، یا در مقابل صدقه، او را به کاری وا دارد. مرویست: «کسی که بر کارهای نیک که می کند منت گذارنده باشد، داخل بهشت نمی شود» و در حدیث دیگر می فرماید: «بهشت بر او حرام است» و نیز می فرماید: «منت گذارنده بر فقرا ملعون است در دنیا و آخرت و منت گذارنده بر پدر و مادر و برادران و خواهرانش، از رحمت خدا و ملائکه اش دور است و به آتش نزدیک و دعایش مستجاب نمی شود و حاجتش روا نمی گردد و خداوند به نظر رحمت در دنیا به او نمی نگردد.


منابع :

  1. شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 291 تا 308

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401412